يوسفِ ايران
اصغر زارعكهنمويي
زماني كه تلگرام ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۵ امكان راهاندازي كانال را به خدمات خود افزود، رسانههاي مختلف، گروههاي چند صد نفره را تعطيل و كانالهاي چند هزار نفري را راهاندازي كردند. بلاگرها هم كه قبلا براي كوچ از وبگاهها به فيسبوك راضي نشده بودند، به تلگرام آمدند. چند ماهي طول كشيد تا پاي نويسندهها و روشنفكرهاي محافظهكار هم به تلگرام باز شود. بالاخره همه آمدند. يوسف پزشكيان هم يكي از جوانان دغدغهمندي بود كه كمتر از شش ماه بعد از مد شدن كانالنويسي، در ۶ آوريل ۲۰۱۶ كانال «ناپيدا» را راه انداخت. او دانشآموخته دانشگاه صنعتي شريف و استاد دانشگاه صنعتي سهند بود و بسيار قبلتر از آنكه فرزند رييسجمهور پزشكيان باشد، كنشكري فعال و نويسندهاي دغدغهمند بود و با زبان خاص خود سعي ميكرد، نقد و نظر خود را درباره مسائل مختلف بازگو كند. من از سالها پيش، عضو كانال يوسف پزشكيان بودم. روح شرقي ما علاقهمند است، منسوبين قدرت را با نسبشان وصف كند و يوسف پزشكيان را نه استاد دانشگاه و نه يك كنشگر فعال و مستقل، بلكه فرزند رييسجمهور بخواند تا بتواند تحليلهاي خود را درباره او در گفتمان قدرت صورتبندي كند. اين در حالي است كه يوسف پزشكيان هميشه و به خصوص در ماههاي پس از پيروزي مسعود پزشكيان، سعي كرده مثل گذشته زير سايه پدر نماند و شخصيت مستقل خود را حفظ كند. او تلاش كرده آشكارا از «فرزند رييسجمهور» بودن فاصله بگيرد و خارج از سايه سنگين قدرت، خانه و هويت خود را حفظ كند. يوسف پزشكيان خلاف جهت مسيري را ميرود كه عموما آقازادهها رفتهاند. او بارها در خصوصي گفته و در عمومي نوشته، در هيچ انتصابي دخالت ندارد. برخلاف روال مرسوم سياستچيها، گروه و محفل و گعده تشكيل نميدهد. وارد مناسبات مالي نميشود و دفتر و دستك راه نمياندازد. يوسف پزشكيان كه پيش از اين، فرزند وزير و نماينده مجلس بوده، نشان داده كه با قدرت عقد نبسته است. او همچنان استاد و نويسنده است. حضورش در نهاد رياستجمهوري بدون پست و مقام است و بيشتر براي همراهي با پدري است كه نه قدرت و نه تشكيل شبكه قدرت براي او ارزشي ندارد. يوسف پزشكيان همانطور كه در ساخت خانه بهداشت روستاها بيل به دست، پدر خود را همراهي ميكرد، در نهاد رياستجمهوري نيز بيل به دست است نه چيزي بيشتر از آن. يوسف اما نه روي صندلي فرزند رييسجمهور، بلكه در جايي ايستاده است كه ايستادن در آنجا، ريسك، شجاعت و صبوري بياندازهاي ميطلبد. او دقيقا روي شكافهايي ايستاده است كه بخشهاي مختلف جامعه ما را از هم جدا كردهاند. او كه ميتوانست، پشت سايهها بنشيند و آقازادگي كند، به كنشگري مرزي بدل شده است و دردهاي مگوي جامعه را صريح و بدون لكنت بازميگويد. يوسف پزشكيان با تمام پيچيدگيهاي فكرياش و با تمام بيمهريهايي كه تحمل ميكند، يك نقش بيبديل و تاريخساز ايفا ميكند. او سعي دارد در لابهلاي سوءتفاهمهاي بزرگ، بدون هراس از برچسب خوردن، پلهايي ميان گفتمانهاي متعارض بزند. او به جاي اينكه در شطرنج سياست، مهرهبازي كند، ببُرد و بدوزد، ساده و صادقانه با گروههاي مختلف مردم درباره دردها و مطالبات آنها سخن ميگويد. به مسائل حساسي ميپردازد كه اگرچه چالشهاي مهم كشور هستند، اما خيليها به خاطر ملاحظات معطوف به ميز و صندلي، هرگز درباره آنها حرف نميزنند. او اكنون بدون اينكه خود بخواهد، به صداي بيصدايان تبديل شده است. چنين صدايي، براي آينده ايران عزيز ما غنيمت است. غنميت دانستن يوسف پزشكيان به معناي تاييد همه نظرات و نگرشهاي او نيست، بلكه به معناي به رسميت شناختن حقِ متفاوت بودن و جسارتِ گفتوگو در شرايطي است كه بسياري ترجيح ميدهند در حاشيه امن بايستند. زبان يوسف پزشكيان، زبان رواداري و رويكرد او مبتني بر «حل مساله» است. او اين هر دو ويژگي را مديون تربيت ويژه پدري است كه بيش از هر سياستمدار ديگري، به وفاق پايبند است و مخالفان خود را به جاي طرد، نزد خود مينشاند. يوسف پزشكيان ميخواهد بر اساس اصل رواداري و وفاق همه را ببيند و بر اساس رويكرد حل مساله، تلاش كند همه زواياي چالشها را تحليل كند. او با هيچ كس نيست، ولي در كنار همه است.
او مسالهساز نيست، عميقا دنبال حل مساله است. جامعه ما با مسعود پزشكيان، نوعي متفاوت، صميمي و مردممحور از سياستورزي را تجربه كردهاند. افزايش محبوبيت او هشت ماه بعد از انتخابات و همراهي و اميد مردم به او، نشانه پذيرش و استقبال از تفاوتهاي معنيدار رييسجمهور با ديگران است. فرزند اول او كه متربي مكتب رييسجمهور است، چهره جديدي از «آقازادگي» را به نمايش گذاشته است. او صريح و صادقانه در ميان مردم است و نماد نسلي است كه ميان «انتقاد و اميد» در حركت است؛ آقازادهاي كه روشنفكري مسالهمحور را به نشستن پشت ميز قدرت و چينش مهرهها ترجيح ميدهد.
اجازه بدهيم فرزند رييسجمهور، نويسنده بماند. از نوشتههاي او نرنجيم و نهراسيم. بدانيم كه نوشتهها و افكار آزادانه او ميانهاي با پاستور و پيوندي با قدرت ندارند. او در نوشتههاي خود فرزند رييسجمهور نيست، نويسنده و استاد دانشگاه است. اجازه بدهيم يك انسانِ دغدغهمند كه نزديكترين فرد به رييسجمهور است، با نوشتههاي صريح خود درباره محيط زيست، حقوق معلمان، حقوق اقوام، مشكلات آموزشي، بحران آب، حقوق زنان و... نزديكترين فرد به مردم نيز بماند. اجازه بدهيم يوسفِ رييسجمهور، يوسف ايران بشود.