سياست اصيل، سياست صلح
هاشم صباغيان
فرآيند مذاكرات هستهاي ايران و كشورهاي 1+5 آنطور كه در 22 ماه گذشته اتفاق افتاد به عنوان برگي مهم از تاريخ سياسي كشورمان ثبت خواهد شد. بيآنكه امروز بتوانيم اين موضوع را به خوبي احساس كنيم، آيندگان درباره اين مذاكرات بسي بيشتر از زمان كنوني صحبت خواهند و كرد به زواياي مختلف آن خواهند پرداخت. اين را شايد آنان كه مويي در عالم سياست سپيد كرده و گرم و سرد چشيده بازي اين عالم هستند بهتر درك كنند. كشور ما بعد از اين مذاكرات وارد مرحله جديدي خواهد شد، مرحلهاي كه سختيهاي آن هم كم نيستند؛ مرحلهاي كه هيچ تضمين قطعي براي بهبود شرايط در آن وجود ندارد جز يك چيز؛ اميدي كه اكنون دوباره جوانه زده است. قطار سياست با انبوهي از سختيها و چالشها از حركت باز نميايستد. موانع يك باره فرو نخواهند ريخت. حركت اما اينبار به مسيري «اصلاح شده» هدايت خواهد شد. مردم ايران و حتي قسمت مهمي از جامعه جهاني نتيجه مذاكرات را در رسيدن به يك توافق نهايي خلاصه كرده است. براي سياسيون اما تا همينجاي كار هم مذاكرات سپري شده بدون نتيجه و اميد نبوده است. اصلا گزاف نيست كه بگوييم دنياي سياست حتي در ابعاد جهاني خود در جريان اين مذاكرات تجربهاي جديد را خلق كرد؛ تجربهاي كه هيچگاه در كارنامه مناسبات سياسي در دنيا نظير ندارد. تخاصم سياسي كه مدتها در يك قدمي شبح جنگ مانده بود و هر لحظه ميتوانست دورخيزي به سمت يك نزاع نظامي بردارد راه به راهروهاي گفتوگو برد و در پيچ و خم همين راهروهاي سخت و طولاني آرام گرفت. آرامشي كه نتيجه تجربه كردن چيزي است كه ميتوان آن را «سياست اصيل» ناميد. سياستي نه بر مبناي بهانهجويي براي جنگ، نه بر مدار عوامفريبي و طرح شعارهاي پوچ و نه بر محور تكيه بر خوانشي يك سويه و يك طرفه از جهان و معادلات جهاني. سياستي كه درك كرده است جهان تنها در شرايطي جايي بهتر براي زندگي خواهد بود كه واقعيتهاي متقابل و گاه متضاد آن درك شود و از منظر همين درك مشترك، راهحلي مشترك جستوجو شود. يك سوي اين تجربه جديد، ملت ايران قرار دارند. ملتي كه تاريخ، ساخت اجتماعي و حتي جغرافياي سياسي آنها گواهي ميدهد كه ملتي صلحطلب هستند. ملتي از اقوام و اديان و زبانهاي مختلف كه در تندباد اتفاقات منطقه نه تنها خود را سر زنده نگاه داشته بلكه همچنان مناسبات آرام و متسامحانه خود را در داخل حفظ كرده است. فرهنگ ايراني چه از بعد ملي و چه از منظر مذهبي، فرهنگي صلحطلب و صلح دوست است. اتفاقي كه در جريان دو سال اخير رخ نمود اين بود كه اين فرهنگ صلحطلبانه توانست خود را در رداي يك سياست نشان دهد و به عبارتي تبديل به يك سياست شود. شايد بيش از نتيجه مذاكرات ايران و قدرتهاي جهاني، بيش از باز شدن احتمالي درهاي دنيا به روي كشورمان، بيش از آزاد شدن داراييهاي بلوكه شده ما، بيش از برداشته شدن تحريمهاي بانكي و نفتي ما اين موضوع مهم باشد كه ايران توانست به مدد يك سياست عمومي كه در 24 خرداد سال 92 رخ نشان داد، فرهنگ صلح خود را به راهروهاي سياست بياورد. اين روي ديگري و البته صورت اصلي جامعه ايراني است كه تحت تاثير دو عامل از ديد عمومي در سطح جهان پنهان مانده است؛ يكي تبليغات منفي بينالمللي عليه كشور و مردم و فرهنگ و دين ما و ديگري اشتباهات داخلي خودمان كه گاه بر تنور اين تبليغات منفي ميدمد. چه مردمان ايران و چه سياستمداران ايران در يك قرن اخير و در كشوقوسهاي مختلف سياسي بارها اثبات كردهاند كه اهل معامله منافع ملي خود با مطامع سياسي نيستند؛ از دوران مبارزات مشروطه و ملي شدن صنعت و پيروزي انقلاب گرفته تا همين الان اين موضوع بارها و بارها اثبات شده است. با اين حال فراز و فرودهاي سياسي، چه داخلي و چه خارجي چندان اجازه نداده بود تا ايرانيان روي مكمل سياستورزي خود، يعني همان سياست صلح را چندان به رخ بكشند. اين زمينه اما امروز فراهم است. گفتوگوي ما با دنيا، بيآنكه منافع خود را قرباني كنيم و بيآنكه به دليل پافشاري بر برخي مواضع صلح را به خطر بيندازيم تازه نخستين بارقههاي نوري ميتواند باشد كه از چهره واقعي كشورمان به دنيا ميتابد. «سياست اصيلي» كه در پيش گرفته شده تا فرهنگ صلح را در دنياي بيرحم و كم گذشت سياست جاري كند هنوز هم نوپاست و هم در آغاز راه. رسيدن به يك توافق عادلانه جاي خشنودي بسيار دارد اما خشنودي اصلي آنجا خواهد بود كه اهتمامي ويژه براي پاسداري از اين سياست اصيل و از اين صداي صلحي كه از مرزهاي ايران آواز ميشود، در كار باشد.