ترميم پساجنگ ايران
علي ميرزامحمدي
ايران پس از پايان موقت درگيريهاي مستقيم با اسراييل، در يك وضعيت ناپايدار يعني «آتشبس شكننده» قرار دارد. هر چند به ظاهر درگيري نظامي مستقيم متوقف شده، اما هيچ سازوكار رسمي نيز براي صلح پايدار وجود ندارد.با اين همه اين پرسش را ميتوان مطرح كرد در صورت گذار به يك وضعيت تثبيت شده يعني به فرض پايان جنگ، «ترميم پساجنگ ايران» در كدام بخشها و لايههاي اصلي، ضرورت و اولويت دارد. در پاسخ به شش محور كلان براي ترميم ايران در دوران پساجنگ اشاره ميشود:
امنيت ملي و انسداد منافذ نفوذ: تجربيات جنگ 12 روزه نشان داد كه دشمن بخش قابل توجهي از عمليات خود را بر پايه نفوذ اطلاعاتي و خيانت برخي شهروندان و اتباع خارجي انجام ميدهد. بر اين اساس مقابله با نفوذ اطلاعاتي و خيانت ملي، بازتعريف استراتژي دفاعي و امنيت شناختي ضرورت دارد. نفوذ و خيانت در بستر گسلهاي اجتماعي و شكافهاي هويتي تشديد ميشود كه بر اساس آن لازم است با تقويت هويت ملي و مراقبت از گسلهاي اجتماعي و سياسي جامعه ايران منافذ نفوذ را سد كنيم.
بازسازي حكمراني و سرمايه اجتماعي: جنگ 12 روزه همچنين نشان داد بهرغم گلايهها و نامهربانيهاي جناحي و سليقهاي، اقشار مختلف مردم با زمانشناسي و موقعيتسنجي، تا پاي جان در راه حراست از وطن ميمانند. اين مردم نجيب با هر سليقه، فكر و انديشه، نيازمند درك و فهم بهتر از ناحيه حاكميت هستند كه لازمه آن تن دادن به اصلاحات سياسي و نهادي در راستاي بازسازي اعتماد عمومي و تقويت سرمايه اجتماعي بر پايه مشاركت مردم و پاسخگويي حاكميت است.
بازتعريف توان دفاع ملي بر پايه تكنولوژيهاي روز: هرچند نويسنده متخصص نظامي نيست، اما تجربه جنگ 12 روزه نشان داد كه گفتمان دفاعي كشور نيازمند بازنگري اساسي است. جنگهاي گذشته كه بيشتر مبتني بر توان بدني و فيزيكي سربازان و نظاميان بود...
امروز به جنگهاي تركيبي مبتني بر تكنولوژيهاي نظامي چون انواع هواگردها، ريزپرنده، موشكهاي نقطهزن و ... و جنگ نرم رسانهاي و شناختي هستند. جذب نيروي انساني مورد نياز نهادهاي نظامي بايد بر اساس اين نيازها و تغييرات آنها باشد. همچنين سنت خدمت سربازي بر اساس آموزشهاي آمادگاههاي سنتي نه تنها جوابگوي نيازهاي امنيتي كشور نيست، بلكه خود به مانعي براي آن محسوب ميشود. بر اين اساس نظام سربازي هم در جذب سرباز، هم شيوههاي آموزشي و هم به كارگيري بر اساس نيازهاي روز جامعه بايد متحول شود.
بازآرايي سياست همسايگي و سياست همگرايي منطقهاي: يكي از سرمايههاي مهم جغرافيايي ايران، داشتن 15 همسايه خاكي و آبي است كه امكان تعاملات سياسي، اقتصادي و فرهنگي و امنيتي را افزايش ميدهد. با اين همه در صورت پيش نگرفتن سياست درست همسايگي، اين تنوع و تعدد همسايهها ميتواند به عاملي براي نفوذ دشمنان و تضعيف امنيت ملي تبديل شود. متاسفانه عدم كنترل ورود اتباع بيگانه از كشورهاي همسايه به ويژه افغانستان و اقليم كردستان عراق (در قالب پناهنده، مسافر، تاجر و دانشجو) به تضعيف امنيت كشور منتهي شده است كه در دوره ترميم پساجنگ بايد در آن تجديدنظر جدي شود. از طرف ديگر كشور ما نيازمند تجديدنظر در ورود به تعاملات بين منطقهاي و بينالمللي است كه در مواقع لازم بشود روي كمكهاي آنها حساب باز كرد نه اينكه تنها تماشاگر تجاوزات دشمنان ما باشند.
تحول در سياستهاي رسانهاي و فرهنگي: متاسفانه ما سياست رسانهاي مشخصي به ويژه براي روزهاي جنگ نداريم و پروتكلهاي رسانهاي براي تمايز تهيه و نشر خبر و مخاطب قرار دادن افراد در روزهاي عادي و جنگي تهيه نشده است. عجيب است كه ما حتي يك شبكه ماهوارهاي ويژه ساكنان سرزمينهاي اشغالي (به زبانهاي عبري، عربي و انگليسي) در اختيار نداريم! اگر اين شبكه به علت ملاحظات فني و امنيتي و حتي افراد مسلط به زبان عبري محقق نميشود، بايد راههاي جايگزيني را جستوجو كرد و به ويژه با بهرهگيري از شبكههاي فضاي مجازي، و تكنولوژي هوش مصنوعي (در ترجمه به زبان عبري) و جذب سخنوران زبان عبري از بين منتقدين يهودي ضد صهيونيستي بر اين مشكلات غلبه كرد. سياست رسانهاي ما بايد از تفاوتهاي فكري و عقيدتي بين يهوديان اسراييل، روزنهاي براي بيداري وجدانهاي خفته آنها پيدا كند.
ترميم اقتصادي و رواني جامعه: در نتيجه تحريمها وضعيت معيشتي مردم دچار آسيب شده بود و با وقوع جنگ اين مشكلات افزونتر شده است. با اين همه مردم با درك وضعيت خاص كشور، با نجابت آن را تحمل كردهاند. لازم است با نوسازي زيرساختهاي اقتصادي و افزايش تابآوري معيشتي، ضمن ترميم اقتصادي، زمينههاي حفظ آرامش و ترميم رواني جامعه را نيز فراهم كرد.
جامعهشناس