گفتوگوي جناحها براي مديريت كردن نقاط افتراق
امير محبيان ٭/ طرح گفتوگوي ملي بين جناحها ابتدا بايد اصلاحات ذهني كه پيشاپيش با نام آن ايجاد ميشود را برطرف كند. پيشنهاد گفتوگوي ملي معقول است اما بايد بدانيم كه گفتوگوي ملي پاسخ به بحث تنازع ملي نيست. در بين ملت ما تنازعي وجود ندارد. اختلافاتي كه وجود دارد بين نخبگان سياسي، احزاب و گروهها است. بنابراين گفتوگوي ملي بين جريانها و نخبگان سياسي شكل ميگيرد. خانه احزاب با همين هدف شكل گرفت و هدف اصلي اين بود كه احزاب و گروههاي سياسي دور هم بنشينند، اختلافات خود را برطرف كنند و از ايجاد تنش در بدنه اجتماع خودداري كنند. متاسفانه خانه احزاب خود تبديل به معضلي شد كه بر اختلافات افزود. بايد توجه داشت كه وحدت بايد محصول گذار از فرآيند رفع اختلاف باشد. اين بدان معنا است كه ابتدا بايد اختلافات مطرح شود و بعد به وحدت برسيم. اگر وحدت به عنوان يك مساله كلي در نظر گرفته شود و فرآيند طبيعي خود را طي نكرده باشد، همه ما در كلام و كليات به وحدت ميرسيم اما در جزييات به اختلاف خواهيم رسيد. پيش از هر گونه گفتوگو در بين نخبگان بايد اختلافات به رسميت شناخته شود. اگر اختلاف را به رسميت نشناسيم و اختلاف را اساسا شر تلقي كنيم، بستر لازم براي گفتوگو را فراهم نكردهايم. لازم نيست ديدگاهها يكي شود. يكي شدن ديدگاهها امكانپذير نيست بلكه بايد اختلاف ديدگاه و نوع نگرش متفاوت به رسميت شناخته شود. آنچه كه مشكل زا شده است اختلاف نيست بلكه ناتواني در مديريت اختلاف است. اختلافات بايد به گونهاي مديريت شود كه همه توان و نيروي موجود در كشور همافزايي شود. ما بايد فرهنگ گفتوگو را در كشور به صورت جدي بين نخبگان گسترش دهيم. وقتي عدهاي از نخبگان دور هم جمع ميشوند و نهايتا عدهاي قهر ميكنند و هر گفتوگويي با هدف وحدتي خود مبناي اختلاف ميشود نشاندهنده اين است كه فرهنگ گفتوگو در بين نخبگان جا نيفتاده است. بنابراين افراد بايد تحمل داشته باشند و اختلاف عقايد در مسائل مختلف را به رسميت بشناسند. به رسميت شناختن عقايد به اين معنا نيست كه ما عقيده طرف مقابل را درست ميدانيم بلكه تفاوتها را به رسميت شناختهايم. پس ما بايد اولا امكان گفتوگو و سپس فرهنگ گفتوگو را ايجاد كنيم. در اين صورت فرهنگ گفتوگو بين نخبگان به يك فرهنگ عام تبديل ميشود. مسلما اختلاف ديدگاه بين نيروهاي انقلابي كه گرايش مختلفي دارند بسيار زياد است اما موضوع اين است كه نبايد بر نقاط افتراق تاكيد شود بلكه بايد به وسيله نقاط اشتراكي كه وجود دارد به يكديگر نزديك شويم. نقاط مشترك طرفين بسيار زياد است اما آنها قادر به مديريت نقاط افتراق خود نيستند. ما اين واقعيت را نپذيرفتهايم كه انسانها با يكديگر متفاوت هستند و جريانهاي مختلف بايد وجود داشته باشند. بايد بدانيم كه عدهاي غير از آنچه ما ميانديشيم ميانديشند و بايد تلاش كنيم نكات مثبت ديدگاههاي مختلف را بگيريم و نهايتا توليد فكري مطلوبي داشته باشيم. اگر به اين مساله معتقد نباشيم نقطه اختلاف كوچكي مايه تنازع ميشود. ما اكنون نمونه يك مذاكره حرفهاي را در سطح سياست خارجي شاهد هستيم. هر مذاكرهاي بايد همين روند منطق را دنبال كند. در هر مذاكره تفاوت ديدگاهها وجود دارد. هدف اين نيست كه ديدگاه فردي به سوي فرد ديگري مايل شود. يك جريان لازم نيست ديدگاههاي خود را رها كند و به ديدگاههاي طرف مقابل روي آورد بلكه هدف اين است كه به حد وسطي از تعامل برسيم. بايد به نقطه تعاملي برسيم كه افراد منافع مشتركي را تعريف كنند و اختلافات را از اولويت خارج كنند. اين يك پروسه علمي است لازم است كه اساسا مشروعيت وجودي طرف مقابل را بپذيريم. مهمترين قاضي در گفتوگوي بين دو جناح بهتر از هر فردي عقل سليم است. اگر عقل سليم وجود نداشته باشد طبيعتا هيچ قاضي و داوري هم نميتواند رضايت را بين طرفين ايجاد كند. طرفين بايد به حداقل عقل سليم اكتفا كنند و آن را بپذيرند. در غير اين صورت چون الزام قانوني وجود ندارد افراد زير بار نخواهند رفت. ابتدا بايد بين كساني كه امكان گفتوگو در بين آنها وجود دارد مذاكره صورت بگيرد. يعني ابتدا معتدلين دو جناح بايد به گفتوگو بپردازند. اگر بنا باشد كه راديكالهاي دو جناح در گام نخست وارد عمل شوند دچار مشكل ميشويم. با همگرايي و نزديك شدن جريانهاي معتدل و رسيدن به نوعي از توافق عملا فرهنگ غالبي در جامعه ايجاد ميشود كه در آن راديكالها به عنوان عناصر مخل شناخته ميشوند و آنها براي اينكه از اين تصوير دوري كنند عملا در پروسه مورد نظر وحدت حاضر ميشوند.
٭فعال سياسي اصولگرا