واقعا يكي به ما بگويد چه خبر است
سيد علي ميرفتاح
مجلس چه خبر است؟ يكدهم اين حرفها را روزنامهنگاران ميزدند، حتما به سياهنمايي و تلخگويي متهم ميشدند. يكي ميگويد 12 ميليون بيمار رواني داريم، ديگري داد ميزند سر وزير خارجه كه چرا مذاكرات را ترك نكرديد. يكي ديگر هم امروز گفته كه «در ايران در زنان بين 15 تا 44 سال ميزان مرگ ناشي از خشونت با ميزان مرگ ناشي از سرطان برابر است.» جداً؟ خبر را سخنگوي كميسيون حقوقي و قضايي مجلس گفته است، بنابراين حتما جعلي نيست و حتما منبع و ماخذش درست و حسابي است. اما واقعا «خشونت» در مملكت ما به اندازه «سرطان» قرباني ميگيرد؟ دقت كنيد اينجا تحليل نيست كه يكي اين را بگويد و يكي خلافش را. آنچه نماينده محترم فرموده عين خبر است و ما را نگران ميكند كه كجاي كاريم و در چه اوضاع و احوالي داريم زندگي ميكنيم. اگر اين خبر صحت داشته باشد كه لابد دارد، معنياش اين است كه ما خيلي از مرحله پرتيم و هيچ شناخت و وقوفي نسبت به مملكتمان نداريم. من البته منكر «خشونت» نيستم اما خشونتي كه عين سرطان قرباني بگيرد در مخيلهام هم نميگنجد. تا شعاع پنج كيلومتري من نهتنها خشونت نيست بلكه مردان زنذليلي هستند كه ظرف ميشويند، جارو ميزنند، چشم ميگويند و براي بچههايشان مادري ميكنند. به تحقير و تخفيف نميگويم. زبانم لال متلك هم به مردهاي دور و برم نميگويم. اين مردها كتك نخورند، كتك نميزنند و اگر خود قرباني خشونت نشوند، محال است دست به خشونت بزنند. شايد بگوييد دور و بر تو پر است از مردان روزنامهنگار و شاعرپيشه و هنرمند و نويسنده و «فداي لطفتان»، اما از دور و برم آن طرفتر هم خبري نيست. كارگران و قصابها و ميوهفروشها و رانندهها و لبوييها و گروه ضربتي هم كه ميشناسم و نميشناسمشان هيچكدام دست روي زن بلند نميكنند. توي دهات هم كه ميرويم مردي نيست كه زنش را با كمربند سياه و كبود كند. من نميگويم نيست، حتما هست و حتما هستند بدبخت بيچارههايي كه دست بزن داشته باشند. بالاخره توي اروپا و آمريكاش هم چنين مرداني پيدا ميشوند. بحث من سر اين است كه حداقل صد نفر ميشناسم كه بندههاي خدا گرفتار سرطان و اماس و دردهاي لاعلاجند، اما يك نفر هم نميشناسم كه پاي چشمش كبود شده باشد يا استخوانش مو برداشته باشد. مرد كبود شده ديدهام... به خصوص مردهايي كه كبوديهاي بازو و گردنشان را به گردن در تاكسي مياندازند اما زن كبود نديدهام. اين حرفها را به حساب شوخي آنتيفم نگذاريد. اگر فردا سر خشونت عليه زنان اعتراض صورت گيرد. من هم يقين كنيد جزو معترضانم اما عرض من اين است كه اين عدد و رقم با تصورات ذهني ما جور درنميآيد و محال است عدد سرطان و خشونت يكي باشند. ما مردم متمدني هستيم و هر عيب و ايرادي داشته باشيم اتفاقا خشن نيستيم. مقايسه كنيم خودمان را با همردههاي خودمان، ميبينيم كه از اولش ما خشن و عصباني و ناراحت به اندازهاي كه بقيه مردم جهان هستند، نبودهايم. خودمان را با پاكستانيها مقايسه نميكنم كه از اين حيث اصلا قابل مقايسه نيستيم. اتفاقا خودمان را با اروپاييها مقايسه ميكنم و به ضرس قاطع ميگويم كه ما غيرخشنترين مردم جهانيم.
نميخواهم بحث را سياسي كنم. حواسم هست كه خشونت سياسي و اجتماعي خيلي دخلي به هم ندارند. اما واقعيت اين است كه ما هم از لحاظ سياسي و هم اجتماعي، خشن نيستيم و آستانه خشونتمان بالاتر از حد متعارف است... دممان گرم. ضمن اينكه همان طوري كه ممكن است پارازيت و مشكلات اقتصادي و فقر و فاقه سرطان را تشديد كنند، عوامل اصلي خشونت هم همينها هستند. بيكاري را ريشهكن كنيد، گراني را مهار كنيد، شير پارازيت را سفت و محكم ببنديد، با اعصاب مردم بازي نكنيد. فيلمهاي هشت من يك غاز نشان ندهيد، جلوي دلهدزدي را بگيريد، توي مجلس، در صحن و علني سر همديگر داد نزنيد و نسبتهاي دروغ و بد به همديگر ندهيد، سر هيچ و پوچ بيخود شلوغش نكنيد، اگر ديديد باز كسي دارد زنش را ميزند، بلكه زن غريبه را دارد ميزند و اذيت ميكند، بگيريد پدر صاحب بچهاش را دربياوريد.