نگاه انتقادي به يك معضل فراگير اجتماعي
بيژن همدرسي
چرا همزيستي با حيوانات، فرزندآوري در كشور را هدف قرار داده است؟
زماني در اين سرزمين، فرزند داشتن افتخار خانواده بود و نشانه بلوغ و استمرار نسل. اما امروز در سايه تغييرات سبك زندگي، تبليغات سنگين رسانهاي و بحران ارزشهاي اجتماعي، فرزندآوري و فرزندپروري به حاشيه رانده شده و حيوانات خانگي به صدر نشستهاند. بيشك اين دگرگوني تنها يك تغيير ذائقه نيست؛ زنگ خطري است براي آينده جمعيتي و اخلاقي ايران.
۱- فروپاشي مفهوم سنتي خانواده- زندگي فردگرايانه، مدل جديد زيست ايراني شده است. ازدواجهاي ديرهنگام، مجرد ماندنهاي طولاني و ناتواني يا بيرغبتي به داشتن فرزند، معناي سنتي «خانواده» را از درون تهي كرده. در اين فضاي پر از خودمحوري، فرزند داشتن ديگر يك آرزو يا افتخار نيست، بلكه باري سنگين بر دوش جوانان تلقي ميشود.
۲- ترس از مسووليت، ترس از محروم شدن از لذت- بسياري از زوجهاي جوان امروز با اين تصور بزرگ شدهاند كه بچهدار شدن يعني خداحافظي با آزادي، لذتهاي دونفره، سفر، زيبايي اندام و خوشيهاي بيوقفه. آنها ميترسند فرزندآوري زندگي زناشوييشان را كدر و آنها را درگير سختيهاي پايانناپذير كند. نتيجه؟ يا فرزندآوري را به تعويق مياندازند يا با يك فرزند قانع ميشوند و اصطلاحا به «تكفرزندي» پناه ميبرند؛ بدون اينكه به عواقب اجتماعي و رواني اين انتخاب فكر كنند.
۳- مسير پرپيچ و خم فرزندخواندگي- براي آنهايي كه دلشان به رحم ميآيد و ميخواهند كودكي را از يتيمي نجات دهند، مسير فرزندخواندگي در ايران پر از قوانين سختگيرانه و بروكراسي خستهكننده است. هزاران كودك در مراكز بهزيستي زندگي ميكنند، اما روند سرپرستي چنان فرسايشي است كه افراد عطايش را به لقايش ميبخشند و در عوض ترجيح ميدهند يك توله سگ يا گربه را با چند كليك ساده به خانه بياورند.
۴- رابطه بيدردسر، عشق بيتعهد- فرزند انسان مسووليت ميخواهد؛ سالها مراقبت، آموزش، تربيت. اما حيوان خانگي فقط محبت ميخواهد و غذا. نه مخالفت ميكند..
نه هزينه عاطفي سنگين دارد، نه آيندهاش نگرانيهاي بزرگ ميآورد. جامعه خسته امروز، عشق بيدردسر حيوان را به مسووليت پرچالش فرزند ترجيح ميدهد.
۵- بمباران رسانهاي و تحريف ارزشها- رسانهها - چه داخلي چه ماهوارهاي - سبكي از زندگي را تبليغ ميكنند كه در آن حيوان خانگي بخشي از پرستيژ زندگي مدرن است، اما فرزند داشتن نشانه فقر فكري يا عقبماندگي تصور ميشود. اين بمباران تبليغاتي، ذهن نسل جوان را به جايي رسانده كه به جاي آرزوي «مادر» يا «پدر» شدن، آرزوي صاحب شدن يك پت خوشگل و خوش لباس را در سر ميپرورانند!
۶- خطرات ناگفته همزيستي با حيوانات- اين تبليغات شيرين، اما نيمه تاريك ماجرا را پنهان كردهاند: بيماريهاي مشترك انسان و حيوان. از توكسوپلاسموز گرفته تا كيست هيداتيك، از قارچهاي پوستي تا عفونتهاي رودهاي و تنفسي، نگهداري بيضابطه حيوانات ميتواند تهديدي جدي براي سلامت انسان، به ويژه كودكان و سالمندان، باشد. اما كجا كسي به اين حقايق تلخ توجه ميكند؟
۷- از تعهد به لذت، از آينده به حال- فرزندپروري سرمايهگذاري براي آينده بود؛ در فرزندت آينده خودت را ميديدي. اما امروز نسل جديد، از آينده ميترسد و به جاي برنامهريزي براي فردا، در لحظه زندگي ميكند. مهم اين است كه «حالا» راحت باشد، «الان» خوش بگذراند و مسووليتي به گردنش نباشد. در اين مسير، فرزند داشتن بيمعنا ميشود و حيوانات خانگي، اينبار كج و معوج احساسات انساني، جاي فرزندان واقعي را ميگيرند.
نتيجهگيري: فرزندپروري در ايران به ورطه بيارزشي افتاده است؛ قرباني موجي از فردگرايي، رسانهزدگي، ترس از مسووليت و ناآگاهي شدهايم. آينده اين سرزمين، نه با سگهاي نژاددار و گربههاي خوشرنگ، بلكه با فرزنداني كه پرورش مييابند يا فرزنداني كه هرگز به دنيا نميآيند، ساخته ميشود. زمان آن رسيده كه ارزشهاي خود را بازبيني كنيم؛ پيش از آنكه دير شود.