زنگ خطرها به صدا درآمده
نازنين متيننيا / دو سال پيش دقيقا در چنين روزهايي، وزير بهداشت در يادداشتي اعلام كرد خطر بحران جنسي در جامعهاي كه 11 ميليون نفر مجرد منصرف از ازدواج دارد را ميپذيرد و وعده ميدهد اين زنگ خطر را جدي بگيرد و براي آن فكري كند. حسن قاضيزاده هاشمي، تاكيد كرده بود كه حاضر نيست صورت مساله را پاك كند و در روزهاي آينده برنامهاي براي اين بحران كه به دلايل مختلف مثل عدم آموزش جنسي درست به افراد جامعه در هر سني، شناخت صحيح افراد از مقوله سلامت جنسي و... اتفاق افتاده، اجرا ميكند. حالا دو سال از اين يادداشت گذشته، اما همچنان متخصصان و كارشناسان بهداشت و سلامت روان و جسم، دورهم جمع ميشوند و همان هشدارهايي را ميدهند كه دوسال پيش، بهانه يادداشت وزير بهداشت بودند و قرار بود حل شود. همين ديروز سه متخصص كنار هم جمع شدهاند و تعريف كردهاند كه جامعه دارد به مرزهاي بحران نزديك ميشود و ناآگاهي از سلامت جنسي، رمز موفقيت اين بحران تازه است. كمي قبلتر هم خبر رسيده بود كه 70 درصد طلاقها به دليل اختلال جنسي است و آمار زندگيهاي جنسي خارج از عرف و فرهنگ و شريعت، افزايش پيدا كرده. جامعه جوان ايراني با تمام دغدغههاي مربوط به بيكاري، بيپولي، بيانگيزگي و اميدواري به فردا، در اين زمينه هم به مشكل برخورده و در سير سريع وقايع بيشتر از قبل به مشكل و چالش برميخورد. در چنين شرايطي هم وزير بهداشت اعلام كرده بود كه حاضر نيست صورت مساله را پاك كند و براي حل اين بحران كه شامل سلامت روان و جسم ميشود چارهاي ميانديشد و هم متخصصان هشدارهاي لازم را دادهاند و سعي كردند با آرامش دريچههايي براي رسيدن به سلامت كامل اجتماعي را باز كنند. اما با تمام اينها، انگار هنوز هيچ اتفاقي نيفتاده و خبرها و آمارها از همان دوسال پيش تا امروز هيچ تغييري نكردند و اين ثبات آنها نشان ميدهد به جز بحران اصلي، گرفتار بحران ديگري هم هستيم و آن، ناديده گرفتن بحران است. انگار عادت كردهايم كه درباره شرايط و مشكلات حرف بزنيم اما، هيچوقت قدمهاي واقعي را براي حل آنها برنداريم و صرف صحبت و اطلاعرساني، وظيفه خود را انجام شده فرض كنيم و تمام؛ راه و روشي كه حتي از پاك كردن صورت مساله هم بدتر است و نشان ميدهد كه به جاي مكانيسم دفاعي انكار، از مكانيسم فرافكني و توجيه استفاده كرديم تا خبرها و آمارها روزبهروز براي خودشان بيشتر از قبل به بحران نزديك شوند و ما، دست روي دست، به آنها نگاه كنيم و هرازچندگاهي هم فقط درباره آنها حرف بزنيم و به جاي به چالش كشيدن اصل سوژه، خبر را تحليل، نقد و بررسي كنيم و تمام. البته شايد اين راه و روش درباره بعضي از خبرها و اتفاقها جوابگو باشد و باعث شود موجهاي خبري بيايند و بروند و تمام شوند، اما وقتي خبرها با سلامت روان و جسم جامعه سروكار دارند، ديگر نميتوانيم به همين سادگي تن به موجهاي خبري بدهيم و اميدوار باشيم كه راهحل خود به خود پيدا شود و جامعه را نجات دهد. خطر تهديد سلامت روان و جسم، تنها واقعيتي است كه ناديده گرفتنش نه تنها باعث از بين رفتن آن نميشود كه حتي ميتواند يك مشكل ساده را به فاجعهاي بزرگ تبديل كند. فاجعهاي كه وقتي رخ دهد، ديگر مهم نيست، چه كسي درباره آن صحبت كرده، هشدار داده، وعدهاي براي رفع و رجوع آن داشته و... يك جامعه با اين آمارها و خبرها تهديد ميشود و تا دير نشده، بهتر است به جاي حرف زدن درباره آن، به فكر چارهاي اساسي باشيم.