• 1404 دوشنبه 12 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6058 -
  • 1404 يکشنبه 11 خرداد

ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف، سردار روس در باب لشكركشي به ‌هندوستان در كتاب «كراّسه المعي» دوره ناصرالدين‌شاه قاجار در بخش خطي مجلس- ۸

مقصودو عليخانف داغستاني، جاسوسي كه با جدايي «مرو» به حكومت رسيد

 مريم مهدوي اصل

اشاره – آخرين پادشاهي كه نگذاشت ايران تكه‌تكه و چندپاره شود، آقا محمدخان قاجار بود. درحالي كه مشاهده و شنيده مي‌شود، تاريخ‌نويسان بيگانه، فقط با تحريف آگاهانه و حساب‌ شده تاريخ، از وي تصوير و چهره پادشاهي خونخوار و بدنام را ساخته و درميان افكارعمومي ايرانيان اشاعه داده‌اند، اما چرا آقامحمدخان قاجار درلحظه جان دادن، اينچنين بر سر قاتل‌هاي خود فرياد زده بود: «اي بدبخت ايران را كشتي»؟

دركتاب خطي مجلس، با نام «محاربات نادري»، كه به قلم مسيو كشمِش اُف سرتيپ از دانشمندان روسي نوشته شده و در دوره مظفرالدين‌شاه قاجار، به امر وزارت امورخارجه، مرحوم ميرزا سيد مصطفي‌خان جزائري (عون‌السلطنه)، مترجم زبان روسي بفارسي آن را ترجمه كرده، ‌و البته اين كتاب به خط مرحوم ميرزا محمدخان امجدالممالك نوشته شده، تبيين شده است: «... و اگرچه آقا محمدخان از جاي خود برخواست[برخاست] ولي فوراً بر زمين افتاد همين‌قدر گفت‌اي بدبخت ايرانرا كشتي و فوراً نفسش قطع و زند‌گاني را بدرود گفت... پس از فوت آقامحمدخان درسنه ۱۷۹۷ [۱۲۱۲ق.] برادر زاده‌اش باباخان ملقب به فتحعلي‌شاه بر اريكه سلطنت ايران جلوس نمودند ولي بواسطه جنگ با دولت روس نتيجه آن منافي با دولت ايران بود در عهد ايشان از اقتدار دولت مزبور خيلي كاسته شده و بموجب عهدنامه گلستان در سنه ۱۸۱۳ [۱۸۱۲م. – ۱۲۲۸ق.] خانات طالش و شكي و شيروان و بادكوبه و قراباغ الي رود ارس و بموجب عهدنامه تركمان‌چاي در نهم ماه فوريه سنه ۱۸۲۸ [۱۸۲۷م. – ۱۲۴۳ق.] خانات ايراوان و نخجوان بعلاوه بيست مليان منات از بابت خصارت(خسارت) جنگ بدولت روس تسليم و واگذار شد... ».

درنتيجه، امروز در قسمت هشتم از گزارش «ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف، سردار روس درباب لشكركشي به ‌هندوستان كه برگرفته از كتاب خطي ««كراّسه المعي» در دوره ناصرالدين شاه قاجار است»، به يكي از چندين پيامدهاي ناشناخته پس از انعقاد معاهدات ننگين انگليسي و روسيه‌تزاري با ايران قاجار، مي‌پردازيم. حداقل من به عنوان روزنامه‌نگار پژوهشگر در حوزه ديپلماسي، از دانشگاه تا حرفه خبرنگاري كه نزديك به سه‌دهه را در بر مي‌گيرد، هرگز با چنين سند تاريخي دهشتناكي روبرو نشده‌‌ بودم كه جغرافياي ايران باستان با چنگ‌زدن جاسوسي و خيانت‌هاي افرادي آشنا و از خود ايران مانند «مقصودو عليخانف» از اهالي داغستان در منطقه قفقاز بر پيكر مادر وطن، يعني ايران، مبادرت به تجاوز وحشيانه‌اي كرده‌ باشند تا صرفاً با تامين منافع راهبردي بيگانگاني از جنس روسي – انگليسي، كه البته امروز مي‌دانيم نظريه «جغرافياي سياسي» آنان در دوره معاصر چگونه شكل گرفته است، به پاداش حكومت «مرو» برسند؟!!

درنتيجه، اكنون، به‌شدت اين نياز ضروري در كشور ايجاد شده، كه در يك برنامه‌ريزي دقيق و به دور از هرگونه تعصب و نگرش‌هاي بدبينانه سياسي، كه معمولاً اين گروه فكري، به دنبال كسب منافع شخصي و باندي خود هستند و نه تامين منافع كشور و در نتيجه تامين امنيت و منافع ملي، به نگارش تاريخ ديپلماسي ايران برپايه اسناد تاريخي حكومتي و ملي جهت تدريس در مدارس و دانشگاه‌هاي كشور اقدام فوري شود تا با افزايش آگاهي عمومي و جمعي نسل جوان كشور، حداقل كمتر شاهد بحران‌هاي سالانه دو قرن اخير در ايران باشيم كه پيامدهاي آن همچنان دارد بر جان مادر وطن، يعني ايران چنگ‌اندازي‌هاي هدفمند و وحشيانه مي‌كند.

چراكه گاهي، وقتي روي يك برگ سند از سياهي و تباهي به ظاهر فراموش شده خيانت‌هاي خودي‌ها، ذره‌اي روشنايي تابيده مي‌شود، آني مشاهده مي‌شود كه چرا و چگونه پيامدهاي دهشتناك خيانت‌هاي آنان تا به امروز، دست از گريبان ايران و ايرانيان حتي در تمامي جغرافياي فرهنگي ايران باستان برنداشته است و مهم‌تر از آن، بيگانگان غيربومي، همچنان در اين محيط، براي تامين منافع امنيتي خود اصرار به تداوم مسير «نقشه‌راهي» دارند كه امروزه مبتني شده بر كاربردهاي تازه «علوم شناختي».

درحالي كه، شايد، اين اسناد تاريخي، حتي نقطه آغاز اجراي خطي «نقشه‌راه» استعمارگران يا راهبرد و استراتژي آنان در جغرافياي فرهنگي – تاريخي ايران باستان حتي تا به امروز نباشند، ولي آيا با انتشار اين اسناد تاريخي از بطن دارالخلافه قاجار كه در بخش خطي كتابخانه مجلس موجود است، همچنان مي‌توان به اين تحريف تاريخي بيگانگان باور داشت كه پادشاهان قاجاري بي‌كفايت‌ترين پادشاهان دوران تاريخ ايران بوده‌اند؟ يا اينكه بايستي صفحاتي تازه از، جاسوسي و خيانت‌هاي خودي را دركنار تامين منافع استعماري و تهاجم‌هاي چندجانبه و البته درعصرحاضر اتحادها و ديپلماسي چندجانبه كشورهاي نوظهور اروپاي غربي و روسيه بازگشايي كرد تا حقيقت تاريخ، آنچنان كه اتفاق افتاده و همچنان تداوم دارد، به روي افكار عمومي ايران و ايرانيان در تمامي جغرافياي فرهنگي ايران باستان گشوده شود؟

علي‌العجاله كار لشكركشي و جنگ روس در آسياي مركزي باختتام رسيد و سردارها و ژنرالها از ميان رفتند و جاي خود را به پلتيك‌دانها و ارباب مذاكرات و كارگذاران[كارگزاران] مخفي و روساي ادارات دادند اما دولت روس در طلب تصاحب قطعه‌زميني بوده كه تسخير آن بزور اسلحه ميسر نبوده و ميبايست آن را با مذاكرات عاقلانه بچنگ آرد و آن عبارتست از دشت مرو واقع در وسط ممالكي كه روس از تراكمه گرفته است [حاشيه‌نويسي: و درنظر دولت روس تصرف آنجا مهم‌تر از تمام متصرفات آسيايي بوده چراكه بنا باخباريكه بعضي روزنامه‌ها شهرت داده‌اند چندي نخواهد گذشت كه مرو را روسها بآبادي زمان بني‌عباس و سلاجقه خواهند رسانيد چنين نوشته بودند كه اسم مرو را مي‌خواهند بعد از آبادي تغيير داده الكساندرپول بگذارند چراكه با ژنرال كمارف سفر خراسان در [بوزنجرد] باردوي [ به اردوي] همايون آمده بود]

دشت مرو نهايت حاصل‌خيز است و از آب‌مرغاب سيرآب مي‌شود و با افغانستان همسايه ميباشد و راه‌هاي خيوه و بخارا و هرات در اين دشت بهم‌ مي‌پيوندند و اين جمله اسباب اهميت آن است بعلاوه چون بقاياي تراكمه شكست خورده باينجا پناه برده بودند باز اينمعني اسباب اشتغال خيال روس و مخالفت او بود

براي مذاكره با تراكمه مرو و تصاحب اين ناحيه يكي از صاحبمنصبان روس موسوم بعليخانوف كه [يانب] فوج بود معين و مامور گرديد عليخانوف كه اين اوآخر[اواخر‌] شهرت عظيمي بهمرسانيده بود اصلاً داغستاني است اسم شخصي او مقصودو و عليخانف اسم خانواده اوست وقتي اينشخص داخل در قشون روس گرديد آخر اسم خانواده خود را محض شباهت بروسها اف قرار داد والا اسم او عليخان است خلاصه عليخانف به زودي بدرجه ياوري رسيد اما در يك موقعي با يكي از اشخاصي كه برتري بر او داشتند نزاع كرده برحسب قانون عسكريه روس تنبيه شد و مجلس عسكريه رتبه و نشانهاي او را از او گرفت و نظير اينواقعه در نظام روس بسيار اتفاق افتاده است

عليخانف بعد از آنكه از رتبه و نشان خود محروم ماند مثل سرباز در يكي از افواج مشغول خدمت شد و بهمين وضع در تحت حكم ژنرال اسكبلف بجنگ خيوه رفت و در محاصره كك‌تبّه رتبه بيرق‌داري داشت ولي رشادت او در اين جنگ اسباب ترقي او گرديده دوباره برتبه نيابت رسيد و ذيحقيقه آدم با قابليتي است در سن شباب است هم نويسنده و هم مهندس خوبي است السنه تمام طوايف تركمن را ميداند رشادت و قوت قلب او زياد است منتهاي مهارت و زيركي آسيايي را دارد ژنرال اسكبلف كه هركسي را خوب ميشناخت عليخانف را مامور كرده كه داخل خاك مرو شود و وضع قلعه آن را تحقيق نمايد و بعد با روساي تراكمه مرو مذاكره كند و ساعي شود كه آنها را بهواخواهي روس مايل سازد و براي تسهيل عمل و ماموريت عليخانوف قافله ترتيب دادند در تحت حكم يكنفر تاجر ارمني موسوم به كسيخ كه كارگذار يكي از كمپانيهاي تجارتي مسكو بوده و مكرر ببازار عشق‌آباد رفته اهالي مرو خوب او را ميشناختند عليخانف به عنوان مترجم با كسيخ روانه شد و يك صاحبمنصب جوان قزاق نيز با او همراه بوده اما هر دو لباس مبدل پوشيده و بصورت شاگرد تاجر درآمده بودند

شارل ماردين وقايع‌نگار يكي از روزنامه‌هاي لندن شرح ماموريت و مسافرت عليخانف را در كمال دقت نوشته و خلاصه مطالب او از قرار ذيل است در اوايل ما ه فوريه سنه هزار و هشتصد و هشتاد و دو [زمستان ۱۲۹۹ هجري] قافله از عشق‌آباد بيرون شد و آن عبارت بود از چند نفر شتر و سوارهاي تركمن از عشق‌آباد تا مرو و سيصد و هفتاد و سه كيلومتر است [تقريبا پنجاه و چهار فرسنگ] و اين مسافت را در شش روز مي‌توان طي نمود در اثناي راه عليخانف نقشه راهرا كشيد و شبانگاهي بمرو رسيده در ميانه طايفه تكه چادر زدند روز بعد اهالي مرو از مقصود اصلي آنها بويي برده بسختي بناي تهديد را گذاشتند و اين فقره اسباب واهمه مامورين گرديد خلاصه فوراً روسا و متعبرين تراكمه جمع شده تاجر و دونفر گماشته او را در معرض استنطاق درآوردند و جهت مسافرت آنها را پرسيدند عليخانف چون عنوان مترجمي داشت طرف سئوال و جواب واقع شد و گفت رييس من تاجر باثروتي است و مي‌خواهد روابط تجارتي با طايفه تكه برقرار نمايد از اين جهه [جهت] بميان اين جماعت آمده كه با اهالي مرو آشنايي پيدا نمايد و تحقيق كند كه از چه قبيل امتعه‌ براي فروش باينجا بياورد

يكي از ريش‌سفيدان كه بيشتر از سايرين سوءظن داشت گفت البته تجارت چيز خوبي است ولي من ميترسم كه بر شما حمله برند و آنوقت مسووليت آنحمله [آن حمله] را بگردن اهالي مرو اندازيد بعد از مكالمه و سئوال و جواب طولاني عليخانف اطمينان داد كه ما اسلحه خوب و جمعيت بقدر كفايت داريم و از دزد خائف نيستيم آنوقت شوراي‌روسا و ريش‌سفيدها قافله را اجازه داد كه چندروزي در مرو بمانند و در بازار حضور بهمرسانند و به بينند چه جور امتعه و اجناس براي فروش بايد باينمحل حمل نمايند

روسها پانزده روز در دشت مرو ماندند و عليخانف فرصت را غنيمت شمرده بلباس مبدل تكه مرو را مفصلاً سياحت كرد در هنگام شب وقتيكه تمام سكنه شهر خواب بودند نقشه صحيح قلعه را مي‌كشيد و غالباً با روسا صحبت كرده از اقتدار امپراتور روس و قوت و قدرت افواج او سخن ميراند و از شكوه سنت‌پطرزبورغ و رونق مسكو و ثروتهاي كرملين تعريف مي‌كرد و آنقدر حكايات براي بزرگان تراكمه گفت كه مخدوم قليخان را برآن داشت كه بمسكو‌ايد[به‌مسكو‌آيد‌] و در جشن تاجگذاري امپراتور حضور بهمرساند مخدوم قليخان گوش بنصايح و گفتار عليخانف داده بمملكت روس آمد و وقتي آن رييس تراكمه لباس نظامي باشكوهي پوشيده بوطن خود معاودت نموده و شكوه و عظمت جشنهاي تاجگذاري و پزيرايي [پذيرايي] امپراتور را حكايت كرد حرفهاي او اثر زيادي بتراكمه كرده چندين نفر از آنها مايل شدند كه آن اوضاع را براي‌العين بينند و بچنين پادشاه باسخاوت و سماحتي خدمت كنند [حاشيه‌نويسي: پست‌ترين خلاعي كه بآنها داده شده بوده جبّه‌هاي مخمل سبز بلند استر اطلس سفير بوده كه دورادور آن جبّه را زنجير بسيار پهن دوخته بودند و هر جبّه اقلا شصت تومان ارزش داشت يكدرجه بالاتر علاوه بر جبّه مدال طلاي وزين داده شده بوده يك رتبه بالاتر زنجير ساعت يا ساعت طلا بالاتر شمشير طلا و بمخروم قليخان يكده مرصّع]

عليخانف تازه از سفر خود مراجعت كرده بوده كه ديگري بخيال سياحت مرو افتاد ولي قصد او بكلي غير از قصد عليخانف بوده بعد از آنكه با راه‌آهني كه ژنرال اسكبلف موقتاً از سواحل بحرخزر تا قزل‌آروات احداث كرده بوده كك‌تبّه گرفته شد در اواخر سنه هزار و هشتصد و هشتاد و يك خط راه‌آهن ماوراء‌الخزر به‌كار افتاد و دويست و سي كيلومتر طول اين راه بود [سي و دو فرسنگ] ژنرال آننكوف مدير وسايل حمل و نقل عسكريه مسيو لسار را مامور كرد كه بتحقيق اراضي بپردازد براي اينكه خط‌آهن تا عشق‌آباد كشيده شود و بعد تا سرخس امتداد يابد مسيو لسار ماموريت خود را انجام داده يقين حاصل نموده كه تا سرخس تمام اراضي مسطح و براي كشيدن راه‌آهن نهايت مساعد است

مسيو لسار در سفر سيم خود از سرخس عازم شده تا نزديكي هرات رفت و تقريباً سيصد و بيست‌ كيلومتر زمين را بازديد نموده نقشه آن را برداشت و نتيجه تحقيقات او براي مقاصد عسكريه دولت روس فايده بزرگي حاصل كرده باينمعني كه مدلل نموده رسيدن بهرات از راه سرخس آنقدريكه فرض مي‌شد اشكال ندارد چه در نقشهاي(نقشه‌اي) جغرافي كشيده بودند كه در ميان راه كوه مرتفعي هست كه از پانزده الي بيست هزارپا ارتفاع دارد و اين كوه در جلو قشون روس سنگر و سد سختي خواهد بود و حال آنكه بواسطه تحقيقات مسيو لسار مبرهن شد كه آنكوه [آن كوه]‌ رشته تپه‌ايست كه از [ناخوانا] بسيار مرتفع آن زياده از نهصد پا ارتفاع ندارد [حاشيه‌نويسي: تفصيل سفرنامه لسار را خانه‌زاد ترجمه نموده و بحضور همايون تقديم داشت و بعد از مطالعه مقرر شد اصفهان خدمت حضرت ظل‌السلطان انفاذ دارد و حسب‌الامر فرستاده شد]

علاوه‌بر اقدامات مزبوره جاسوها دولت روس نزد روساي طايفه تكه مروي فرستاده بوده و تمام اهالي دشت مرو را ببازار مالي كه در آن نواحي داير گرديد جاذب شده اسباب احداث روابط دايمي آنها را با روسها و قزاقها فراهم آورده و بعضي دستجات قزاق كه در[طژن] اقامت داشتند گاه‌گاهي باطراف مرو پيش ميآمدند كه طايفه تكه را بملاقات و آميزش خود معتاد سازند اما هيچ‌وقت زياد جلو نميآمدند كه مبادا نزاعي برپا شود خلاصه تمام مقدمات منقاد نمودن مرويها و تصاحب مرو ترتيب يافته بود و فقط انتظار موقع و بهانه را مي‌كشيدند بعضي حوادث ديگر نيز سانح شد بهانه به دست روسها داد و عليخانف با چندصد نفر سوار و مخدوم قليخان بمرو رفت و اهالي را جمع نموده از جانب امپراتور روس اولتيماتومي براي آنها قرائت كرد و گفت بايد بدولت روس اظهار انقياد نماييد پس از آن با انگشت خود بطرف [طژن] اشاره نمود و بروساي تراكمه اظهارداشت كه افواجي كه درآنجا مي‌بيند فقط پيش‌قراول روس است ديگرخود تكليف را بهتر ميدانيد ريش‌سفيدهاي مرو بنابر نصايح‌ روسا كاغذ اطاعتي نوشته بدون تعلل امضا نمودند و بيست‌وچهارنفر از آنها بعشق‌آباد رفتند كه در محضر ژنرال كمارف درباره اطاعت خود بدولت روس سوگند ياد نمايند و اين رسم در ششم ماه فوريه [زمستان] سنه هزار و هشتصد و هشتاد و چهار [۱۳۰۱ هجري] به موقع اجرا رسيد

بعد از چند روز ژنرال كمارف بمرويها اعلام نمود كه خيال دارد با جمعي كثير بمروآيد پس از آن حركت كرد تمام افواج و قشوني كه در [طژن] بودند با او روبراه نهادند وقتي مرويها ملتفت آمدن قشون روس شدند كه ديگر فرصت تهيه جنگ و امكان مقاومت نداشتند اگرچه بعضي به عنوان مدافعه سوار شده بطرف قشون روس راندند و تفنگهاي خود را خالي كردند اما حركتي كه شد همين بود و بس و روز بعد يعني روز شانزدهم ماه مارس قلعه مرو مسخر گرديد و عليخانف مجدداً برتبه و نشانهاي خود نايل شده حكومت مرو يافت

اينوقايع در مملكت انگليس اسباب شكايت زياد گرديد و روزنامه‌هاي آن مملكت مذمت بسيار از اين حركات دولت روس كردند و اظهارداشتند كه چندي قبل وزارتخانه روس بدولت انگليس وعده كرده بود كه ديگر پيش نرود و اين پيشرفت روس خلاف وعده و قولي است كه داده اما در صورتيكه دولت انگليس غالبا خود نيز همين قسم حركات براي تصرف بعضي نواحي هند و غيره به‌كار برده چه ايرادي بر دولت روس وارد ميآيد و شكايت انگليس چه ثمر دارد [حاشيه نويسي۷: اين بود كه دول فرنك[فرنگ] وقعي بشكايات او نگذاشتند]

ادامه دارد

منبع: كتابخانه خطي مجلس روزنامه‌نگار پژوهشگر

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون