روايت متفاوت فرزاد موتمن از قشري كه كارگر ميخوانيم
عاشقانههاي يك آدم ساده
طبقه كارگري هميشه و همواره، بهانه خوبي براي فيلمسازان اجتماعي بوده تا در داستانهاي خود درگيريها و مشكلات آنها را روايت كنند و دغدغههاي اجتماعي خود را از زبان آنها بگويند. اما حالا و برخلاف اين سينماي اجتماعي، فرزاد موتمن با فيلم «خداحافظي طولاني» داستان تازهاي را از زبان آنها تعريف ميكند؛ داستان مردي كه پاي عشقش ميايستد و براي پايان دردهاي او حاضر به تحمل زندان و سختي ميشود. مردي عاشقپيشه كه سعيد آقاخاني، با بازي بينظيرش در اين فيلم به خوبي از پس آن برآمده و تصوير تازهاي از زندگي كارگران و البته عشق، روايت ميكند. اگر بخواهيد درباره تمام اين نكتهها از زبان كارگردان اين فيلم بشنويد، بايد بدانيد كه درباره اين نكات و دلايلي كه باعث شد سراغ قصهاي از زبان كارگران برود، تعريف ميكند: « طبقه كارگر را كمابيش ميشناسم. در اواخر دهه 60 مستندساز بودم و نزديك به 40 مستند ساختم. اين مستندها در دورترين نقاط ايران ساخته شد؛ از دشت مغان تا ايراندگان در بلوچستان تا چهارمحال و بختياري. آنقدر در روستاهاي مرزي زندگي كردم كه در سال 65 در دشت مغان روستاييان مرا عضو شوراي حل اختلافشان كردند و دعواهاي روستاييان را حل و فصل ميكردم. من اين آدمم؛ نه آدم مرفه بيدرد برج عاجنشين و براي همين هم به سراغ قشر كارگر رفتم تا داستاني تازه و متفاوت از زندگي آنها را خارج از كليشههاي مرسوم روايت كنم. سعيدآقاخاني هم كمك بزرگي بود؛ او هم از زندگي كارگري شناخت داشت و هم آدمهايي كه در زندان زندگي كردهاند. بازيگر بسيار توانايي هم است و برخلاف نقشهاي هميشگي و اينكه مخاطب عادت كرده او را در فيلمها و سريالهاي كمدي ببيند، آقاخاني استعداد و توانايي خاصي براي بازي در نقشهاي جدي دارد كه آن را به خوبي نمايش داد و نتيجهاش را هم با سيمرغ بلورين بهترين بازيگر مرد جشنواره، گرفت. از نظر من بهترين بازي او و البته دوستداشتنيترين سكانس فيلمم، همان سكانسي است كه با زن موردعلاقهاش به فالودهفروشي ميروند». با اين روايت موتمن است كه ميشود «خداحافظي طولاني» را به تمام آنهايي كه طرفدار سينماي متفاوت و خارج از گيشه اين روزها هستند، پيشنهاد داد و تعريف كرد؛ اين فيلم غافلگيريهاي زيادي دارد و داستانش حالا حالاها از ذهن دور نميشود.