• 1404 چهارشنبه 17 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6037 -
  • 1404 چهارشنبه 17 ارديبهشت

گفت‌وگو با رضا هدايت به مناسبت برپايي نمايشگاه در گالري نگر

هم‌افزايي متضادها روي بوم

اين هنرمند مي‌گويد روايتگري در نقاشي‌هايش از انس او به ادبيات و خاطره‌پردازي سرچشمه مي‌گيرد

مريم آموسا

رضا هدايت ازجمله هنرمنداني است كه نياز به معرفي ندارد؛ نقاش، نويسنده و استاد دانشگاهي كه در چند دهه اخير حضور پررنگ و تاثيرگذاري در عرصه فرهنگ و هنر اين سرزمين داشته و آثارش در نمايشگاه‌هاي گروهي و انفرادي متعددي به نمايش گذاشته شده و برخي از آثارش نيز به حراج تهران راه يافته است. هدايت از نسل نقاشاني است كه در كنار فرم و رنگ و سطح و كمپوزيسيون، معنا و مفهوم نيز در آثارش جايگاه خاصي دارد و گويي از دل تاريخ آمده تا داستان‌هاي متعددي از زندگي مردماني كه همه ‌چيز در آن در صلح و آرامش است را براي ما روايت كند و شايد حتي ما را به اين جهان دعوت كند. او در دو دهه اخير در همين حال و هوا آثارش را خلق كرده است. نمايشگاه آثار او كه متشكل از مجموعه نقاشي‌هايي كه از دوران كرونا به اين سو خلق كرده است در گالري نگر برپا شده است و او در اين نمايشگاه كه عنوان باغ بي‌خزان را براي آن برگزيده، گوشه‌هايي از جهاني كه همه ‌چيز در آن در صلح و صفاست را به تصوير كشيده است.باغ بهشتي كه هدايت خلق كرده شايد نويد اميدي را براي ما به همراه دارد كه اگر افتاده مشكل‌ها اما بايد به گشايش‌ها دل بست و نااميد نشد و شايد نقاشي يكي از راه‌هايي است كه اين اميدواري را در ما تزريق مي‌كند.

 

‌چه شد كه عنوان نمايشگاه را باغ بي‌خزان انتخاب كرديد؟

دليل اصلي آن اين است كه نقاشي براي من پايان ندارد و هر روز مي‌تواند براي ما‌ اميد بيشتري همراه داشته باشد و سبز بماند و هميشه پويايي و حركت داشته باشد و در جريان باشد.

‌نخستين‌بار است كه فردي به عنوان نمايشگاه‌گردان با شما در برگزاري اين نمايشگاه همراهي كرده است. سجاد باغبان از چه زماني وارد ماجراي برگزاري اين نمايشگاه شد و نقشش چه بود؟

سجاد باغبان به نوعي در گردآوري اين نمايشگاه نقش داشت و هيچ دخالتي در كار من به عنوان نمايشگاه‌گردان در معناي واقعي آن نداشت و نقشش صرفا در گردآوري آثار بود.

در دنيا نمايشگاه‌گردان از‌ ايده تا اجرا با هنرمند همراه است و وظايف يك نمايشگاه‌گردان با آن چيزي كه در ايران تصور مي‌شود، بسيار متفاوت است. در ايران شايد انگشت‌شمار كساني باشند كه به معناي واقعي نمايشگاه‌گردان باشند و عموما بيشتر كساني كه به عنوان نمايشگاه‌گردان در برگزاري يك رويداد تجسمي شناخته مي‌شوند فقط نقش گردآوري آثار را دارند، اما در ساير كشور‌ها به اين شكل است كه نمايشگاه‌گردان به هنرمند‌ ايده و خط‌مش براي خلق اثر مي‌دهد و در طول مسير خلق اثر به نوعي مراقبت هنري از او مي‌كند، اما در ايران بيشتر به اين شكل است كه نمايشگاه‌گردان با تعدادي هنرمند يا يك هنرمند تماس مي‌گيرد و براي برگزاري يك نمايشگاه از آنها كار مي‌گيرد. پس در واقع نمايشگاه‌گردان در ايران فقط يك عنوان است و عملكرد خاصي در شكل‌گيري آثار يك نمايشگاه ندارد و بيشتر مواقع به واسطه ارتباطاتي كه با گالري‌ها دارد، براي ايجاد رابطه يك هنرمند با گالري نقش تسهيلگر را بازي مي‌كند و ديگر هنرمند درگير كار‌هاي اجرايي نمايشگاه نمي‌شود يا گالري‌دار شناخت و ارتباطي با يك‌سري هنرمند ندارد و نمايشگاه‌گردان اين زمينه ارتباط و همكاري را براي برپايي نمايشگاه فراهم مي‌كند.

‌با توجه به اينكه در موزه هنر‌هاي معاصر ايران اين روز‌ها نمايشگاه پيكاسو در تهران برپاست، پس اين نمايشگاه هم چون صرفا همان تعداد اثري كه موزه هنر‌هاي معاصر از اين هنرمند دارد به نمايش گذاشته شده براي اين نمايشگاه هم نمي‌توانيم فرد يا افرادي را به عنوان نمايشگاه‌گردان معرفي كنيم.

به نظر من در آن نمايشگاه، نمايشگاه‌گردان به ميان مي‌آيد كه هنرمنداني انتخاب مي‌شوند كه متأثر از پيكاسو بوده‌اند و از ميان آثارشان، اثري براي نمايش انتخاب مي‌شود. چه هنرمندان خارجي و چه هنرمندان ايراني. شايد تا پيش از اين كمتر به تاثيرپذيري اين هنرمندان از پيكاسو توجه شده باشد و اين نمايشگاه فرصتي را پيش روي بازديدكنندگان فراهم مي‌آورد كه با رويكرد ديگري به آثار اين هنرمندان توجه كنند و اينجا نقش نمايشگاه‌گردان مشخص مي‌شود.

‌شما چه در دانشگاه و چه در كلاس‌هاي آزاد، شاگردان متعددي تربيت كرده‌ايد. هيچ ‌وقت تصميم نگرفتيد با آن تعريفي كه در غرب از نمايشگاه‌گردان داريم، با هنرمند يا هنرمنداني به عنوان نمايشگاه‌گردان همراهي كنيد؟

نه؛ من خيلي دوست ندارم كه اين نقش را برعهده بگيرم. اين كار‌ها از عهده من خارج است و هر كسي بهتر است كار خودش را بكند.

‌آقاي هدايت اگر سري به گالري‌ها بزنيم با آثاري روبه‌رو مي‌شويم كه به نوعي شيوه نقاشي كردن و حتي حال و هواي كار‌هاي شما را در آنها شاهد هستيم. رويكردتان نسبت به افرادي كه سعي مي‌كنند به شيوه شما نقاشي كنند، چيست؟

من اصلا نمي‌پسندم و عملا عنوان هنرمند را نمي‌شود روي اين افراد گذاشت. خيلي از هنرمندان هستند كه شاگردان‌شان مثل آنها نقاشي مي‌كنند من اين شيوه كار كردن را قبول ندارم و هنرمند زماني مطرح مي‌شود كه بتواند راه و شيوه بياني خودش را پيدا كند نه اينكه شيوه كار كردن و ‌ايده هنرمند ديگري را كپي كند. من اصلا روحيه نوچه‌پروري ندارم و به نظرم نوچه‌پروري در هنر آسيب بزرگي است.

‌مجموعه‌اي كه در گالري نگر به نمايش گذاشتند دربرگيرنده آثار چه دوره كاري شما است؟

اين آثار در ۴ سال اخير خلق شده‌اند. از دوران كرونا تاكنون. در دوران كرونا به دليل محدوديت‌هايي كه داشتيم و بيرون از خانه نمي‌توانستيم برويم عملا در خانه در حبس بوديم و كار كردن در خانه با توجه به محدوديت فضايي و امكاناتي كه داريد، دشواري‌هاي خاص خودش را دارد. براي همين من اصلا نمي‌توانستم براي خلق يك اثر بريز و بپاش كنم. چون عملا شيوه كار كردن من با بريز و بپاش همراه است و باتوجه به اين محدوديت‌ها و اضطراب و تشويش در آثار اين مجموعه وجود دارد و به عبارتي از تماشاي اين كار‌ها مي‌توان دريافت كرد. در آن دوران من خيلي آثار نظامي را مي‌خواندم و در اين مجموعه به نوعي به صورت غيرمستقيم نظامي حضورش را اعلام كرد و من به‌ شدت از اين حضور استقبال كردم.

‌آثار اين مجموعه متأثر از كدام آثار نظامي بود؟

خسرو و شيرين و هفت‌پيكر.

‌شما الفت خاصي به ادبيات فارسي داريد و همواره بخشي از ساعت‌هاي روزانه خود را به مطالعه اين آثار مي‌گذاريد و در هفته، ساعت‌هايي هم لذت خواندن اين آثار را از طريق صفحه شخصي‌تان در اينستاگرام و به صورت زنده با دنبال‌كنندگان‌تان به اشتراك مي‌گذاريد. نظامي از ميان شاعران پارسي‌گوي از چه منظر براي شما جذابيت داشت و موجب شد در اين مجموعه به نوعي متأثر از او باشيد؟

بله؛ من هميشه به صورت جدي آثار ادبي فارسي را مطالعه مي‌كنم و در اين ميان شاهنامه كتابي است كه مطالعه آن هيچ‌وقت ر‌ها نمي‌شود. نظامي هم از جمله بزرگ‌ترين شاعران بزرگ فارسي‌سرا است كه اتفاقا در ادبيات فارسي حضورش بسيار اهميت دارد و آثار شگفت‌انگيزي خلق كرده و در آثارش تصاوير بكر و شگفت‌انگيزي خلق كرده است كه در شاعران ديگر سراغ نداريم براي همين در همان دوره تصميم گرفتم كه هفت گنبد نظامي را نقاشي كنم و اتفاقا هفت بوم هم خريدم اما وقتي روي پروژه‌اي كه براي خودم تعريف كرده بودم، ديدم كه بايد براي اين پروژه من ۴۹۰ تابلو نقاشي بكشم چون در اين اثر آن‌قدر نظامي تصوير عجيب و غريبي خلق كرده است كه نمي‌توان بي‌اعتنا به آن بود براي همين به آن شكل فرصت و امكان نداشتم كه به اين پروژه بپردازم و اصلا هم دلم نمي‌خواست كه مثلا بيايم يك بوم را رنگ سياه بزنم و بگويم اين گنبد سياه است و بوم ديگري را قرمز كنم يا بوم ديگري را سفيد و بگويم اين گنبد سفيد است، نمي‌خواستم كار كنم من مي‌خواستم در هر اثر نظامي ديده شود و واقعا اگر بخواهم مجموعه نظامي را با آن جزييات كار كنم كار طاقت‌فرسايي است و الان از توان من خارج است. ‌اميدوارم روزي بتوانم اين پروژه را شروع به سرانجام برسانم. بعد آمدم با بوم‌هايي كه براي نظامي خريده بودم، مجموعه سعدي را خلق كردم.

‌با شناختي كه از ادبيات كهن و معاصر ايران و همچنين از نقاشي داريد، آيا نقاشي توانسته همسو با ادبيات ما پيش برود؟

نه؛ بايد بگويم در گذشته چرا نقاشان ما، نگارگران به آثار ادبي توجه ويژه‌اي داشتند و در خلق آثارشان به‌ شدت متأثر از ادبيات بودند اما با تغيير شيوه آموزش هنر با راه‌اندازي دانشگاه‌هاي هنري در ايران، به نوعي ادبيات جايگاه خودش را از دست داد و به نوعي در دانشگاه‌هاي هنر، آموزش غيرادبياتي و غيرمفهومي رايج شد و بيشتر آثار نقاشي به سمت نوعي آبستره سوق داده شد و مفهوم جايش را به فرم و رنگ، سطح و خط داد و فيگور هم از نقاشي حذف شد و تنها تعدادي از نقاشان كه در نقاشي گرايش به روايتگري داشتند در آثارشان ارتباط‌‌شان را با ادبيات حفظ كردند. مثل الخاص، صفرزاده و دبيري و چند هنرمند ديگر.

‌با توجه به اينكه خود شما نيز هنرمندي روايتگر هستيد و در نقاشي‌هاي‌تان شايد حتي همزمان روايت‌هاي مختلفي را بيان مي‌كنيد، اين روايتگري از كجا وارد نقاشي شما شد؟

من آدم خاطره‌پردازي هستم. ساعت‌ها مي‌توانم بنشينم و از خاطراتم با شما صحبت كنم، زماني كه شروع به نقاشي كردن مي‌كنم اين خاطرات مي‌آيند و تصوير مي‌شوند و واقعا نمي‌توانم به صورت دقيق بگويم از چه زماني نقاشي‌‌هايم جنبه روايتگري به خودشان گرفتند اما من هم از اين روايتگري استقبال كردم و همچنان دوستش دارم و ادامه‌اش مي‌دهم.

‌شيوه روايت‌پردازي شما در نقاشي‌هاي‌تان به گونه‌اي است كه مي‌توانيم به روايت‌هاي متعددي در آثارتان برسيم و ساعت‌ها پاي يك تابلو نقاشي بياستيم؛ اما شايد در نگاه نخست مخاطب با فرم‌ها و فيگور‌هايي روبه‌رو شود كه به ‌شدت ساده و مينيمال شده‌اند اما جزييات به شكل ديگري در كليت آثارتان خودش را نشان مي‌دهد. آيا براي خلق چنين فضايي در آثارتان تعمدي داريد؟

فضايي كه من در نقاشي‌هايم خلق مي‌كنم گويي در من نهادينه شده مثلا من اگر ‌يك آدم را به تصوير مي‌كشم، آن آدم و كليتش براي من مهم است نه اينكه مثلا مو‌هايش چه رنگي است و نه اينكه اصلا اهل كجا است و... براي من از اين جهت اهميت دارد كه او يك انسان است. درباره جزيي‌پردازي در آثارم هم بايد بگويم بي‌شك من از آبشخور فرهنگ ايراني تغذيه مي‌كنم و در فرهنگ ايراني از ابتدا ريزپردازي وجود داشته است. اگر به فرش زير پاي‌مان نگاه كنيم از جزييات متعددي ساخته شده و اين جزييات است كه با هم كليت فرش را مي‌سازد و جزييات با هم دست به دست هم مي‌دهند تا كليت آثار من را بسازند.

‌چرا در آثارتان ما اصلا فضاي خالي نمي‌بينيم و جز در موارد معدودي كه بك گراند آثارتان سفيد است از رنگ سفيد و فضاي خالي در بوم‌هاي‌تان پرهيز مي‌كنيد؟

براي من اين مثبت و منفي مهم است. به عنوان مثال اگر به چشم نگاه كنيم نمي‌توانيم بگوييم بخش سفيد چشم مهم‌تر است يا بخش رنگي چشم. به خاطر همين فكر مي‌كنم كه اين دو بخش مكمل هم هستند. در نقاشي‌هاي من مثبت و منفي به داد هم مي‌رسند و به هم كمك مي‌كنند تا يكديگر را نشان بدهند.

‌در نقاشي‌هاي شما فرم‌هاي مختلف مثل انسان، حيوان و گياه گويي با يكديگر يكي مي‌شوند و انگار يك كليت را مي‌سازند. اين در هم‌آميزي ناشي از چيست؟

اين هم‌آميزي ناشي از اين است كه جهان هستي ما دربرگيرنده انسان، حيوان و گياه است و با هم در طبيعت زندگي مي‌كنند. در طبيعت شما نمي‌بينيد كه يك درخت به يك گياه خرده بگيرد. در طبيعت همه اين عناصر با هم در صلح زندگي مي‌كنند و هر موجودي زيست خودش را دارد اما در دنياي واقعي اين نظم و هماهنگي را انسان‌ها به‌هم ريخته‌اند و براي همين است كه اين‌قدر آشفتگي در عالم مي‌بينيم. من همان‌گونه كه دوست دارم همه در صلح و آرامش زندگي كنند، اين همزيستي و صلح و آرامش را به نوعي به تصوير كشيده‌ام. اين تصاوير بيش از ۲۰ سال است كه وارد فضاي نقاشي‌هاي من شده است و در طول اين سال‌ها پيچيده‌تر شده‌اند. از نظر رنگ تغييراتي در آنها به وجود آمد و به مرور كمپوزيسيون در آثارم انسجام بيشتري پيدا كرد.

‌شيوه كارتان براي خلق يك اثر به چه شكل است؟

من در ابتدا اين بوم را روي زمين مي‌گذارم و شروع مي‌كنم به رنگ پاشيدن روي بوم. آن‌قدر رنگ مي‌پاشم تا به زمينه‌اي كه مي‌خواهم برسم بعد كه رنگ‌ها خشك شدند، بوم را نگاه مي‌كنم ممكن است اتفاقاتي روي بوم افتاده باشد كه خوشايند من نباشد و بعد دوباره شروع مي‌كنم به رنگ پاشيدن. اصلا برايم مهم نيست كه چه رنگي روي بوم مي‌پاشم. گاهي دو بوم را كنار هم مي‌گذارم و همزمان روي شان رنگ مي‌پاشم. وقتي رنگ‌ها كاملا خشك شدند از يك گوشه كار شروع مي‌كنم به كار كردن و درنهايت اگر خيلي طول بكشد يك هفته يك نقاشي را تمام مي‌كنم.

‌باتوجه به تجربياتي كه در عرصه چاپ، تصوير‌سازي و نويسندگي داريد، آيا قصد نداريد كه مجسمه‌هايتان را هم به نمايش بگذاريد؟

من تاكنون مجسمه‌هاي متعددي با آهن و پاپيه ماشه ساخته‌ام اما دوست دارم روزي فضاي بزرگ‌تري داشتم كه يك دوره را فقط به مجسمه‌سازي اختصاص بدهم و نمايشگاه مستقل مجسمه برپا كنم.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون