دعوت به فراتر از ديدن
سارا كريمان
ساوالان جماعتي در تازهترين مجموعهاش با عنوان «ناطورِ باد» به كيوريتوري فواد نجمالدين، همچنان در ادامه كاوشهاي پيشين خود در زيستبوم خيالانگيز طبيعت، اينبار با تمركز بر مفهوم درخت - بهويژه قرهآغاج - تصويري اسطورهاي و چندلايه از حيات، حافظه و فرهنگ ارايه ميدهد. در اين نمايشگاه، درخت نه صرفا بهمثابه يك عنصر طبيعت، بلكه چونان نگهبان و مادر، موجودي زنده و روايتمند است؛ درختي كه زمان را زيسته، رنج را تجربه كرده و آينده را در دل خود پرورانده است. از منظر فرماليستي، آثار جماعتي واجد ساختاري منسجم اما در عين حال پيچيدهاند. بهرهگيري از سطوح بافتدار و ضربهقلمهاي خشك و متراكم، موجب شكلگيري تصويري خشن اما شاعرانه شده است؛ فرمهايي كه گويي در پي بازنمايي آشكار نيستند، بلكه تلاشي هستند براي بازخواني رمزآلود از حضور و پايداري. فرم درختان - كه در بيشتر موارد تنههاي كشيده و پيچان هستند- به نوعي كاركرد استعارهاي يافتهاند و در تركيب با پسزمينههاي تيره و خاكي، نوعي تنش دروني بين دوام و زوال را به بيننده منتقل ميكنند. رنگها در اين مجموعه نيز همانند مجموعههاي قبلي، اگرچه اغلب محدود به طيفهاي تيره و خاكياند، اما در عمق خود حامل حس زندگي و حرارتند. در آثار قبلي جماعتي، بهويژه در مجموعههايي چون زبان خاك يا سايههاي كوهستان، اين گرايش به لايهمندي فرمي و مفهومي، با تاكيد بر اقليم و هويت بومي نيز ديده ميشد، اما در «ناطورِ باد» اين نگاه غناي بيشتري يافته و به سطحي نمادينتر و اسطورهايتر رسيده است. جماعتي در اين مجموعه با تلفيق نگاه فرمال به تصوير و ساحت انديشگاني نمادين، موفق شده است تا يك زبان بصري خاص خود را شكل بدهد. درختان او اگرچه ايستا و ساكن به نظر ميرسند، اما بافت و ساختارشان گويي از تلاطم دروني حكايت دارد، بهخصوص در برخي آثار، جايي كه تنهها با خطوط ريز و پرتنش طراحي شدهاند، اين حس تقابل دروني- بيروني به اوج ميرسد. وجه ديگر اهميت اين مجموعه، حضور انديشه ريشه و مهاجرت در قالب تصوير است. همانگونه كه در استيتمنت نمايشگاه آمده، اين درختان نمادياند از خانه و هجرت، از ماندن و رفتن. در مقايسه با مجموعههاي پيشين، اينبار جماعتي با صراحت بيشتري به اين دوگانگي پرداخته است. «ناطورِ باد» نه فقط تصويري از درخت است، بلكه نمايشي از ايستادگي در برابر توفان، از حضورِ خاموشي كه زمان را در خود انباشته و در عين حال، اميدي كه در تار و پود تنهها نفس ميكشد. درنهايت، ناطورِ باد را ميتوان نقطهاي عميقتر در مسير هنري ساوالان جماعتي دانست؛ مجموعهاي كه هم از حيث زيباييشناسي فرمال و هم از منظر روايي و مفهومي، بيانگر بلوغ نگاه او نسبت به طبيعت، اسطوره و ريشههاي فرهنگي است. اين آثار، دعوتي هستند به تأمل، به ايستادن در برابر تصويري كه نه صرفا ديده ميشود، بلكه شنيده، لمس و زيسته ميشود. اين آثار نه صرفا براي ديده شدن بلكه براي درنگ، براي مواجهه دروني و براي شنيدن سكوت طبيعت خلق شدهاند. در سكوتي كه از دل تنهها برميخيزند، صداي با، صداي ريشه و شايد صداي خود ماست كه ميپيچد.