مردم براي «كلمه فخيمه ايران» ايستادند
ابوالفضل فاتح
آتشبس اعلامي ميان ايران و اسراييل، نه پايان بحران، كه مكثي در دل توطئهاي عميق و چندلايه است و درباره پايداري آن فعلا نميتوان قضاوتي داشت. 12 روز، يكي از پيچيدهترين و دشوارترين و ستمگرانهترين جنگها به كشور عزيزمان تحميل شد. اسراييل و امريكا اين آتشبس را نه از موضع قدرت، بلكه به دليل ناكامي در تحقق اهداف اوليه، پذيرش هزينههاي غيرمنتظره، فشار افكار عمومي داخلي، و بيم از گسترش و بينالمللي شدن بحران پذيرفتند. قطعا، تابآوري و پاسخ ايران فراتر از پيشبيني آنان بود. تفوق هوايي و نخوت تكنولوژيك آنان، به تنهايي قادر به شكست اراده ملي نبود و با پاسخهاي موشكي بيسابقهاي مواجه شد. آنچه مهاجمان از همراهي داخلي بخشي از ناراضيان تصور كرده بودند، رخ نداد. در خطايي محاسباتي، آنها درك درستي از تمدن، هوشمندي و تعلقات تاريخي و جغرافيايي و هويتي ايرانيان نداشتند و نميدانستند، ايرانيان در برابر تجاوز بيگانه و دفاع از خود كوتاه نخواهند آمد و فضاي واقعي مردم ايران، در اينگونه موارد با فضاي تفنني مجازي متفاوت است. اين جنگ، تصوير ايران را در افكار عمومي منطقه و در نزد رقبا تغيير داد. قدرت بازدارندگي ايران را احيای و به سطحي جديد رساند و بر معادلات آينده تاثيرگذار خواهد بود. جهان ميداند، كه غرب با پيشرفتهترين تكنولوژي به جنگ ملتي كه چنددهه تحت فشار حداكثري است، برخاست اما بدون دستاوردي استراتژيك وادار به آتشبس شد و آخرين گلوله را نيز ايران زد. در روند 12 روزه، مثلث مردم، نيروهاي دفاعي به ويژه موشكي و ساختار مديريت كشور تزلزل نشان ندادند و مرعوب نشدند. فراز نافذ «بيچاره ميشويد» رهبري عالي كشور سخني بيپشتوانه نبود. البته، به ايران نيز آسيبهاي بزرگي وارد شد. از شهادت مردم غير نظامي، تا دانشمندان و فرماندهان ارشد و تخريب تاسيسات زيربنايي كشورمان. ضعفهاي راهبردي خطرناكي نيز آشكار شد؛ مهمتر از همه غافلگيري و عدم آمادگي غير قابل توجيه در برابر يك شبيخون قابل پيشبيني، ضعف و شكاف اطلاعاتي و عميق امنيتي در برابر امواج نفوذ و ناكارآمدي دهشتناك پدافندي كه همين امروز بايد براي آن فكري كرد.
فراموش نكنيم، در پيوند تثليث صهيونيسم جهاني و سرمايهداري بينالمللي با ارتشسالاران ناتو، آنچه بيش از هر چيز براي آينده اهميت دارد، منابع است. تمدن مجازي، نيازمند منابع واقعي است. حقيقت آن است كه ترامپ، اوكراين را براي معادنش، غزه را براي سواحلش، عربستان و قطر و امارات را براي دلارهايش و ايران را به خيال خود براي نفت و گاز و معادنش و جهان را براي اشتهاي سيريناپذير سرمايهداري جهاني ميخواهد. انگيزههاي توسعهطلبانه نتانياهو نيز مشخص است. ترامپ و نتانياهو همچون هيتلر و موسيليني اگر بتوانند، ميخواهند همهچيز را فداي نژادپرستي و جاهطلبي لاعلاج خود كنند. از معادن نادر اوكراين تنها 500 تا يك هزار ميليارد دلار به امريكا ميرسد. سرمايههاي ايران، هزاران هزار و از شماره خارج است. هر انسان هوشمندي ميداند كه هدف غايي از اين شبيخون ناجوانمردانه ويرانگران مدرن يا براندازان جهاني در لباس مدرنيته به ميهن چه بوده است؛ تسلط و تاراج منابع چه با تجزيه و چه بدون آن! و اگر مسير را هموار و فضا را مناسب ميديدند، ابايي نداشتند كه در اين مسير به نابودگريهاي ضد بشري كمسابقهاي دست بزنند. اگر ميتوانستند، برنامه آنان براي ايران، فراتر از عراق و سوريه و افغانستان و لبنان بوده و هست. با فروريزي يكي از بزرگترين كشورهاي مستقل منطقه، آنها در انديشه پاكسازي ژئوپليتيكي و محو ساختارهاي مستقل و در يك كلام جارو كردن منطقه بودند و دير، يا زود به پاكستان و تركيه و حتي چين و روسيه و... هزينههاي سنگيني تحميل ميكردند و به آساني هم از اين سودا دست نخواهند كشيد. بي ترديد، ماجرا پايان نيافته است. با توقفي تاكتيكي مواجه هستيم. آتشبس به معني پايان بحران نيست. اسراييل به عنوان وابستهترين حكومت نيابتي منطقه، بارها نشان داده كه به آتشبس نه به عنوان پايان، بلكه بهمثابه فرصتي تاكتيكي براي بازسازي و ارزيابي مجدد نگاه ميكند. خطر تحركات نيابتي، خرابكاري يا ترورهاي خطرناك و تحركات ديگر امنيتي وجود دارد. براي همين جنگ جاري سالها طراحي شده بود. آنها همين حالا مشغول طراحي شبيخون بعدي هستند و با توجه به خصومت ذاتيشان هر وقت بتوانند، اقدام خواهند كرد.
ويژگي جنگ آن است كه دوستان روزهاي سخت و متحدان واقعي در بحران را آشكار ميسازد. ديديم كه مرجع عاليقدر تشيع در لحظاتي سرنوشتساز به صحنه آمد. گروههاي مردمي منطقه و افكار عمومي جهان و چندين رسانه منطقهاي به صحنه آمدند. از مسائل پشت پرده بيخبريم. انتظار ميرود وزارت خارجه توضيح دهد كه هر يك از كشورهاي مدعي دوستي با ايران از جمله روسيه و چين فراتر از موضع كلامي، چه اقدام حياتي در حمايت از كشورمان يا تحقق آتشبس به انجام رساندهاند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه تدبيري براي خروج از اين بنبست تنهايي استراتژيك يا خلأ مزمن در پشتيباني راهبردي بينالمللي چارهاي انديشيده شود؟
نكته آخر:
در دل اين بحران، وطن دوستي نهفته اما ريشهدار، آشكار شد. بسياري از ايرانيان خارج از كشور اعم از منتقدان و خاموشان در سراسر جهان، بيهياهو اما استوار، در جاي درست و در كنار رنج هموطنان و براي ايران ايستادند. آنها به روشني دريافتند، پاي «كلمه فخيمه ايران» وسط است. اين سرمايهاي است كه بايد پاس داشته شود، نه ناديده گرفته شود. ملت ايران و اكثريت نخبگانش در بزنگاه تاريخي، بار ديگر نشان دادند كه فراتر از گسلهاي سياسي، آماده ايستادن بر سر استقلال و تماميت خويشاند. در اين شرايط، نياز راهبردي كشورمان، «يكپارچگي ملي و بازسازي درون» است. از دل «يكپارچگي راهبرديملي» است كه «مليشدندفاع»زاده ميشود. هزينه اصلي بر دوش مردم است. بايد تصميمات كلان كشور با مشاركت مردم، شفافيت با ملت و بازشناسي همه ظرفيتهاي وفادار به ايران گرفته شود. در كنار اقتدار موشكي و ظرفيتهاي دفاعي، هيچ چيز به اندازه اراده و انسجام داخلي، موجب بازدارندگي راهبردي، نااميدي متجاوزان و پايان سريع اين منازعه نبود و در آينده نيز چنين است. بايد قدر هوشمندي و دورانديشي اين مردم را دانست. بارها عرض شد اگر تكنولوژي و تجارت، تحت تحريم است، عدالت و انصاف و اخلاق و كاربست شايستگان و عقول برتر كه تحت تحريم نيست! مردم، كاستيها را درك ميكنند، اما تحمل بيعدالتي و تبعيض و ناديده گرفتن كرامتها و رنجهاي مردم و مسلط ساختن كمدانان بر خردمندان دشوار است. از اين پس بايد به هر رويكردي كه شكاف داخلي را تشديد كرده و هر نظام ارزيابي و گزينشي كه ملت را شقهشقه و از ظرفيتهايش تهي و نخبگان و عقول برترش را خانهنشين و ويژهخواران را بر عرش مينشاند، به ديده ترديد و خيانت نگريست. حالا بايد روشن شده باشد نفوذ واقعي از كدام سو صورت گرفته است و چه بسيار نفوذيهاي ظاهرالصلاح و گرگهاي در لباس ميش، سرمايههاي واقعي كشور را حذف كردهاند و راه را به بيگانه گشودهاند. همچنين، انتظار ميرود، همانگونه كه اكثريت بسيار بالاي منتقدان با درك شرايط، در جاي درست ايستادند و براي سيادت كشور زخمهاي حتي عميق را كنار نهادند، حاكميت نيز با بازنگري در رويههاي معيوب گذشته، همه جريانات سياسي حامي وطن را به رسميت بشناسد، حصرها و محبوسان سياسي را رها كند و تريبونها و فرصتهاي رسمي را به همه صداها اختصاص بدهد و در سطحي وسيعتر نسبت به كساني كه در اين حادثه حتي دچار لغزش سياسي شدهاند، انعطاف نشان بدهد. استمرار انسجام ملي، نيازمند گشودگي سياسي است. آقايان، تنها ضامن قطعي آتشبس بيرون، آتشبس درون است. نهايتا از دست انتقام خداوند، نبايد غافل بود. هيچ امپراتوري ابدي نبوده است. دير يا زود شاهد سيلي محكمتر خداوند بر چهره نتانياهو و ديگر عاملان نسلكشي غزه، كشتار لبنان و يمن و تجاوز به ميهنمان خواهيم بود. خدايي هم هست.