درباره اتفاق و وقايعي كه فضاي مجازي را ناامن ميكند
لايكهايي براي ديده شدن
مجيد ابهري
ديده شدن نياز اصلي جوانان ما است. بعد از تولد شبكههاي اجتماعي و گسترش ويروسگونه آن در جامعه، نوجوانان و جوانهاي ما فرصت مناسبي براي عرضه خود به دست آوردند. كساني كه تا ديروز به حرف آنها گوش داده نميشد و كمتر جايي ديده ميشدند، ابزاري به دست آوردند كه توليدات فكري خود را در عرضه ارزيابي ديگران قرار دهند؛ از شعر گرفته تا داستانك و عكسهاي مختلف با مفهومي طنزآلود«همين الان يهويي»، انواع عكسها و مطالب را در اين شبكهها به نمايش گذاشتهاند. شبكههاي اجتماعي در عوارض و ناهنجاريهاي مختلف محاسن و امتيازي نيز دارند كه ايجاد امكان براي جولان فكري و فرهنگي جوانان، برقراري ارتباط رايگان بين آنها، تشكيل گروههاي مختلف با جنسيت و سليقههاي متفاوت، از منافع و امتيازات اين شبكههاي هستند كه بزرگترين نياز جوانان ما مخصوصا نسل دهه 70 است. فرزندان ما از اينكه در سرتاسر كشور و جهان دوست دارند و مطالب و تصويرهاي آنها ديده ميشود و لايك ميگيرند، خوشحال و مغرور هستند. آنها هرلايك را به منزله نمره قبولي ميبينند و به اينجا رسيدهاند كه تعداد لايكهاي دريافتي خود را جزو برتري خود ميدانند و با آنها به اصطلاح خودشان «كل كل» و عرض اندام ميكنند.
نياز ديده شدن، در مسير دنياي مجازي، براي آنها به راحتي رفع ميشود و پروبال ميگيرد و همين است كه متوجه خطرات آن نميشوند؛ خطراتي مثل تصاويري يا مطالبي كه در ابتدا به سادگي و بدون هيچ هدف از پيش تعيين شدهاي منتشر ميشود و كمي بعد با همخوان شدن و دست به دست شدن، در فاصله كوتاهي موفق شدهاند آسيبهاي اجتماعي نظير شايعههاي غيرقابل كنترل، متلاشي شدن خانوادهها، الگوبرداريهاي نادرست و... را رقم بزنند. در پرونده اسيدپاشيها شايعه اسيدپاشي در شهرهاي ديگر موج وحشت و هراس همگاني ايجاد كرد، در ماجراي تصادف دخترپورشهسوار خانوادهاي داغدار با هزار و يك حرف نادرست و توهينآميز روبه رو شدند و... همه اينها اتفاقهايي است كه امنيت رواني جامعه را به هم ميريزد و باعث ميشود تا ناهنجاريهاي فرهنگ به جاي اصلاح و تغيير، بيشتر و بيشتر عمق پيدا كنند و در جامعه باقي بمانند. در هفته گذشته هم يكي از همين رفتارهاي ناهنجار مجازي باعث شد تا كار به وزارت بهداشت برسد و وزيربهداشت و رييس سازمان نظامپزشكي به آن واكنش نشان دهند و پروندهاي تازه باز شود؛ پروندهاي كه از سادگي و عدم شناخت جواناني ميآيد كه همين تازگيها در مقطع پزشكي به دانشگاه راه پيدا كردند و سلفي گرفتن با اجساد اتاق تشريح را به عنوان يك ماجراي هيجانانگيز و بامزه، در صفحات مجازي خود نشان دادند؛ اتفاقي كه باعث شد، احساسات عدهاي ديگر جريحهدار شود و در روزگاري كه اعتماد به جامعه پزشكان چندان ساده نيست، مردم از بياعتمادي به نسل آينده پزشكي بگويند كه بدون مراعات اخلاق و انسانيت اعضا و جوارح يك انسان ديگر را در صفحات مجازي خود نشان ميدهند و با آن عكس يادگاري ميگيرند.
اين اتفاق نشان داد كه جامعه نوجوان و جوان ما تا چه اندازه نيازمند آشنايي و آگاهي نسبت به رفتارهاي مجازي خود هستند و نبايد از اين نياز به همين راحتي و سادگي گذشت. سوال اصلي در اين اتفاق، رفتارشناسي و پيدا كردن «چرا»هاست و نه دامن زدن به آن و انكار و تقبيح بيش از اندازه. بايد بفهميم كه چطور جوان امروزي به مسيري رسيده كه حاضر است در آن به خاطر چند لايك بيشتر، دست به چنين رفتاري بزند و براي پركردن خلئي كه اين مسير نادرست را به جوانان نشان داده، آستين بالا بزنيم. در كنار برخورد با عاملان اين ماجرا و هر ماجراي ديگر مجازي كه اينچنين احساسات جامعه را جريحهدار ميكند بايد بازگرديم و دوباره از آغاز به اين اتفاقها نگاه كنيم، بايد بررسي كنيم كه نقش ما در عطش سيرابنشده «ديدهشدن» در ميان نوجوانان و جوانان كجا بوده و بدانيم كه آنطور كه اين نياز طلب كرده، نتوانستيم به آن پاسخي مناسب دهيم. بايد ببينيم كه براي سرگرمي و تخليه انرژي بينهايت نوجواني و جواني چه برنامهريزيهايي داشتيم كه حالا بزرگترين تفريح اين نسل اينترنت و تكنولوژي است كه هم دوستداشتني، هم هيجانانگيز و هم بيهزينه ميتواند آنها را ساعتها سرگرم كند و هرخطري را
به دامنشان بيندازد.
بايد بدانيم كه چطور فرزندان خود را تربيت كرديم كه حتي وقتي با نمرات بالا وارد دانشگاه ميشوند، صرف يك سرگرمي ساده امنيت رواني يك جامعه را به خطر مياندازند و در ناآگاهي يا بيتوجهي به مسائل انساني و اخلاقي، خلأهاي عاطفي و رواني خود را پر ميكنند و بدون در نظر گرفتن خطرات قدم برميدارند. در كنار تمام اين بايدها، سالهاي سال است كه بهترين پيشنهاد جامعهشناسان و روانشناسان براي داوطلبان ورود به دانشگاه ناديده گرفته ميشود؛ پيشنهادي كه ميگويد از وروديهاي رشتههاي دانشگاهها مصاحبه و گزينشهايي درباره دريافتهاي جوانان علاقهمند به يك رشته انجام شود تا مخصوصا در رشتههاي پزشكي و انساني، وروديها تبديل به پزشكان، روانپزشكان، روانشناسان و جامعهشناساني نشوند كه به صرف نمره بالا يا ارزش اجتماعي يك رشته به آن ورود كردهاند و هيچ ذهنيت ديگري ندارند. اگر نسل پزشكي كه امروز تعيين ميشود بداند كه در چه مسير حياتي قدم برميدارد و فارغ از نمره و ارزش اجتماعي و تضمين آينده، به شغل خود نگاه كند، در آينده نزديك پزشكاني مردمدار و دلسوز خواهيم داشت. تمام اين موارد، نكاتي است كه ما بايد دوباره به آنها نگاه كنيم و از خودمان بپرسيم؛ چطور اين نسل امروز را تربيت كردهايم؟!