عليرضا ميريوسفي در گفتوگو با «اعتماد» مطرح كرد
نياز ايران به ديپلماسي فعال، هوشمندانه و پر رفت و آمد منطقهاي
محمدابراهيم ترقينژاد/ نخستين سفر منطقهاي پس از توافق هستهاي با سفر محمدجواد ظريف از امروز به كويت، قطر و عراق صورت ميگيرد. در اين خصوص با عليرضا ميريوسفي، مدير گروه خاورميانه مركز مطالعات وزارت امور خارجه گفتوگويي داشتيم كه در ادامه ميآيد.
ارزيابيتان از سفر منطقهاي وزير امور خارجه چيست؟ فكر ميكنيد اين سفر، در اين زمان چه اهميتي دارد؟
در طول سالهاي گذشته همواره اولويت اصلي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، منطقه خاورميانه و همسايگانش بوده است. آقايان دكتر روحاني و دكتر ظريف نيز از ابتداي آغاز به كار دولت يازدهم، همين مساله را به عنوان اولويت اول سياست خارجيشان مطرح كردند و اين سياست توسط وزارت امور خارجه مورد پيگيري قرار گرفته است. با اين حال اتفاقات چند ماه گذشته و به خصوص حمله عربستان به يمن اين اولويت را بيش از پيش جديتر كرده است. چند ماه قبل هم اجلاس كمپ ديويد با حضور مقامات كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس و رييسجمهور امريكا در رابطه با مسائل منطقه برگزار شد كه سران كشورهاي عربي درخواستها و پيششرطهايي داشتند كه هرچند موفق به اخذ آن نشدند، ولي طرح موضوعاتي مانند QME يا حمايت امريكا از ايجاد نيروهاي واكنش سريع در خاورميانه و همينطور گسترش فروش سلاح به كشورهاي منطقه جزو موضوعاتي است كه حتما بايد در بلندمدت ايران به آنها توجه كافي داشته باشد. مجموع اين عوامل باعث ميشود تا ايران نسبت به مسائل منطقه فعالتر و حساستر از هميشه باشد. توافق وين نيز ميتواند كاركرد دوگانه در اين سياست منطقهاي داشته باشد. از يكسو برخي كشورهاي خارج منطقه سعي ميكنند تا با دامن زدن به ايرانهراسي و دروغپراكني درباره انرژي آزاد شده ايران پس از رفع تحريمها و تگناهاي بينالمللي، بازار گرمتري براي سلاحها و سياستهاي غيرسازنده خود بيابند و از ديگر سو، وزارت امور خارجه با فراغ بال بيشتري فعاليت بيشتري در زمينه همكاري در منطقه بيايد و نسبت به قبل فعالتر گردد. در خصوص اين توافق بايد با كشورهاي منطقه بيشتر گفتوگو شود تا از طريق اين ديپلماسي فشرده و پر رفت و آمد درباره سياستهاي ثباتساز ايران در منطقه ايجاد اطمينان شود. سه كشوري هم كه آقاي ظريف براي سفر اول خود در دور جديد سياستهاي منطقهاي ايران انتخاب كردهاند؛ يعني قطر، كويت و عراق انتخابهاي هوشيارانهاي بودهاند. عراق از دوستان ما است و با ايران داراي روابط نزديكي است. كويت كشوري است كه با ايران از سالهاي پيش داراي روابط خوبي بوده است كه ميتوان اين مناسبات را احيا كرد. در خصوص قطر نيز هرچند ما در خصوص بحران سوريه و برخي مسائل ديگر با اين كشور اختلاف نظر داريم، ولي اين كشور به نسبت كشورهاي ديگر منطقه از مواضع نرمتري برخوردار است و لزوما جزو هسته تندرو و بيثباتساز منطقه نيست. دو سال قبل نيز كه كشورمان طرح چهار مادهاياش را در خصوص سوريه به كشورهاي عضو سازمان ملل ارايه كرد، ابتدا با سه كشور مصر، تركيه و قطر مشورت گرديد و پس از اين مشورتها طرح چهار مادهاي بصورت عمومي ارايه شد. اين طرح هنوز هم قابليت پيگيري و اجرايي شدن دارد و بستر مناسبي براي كار با قطر و ساير كشورها دارد. در نهايت، به نظر ميرسد كه انجام اين سفر و فعالتر شدن ديپلماسي در اين مقطع، لازم و به موقع بود.
به نظر ميرسد كه بسياري از كشورهاي عربي از مهمترين مخالفان روند مذاكرات هستهاي بودند. مواضع اين كشورها در شرايط كنوني نسبت به توافق هستهاي چگونه است؟
موضوع نگراني كشورهاي عربي فراتر از توافق است؛ به عبارتي، چندين موضوع همزمان، موجب نگراني آنها شده است. نخستين مساله، مسائل و بحرانهاي داخليشان است. بسياري از اين كشورها هنوز با سيستم قديمي سياسي در حال كشورداري هستند كه اين مساله با مقتضيات دنياي جديد و قرن بيست و يكم همخواني ندارد. دومين مساله، شكاف طبقاتي عميق درون اين كشورها است. يك هفته پس از آغاز انقلابهاي عربي و در 18 فوريه 2011 خبرنگار روزنامه والاستريت ژورنال در رياض گزارشي عجيب نوشت مبني بر اينكه در عربستان، 40درصد مردم اين كشور زير خط فقر و 70 درصد فاقد منزل هستند و هفت هزار شاهزاده سعودي تمام منابع كشور را بين خود تقسيم كردهاند و مقصد بعدي دومينوي انقلابهاي عربي بدون شك عربستان خواهد بود. اين وضعيت موجب شد تا بلافاصله دولت عربستان دو برنامه رفاهي 10 و چندي بعد 93 ميليارد دلاري را به عنوان يك مسكن براي التيام موقتي اين مسائل اعلام و اجرايي كند. سومين مساله، اين است كه اين كشورها براي حفظ امنيت داخليشان وابسته به كشورهاي خارج از منطقه به ويژه امريكا، انگلستان و اخيرا فرانسه هستند و اين حفظ امنيت را نه فقط در برابر تهاجمات خارجي بلكه براي مقابله با ناآراميهاي داخلي نيز طلب ميكنند. با اين وجود، آنچه در سال 2011 در مصر و قبل از آن تونس رخ داد موجب نگراني عميق اين كشورها شده است. آنها فكر ميكنند كه امريكا و غرب حمايت جدي از حسني مبارك نداشته است و لذا معلوم نيست از آنها هم در قبال ناآراميهاي داخلي حمايت كند. از سوي ديگر، اعلام سياست گردش به شرق از سوي امريكا موجب افزايش نگراني كشورهاي عربي شده است. امريكا در اين سياست اعلام كرد كه منافع و تهديدات حياتي اين كشور به جاي منطقه خاورميانه در شرق آسيا و درياي چين است و تلاش ميكند تا تعهدات خود را در خاورميانه كاهش داده و متمركز بر شرق آسيا كند. اعلام اين راهبرد جديد هم موجب شده است تا اين پادشاهيها فكر كنند كه امريكا قصد رها كردن و عدم حمايت از آنها را در آينده دارد. مساله ديگر، نفت شيل يا صخرهاي است. در دو سال گذشته، اين فناوري به نتايج خيرهكنندهاي رسيده و پيشبيني ميشود كه امريكا به زودي از يك واردكننده عمده نفت به يك صادركننده تبديل شود و به همين دليل وابستگياش به كشورهاي عربي كاسته شود. اتفاقا چندي قبل نخستين محموله نمادين نفت صادراتي امريكا رونمايي شد كه نگراني كشورهاي نفتخيز عرب خليج فارس را تشديد كرد. بسياري كاهش قيمت نفت را ابزار اين كشورها براي مقابله با نفت شيل ارزيابي ميكنند. مجموع اين عوامل باعث شده است تا كشورهاي عربي نگران باشند كه اين نگراني لزوما وابسته به رفتار ايران نيست و در واقع قصد دارند با ايرانهراسي مشكلات داخليشان را فرافكني كنند. به همين خاطر ايران بايد چه در ديپلماسي عمومي و چه در ملاقاتهاي خصوصي سياستهاي ثباتساز را تشريح و تبيين نمايد و سفر اخير هم همين هدف را دنبال ميكند. در نهايت، اين كشورها همسايگان ما هستند و هيچ كشوري توان تغيير جغرافياي خود را كه به آن كشور به ارث رسيده است، ندارد؛ بايد سياست همزيستي مسالمتآميز را در هر حالتي دنبال كند. وزارت امورخارجه و شخص آقاي ظريف هم از ابتدا اين سياست را با جديت دنبال كرده است. ايشان در نخستين ماههاي آغاز مسووليتشان در وزارت امور خارجه، مقالهاي در الشرقالاوسط نوشتند و بيان كردند كه همسايگان، اولويت اول ايران هستند. اين موضوع در مقاله اخير ايشان در نيويورك تايمز تكرار شد و در اغلب مصاحبهها و ملاقاتها به دفعات تكرار شده است.
در اين سفر، آقاي ظريف به قطر نيز سفر خواهند كرد. قطر نسبت به دو كشور ديگر مواضع سختگيرانهتري به ايران دارد. فكر ميكنيد اين سفر به چه ميزان به بهبود روابط دوجانبه كمك خواهد كرد؟
سختترين مواضع نسبت به ايران در منطقه را عربستان و سپس امارات دارد. به نظر من با قطر ميشود و بايد كار بيشتري صورت پذيرد. مساله سوريه يكي از موارد اختلافي اين كشور با ما است. قطر و بسياري از كشورهاي ديگر در مساله سوريه اشتباه كردند و متناسب با منافع مليشان رفتار نكردند و سرمايهگذاري شتابزدهشان در سوريه به نتيجهاي نرسيد. تحولاتي هم كه در چند سال گذشته در قطر رخ داد نيز به نوعي بازخورد اين سياستهاي غلط و غيرسازنده منطقهاي بود و با تحولات عظيم سياسي در اين كشور زمينه براي تغيير سياست وجود دارد. روابط ما با قطر نياز به كار بيشتر دارد و به ويژه شرايط موجود منطقه و ناكاميشان در رسيدن به اهداف ترسيم شده در سوريه و يمن، فضاي بيشتري براي رايزنيهاي منطقهاي ايران فراهم ميكند.
فكر ميكنيد انجام اين سفر، به چه ميزان ميتواند به حل بحرانهاي منطقهاي كمك كند؟
ما نمونههاي موفقي در سفر منطقهاي قبلي آقاي ظريف در اوايل حمله عربستان به يمن داشتهايم. طرح عربستان در مورد يمن، مبتني بر ايجاد ائتلافي از كشورهاي اسلامي (و نه عربي) بود، به اين ترتيب كه ابتدا بخشي از يمن توسط نيروهاي وفادار به منصور هادي تصرف شود و بعد با كمك نيروي زميني دو كشور بزرگ اسلامي عربي و غيرعربي اين قلمرو گسترش يابد. بيترديد ديپلماسي منطقهاي ايران در آن زمان مانع از شكلگيري اين ائتلاف شد و ادامه اين ديپلماسي ميتواند مانع از ادامه يافتن بحرانهاي ديگر منطقهاي شود. هنوز مساله يمن، سوريه و عراق و... تمام نشده است و ما به يك ديپلماسي فعال، هوشمندانه و پر رفت و آمد نيازمند هستيم تا حل ديپلماتيك اين مسائل را ممكن سازد.