گفتوگو با فرزاد اميني، كارگردان نمايش عشق سالهاي وبا
«ميراث ما از عشق جز ازخودبيگانگي نبود»
اعتماد| «عشق سالهاي وبا» عنوان رمان شناخته شدهاي از ماركز است. چندوقتي است نمايشي با همين نام به كارگرداني فرزاد اميني در تماشاخانه ايرانشهر به صحنه رفته است. اقتباس او از اين رمان رويكرد مالوفي ندارد و در راستاي آثاري است كه در سالهاي اخير اجرا كرده است. وي در گفتوگو با «اعتماد» اشاره كرد كه هدفش نگاهي انتقادي به عشق بوده است. «براي من هميشه مساله يا بهتر بگويم مفهوم عشق در تاريخ فرهنگي خودمان جدي بوده است. عشق مسالهاي است در عموم و در ظاهر شخصي. هر كسي در زندگي آن را تجربه ميكند. اما اين موضوع در تاريخ فرهنگي ما براي من شخصي نبود. انگار براي ما يك پرسپكتيو اجتماعي است. تمام مثنوي يا منظومههاي بلند عاشقانه را كه ميخوانيد يا سراغ هر موضوعي كه ميخواهيد برويد، تحليل قدرت، سياست حتي سلوك اجتماعي يا وقتي كه خواستهايم فيلسوف باشيم و فكر كنيم، از منظر عشق برخورد ميكنيم. اين مواجهه ومجذوب ومفتون نقطهاي بودن هميشه در موضع ما تعيينكننده بوده است.» با اين مقدمه وي ميگويد كه رمان ماركز امكان نقد اين سنت را به او داده است. «اين رمان با آن جمله معروف كه «عشق حاصل يك بيماري باليني است» بستري را فراهم ميكرد و ماركز خيلي روي اين مساله تاكيد دارد و روايتش را با آن پيش ميبرد.» اما آنچه در اثري كه او به صحنه برده پيداست تاكيد او بر معنايي تنانه از عشق است« ديدم بستري است تا بتوانيم اين مفهوم را در بستر فرهنگي خودمان نقد كنم. من اين لايه را به لايي رويي «رُمنس» ترجيح دادم. آن سطح ابتدايي كه بين دو نوجوان است. تلاش كردم درد و رنج در هم كوبيدندهاي كه اين بيماري بر روح و جان و تن ايجاد ميكند از لحاظ زيبايي شناسي در فيگورها طراحي كنم.» به گفته او «آنچه خودم در پي آن بودم اين بود كه در رمان چيز ديگري را بيرون بكشم. من يك درهم كوبيدهشدني را در رمان ميديدم. همه تنها و غمگين هستند و رنج شديدي دارند. در فصل چهار رمان كه ميتوان گفت روزگار خوشي فلورنتينو است جملهاي را ميآورد «گويي فلورنتينو جانش از دهانش بيرون كشيده ميشد».
اما فرزاد اميني كه پيشتر «مكبث» را دراماتورژي كرده بود همواره نشان داده است كه از علاقهمندان جدي اكسپرسيونيسم است. «به طور كل و در مورد اين كار اكسپرسيونيسم برايم مكتب هنري جدي بوده و به وسيله آن خودم را بيان كردهام. دراين نمايش نيز با همين شيوه براي نشان دادن رنج اين بيماري اين شيوه را برگزيدم. » اما آنچه در اين گفتوگوي كوتاه بسامد بالايي داشت نگاه نقادانه او نسبت به مفهوم عشق در فرهنگ ما است. از او ميپرسم نظرش درباره اين مفهوم در تاريخ فرهنگي ما چيست؟«من نگاه نقادانهاي نسبت به عشق در فرهنگ خودمان دارم. به هيچوجه آن را تاييد نميكنم. فهمي كه فرهنگ ما از عشق ايجاد كرده آسيب زننده است. تصويري كه از فرهاد كوهكن ساخته ميشود تصوير يك انسان طبيعي نيست. اين برخورد با عشق يك ناسلامتي رواني و اخلاقي را ايجاد ميكند.» كارگردان نمايش «عشق سالهاي وبا» پيامد اين نگاه را ازخودبيگانگي ميداند. «اين پرسپكتيو از عشق اجازه نداده دركي از فرديت و مدرن بودن انسان جديد به دست بياوريم. ما همواره در يك كاراكتر منفعلي كه همواره بايد رو به جايي داشته باشد و استقلال شخصياش را در چيزي ذوب كند كه با خودش بيگانه است. ميراث ما از عشق جز ازخودبيگانگي نبود.»
نمايش «عشق سالهاي وبا» نوشته گابريل گارسيا ماركز به كارگرداني فرزاد اميني از ۹ تيرماه تا ۸ مرداد ماه ساعت 17:30 در سالن استاد سمندريان تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه ميرود. مهدي ابراهيمزاده، مهدي دوستي، مرضيه شاطرطوسي، مونا سهرابحقيقت، سحرناز عباسزاده و نيايش نهاوندي بازيگران اين نمايش هستند.