گزارش خبرنگار «اعتماد» از حضور تيم ملي واليبال ايران در ليگ جهاني
هواداران ايراني برنده نبرد با امريكا
نگار خسروي – لسآنجلس/ بعضي از شكستها، بوي پيروزي ميدهند. باختهايي از جنس بازي فوتبال ايران و آرژانتين. باخت دقيقه نودي كه بهتآور بود؛ اما باز هم باعث نشد مردم اداي دينشان را در خيابانها فراموش كنند، مثل كشتي رضا يزداني كه هر بينندهاي منتظر تمام شدنش بود تا به خاطر كتف در رفتهاش كمتر درد بكشد و بسياري مثالهاي ديگر... اين باختها، شيريناند. آنقدر كه بعضيهايشان پرنگتر از خيلي پيروزيها در ذهن حك ميشوند. باخت بازي اول تيم ملي واليبال مقابل امريكا در ليگ جهاني در لسآنجلس جزو تلخترينهاي ورزش ايران بود. از آن بازيهايي كه همزمان شبيه باد ميگذشت و هم امتياز گرفتنهاي حريف تصاعدي بالا ميرفت. تصور اينكه شاگردان كواچ بازي جلو افتاده آن هم با شش امتياز را تنها در ۱۲ دقيقه از دست بدهند سخت است چه برسر به اينكه اين اتفاق در سه ست بارها و بارها تكرار شود. كواچ در نشست خبري گفت كه ناشناس بودن آرون راسل، ست اول و دوم را از او گرفت و او توانسته در ست سوم آناليزش كند... تنها ستي كه ايران دشتش كرد. اما ضعف تيم او واقعيتي است كه نميشود حتي در اوج خوشبيني ناديدهاش گرفت. اشتباهاتي كه پشت هم و بدون وقفه صورت ميگرفت، فراتر از ناشناس بودن يك بازيكن بود و كملطفي است كه بد بازي كردن محمودي و موسوي را تنها به حساب خوب بازي كردن راسل دانست. بيانصافي است كه جا ماندنهاي شاگردانش را به حساب مسائل ديگر نوشت. تيم ايران يكي از بدترين نمايشهايش را به اجرا گذاشت و هيچ توجيهي وجود ندارد. تفاوت ساعت بين بازيهاي تيم ملي و زمان چاپ شدن روزنامه آنقدر زياد است كه از خبر شكست اول تيم ملي يك روز گذشته و شرح چگونه بازي كردن واليباليستها بارها در رسانههاي تصويري بررسي شده است؛ اما آنچه ميماند براي گفتن:
اول: تحسين تماشاگراني است كه ديروز استاديوم را پر كردند. آنهايي كه تمام دو ساعت بازي را تشويق و بدون در نظر گرفتن نتيجه و خانگي بودن بازي براي تيم ملي امريكا بيش از ۸۰درصد از صندليهاي ورزشگاه را پر كردند. واقعيت اين است كه پيروز بازي اول همانها بودند. محدوديتهاي صدا و سيما براي پخش تمام و كمال اتفاقات استاديوم باعث شد كه حضور مجري جوان سالن احساس نشود؛ گزارشگري كه در طول بازي دور زمين راه ميرفت و با بلندگويش يادآور نحوه تشويق عربها شده بود و از تماشاگران امريكا ميخواست كه تيم كشورشان را تشويق كنند اما جمعيت زياد هواداران تيم ملي اجازه نميداد صداي ۱۰ درصدي آنها به گوش برسد تا جايي كه در ست آخر بازي، زماني كه تيم ايران با از دست دادن مهمترين امتياز بازي نتيجه را به ۲۳-۲۴ تغيير داد و او بدون واهمه اعلام كرد: تا تحقير تيم ايران تنها ۱۰ ثانيه مانده است! اما همان لحظه و بعد از تمام شدن اين جملهاش آرزو كرد كه كاش ايرانيها براي بازهاي بعدي امريكا به استاديوم بيايند و از تيم كشوري كه در آن زندگي ميكنند حداقل براي باقي بازيها حمايت كنند. سرمايهاي كه براي بسياري از كشورها آرزوست براي ورزش ايران خاطره است. وقتي نتايج مثالزدني امريكا (سه طلا و يك مدال برنز المپيك، يك طلا و يك برنز قهرماني جهان و...) را در يك كفه ترازو بگذاريم، در كفه ديگر استقبال مردم را، بايد از خوشحالي و ذوق كلهمان به آسمان بخورد.
دوم: تغيير تفكر شاگردان كواچ است. تفكر هميشه بازندهاي كه سالهاست بر ذهن ورزشكاران ايران حاكم بوده و هست در تيم او احساس نميشود. همان تفكري كه در آخرين بازي تيم ملي فوتبال ايران در مسابقات جام جهاني به وضوح ديده ميشد. تيم ملي فوتبال دو گل خورده بود هيچ كدام از شاگردان كيروش حال دويدن نداشتند به جز آنهايي كه سالها در كشوري به جز ايران زندگي كردهاند و البته شخص كيروش! هر چند نميشود منكر بهم ريخته شدن ذهن و بازي شاگردان كواچ شد اما حداقل تفاوتشان اين است كه خيلي زودتر از ميانگين زماني باقي تيمهاي ملي به بازي برميگردند.
سوم: چند سالي ميشود كه رشتههاي غير فوتبالي فضاي حضور در قاب ورزش ايران را پيدا كردهاند، واليبال جزو همان رشتههايي است كه توانسته دستكم براي هر كدام از بازيهاي ملي پنج هزار هوادار را به استاديوم بكشاند. درخشش غير قابل انكار اين رشته كم كم سطح توفعات را بالا برده، حتي براي اهل رسانه كه بيشتر از عموم مردم حريفان ايران را ميشناسند. پيروزيهاي تيم واليبال آن هم برابر تيمهاي قدرتمند دنيا، پيروزي را كمكم جزو وظايف واليباليستها كرده است... امريكا قهرمان سال گذشته ليگ جهاني بوده و بيانصافي است كه قدرتش را دست كم گرفت اما شايد شكست خوردن راهي باشد براي ارزشمند كردن باقي پيروزيها!