ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف، سردار روس درباب لشكركشي به هندوستان در كتاب «كراّسه المعي» دوره ناصرالدين شاه قاجار در بخش خطي مجلس - قسمت آخر
اسلحه انگليس در برابر مخالفت روساي دولتها چيست؟
مريم مهدوي اصل٭
اشاره - آخرين هشدار «اي بدبخت ايران را كشتي؟!!» درحالي از گلو و قلب خنجر خورده آقامحمدخان قاجار از خيانت خوديها، بيرون آمد كه با چشمان حقيقتبين خود ميديد؛ چگونه چنگ دژخيمان در نخستين تجربه تهاجم چندجانبهگرايي به جغرافياي تاريخي - فرهنگي ايران باستان، پيكر مادر ميهن را ازهم ميدرد تا زخمي ابدي شود بر روح ايرانيها.
بنابراين وقتي تاريخ تحريف شده ايرانيها در دانشگاههاي آكسفورد و كمبريج و... انگليس نوشته ميشود و به اسناد تاريخي روسيه تزاري كه رقيب آن زمان انگليس براي تصرف سرزمينهاي ايران بوده، هيچ ارجاعي داده نميشود و در داخل كشور نيز از پژوهش روي اسناد ديپلماسي و سياست خارجي دارالخلافه قاجار جلوگيري ميشود، آيا اكنون اين عجيب است كه چرا تمامي «هويت ملي» ما با هدف تجزيه دوباره سرزميني ايران، در عصر بيخبري از واقعيتهاي اسناد تاريخي، مورد تهاجمهاي مكرر و تركيبي امنيتي، نظامي، سياسي، اقتصادي و رواني غرب قرار گرفته است؟! متاسفانه از ديدگاهي ديگر اين بازي تاريخي، زماني پررنگتر جلوه ميكند كه ما با پذيرش كتابهاي ترجمه شده كه آگاهانه مبادرت به تحريف تاريخ ايران كردهاند، و سپس با تدريس يكسويه نظريههاي دانشگاهي غرب در دانشكدههاي علوم سياسي، حقوق و روابط بينالملل و مطالعات منطقهاي ايران كه بازهم مبتني بر ادامه تامين يكسويه منافع ملي - امنيتي و بينالمللي آنها است و ما هرگز قادر به درك و فهم كاربردي آنها نيستيم، زيرا به اسناد سري بيگانگان دسترسي نداريم، آگاهانه يا غيرآگاهانه در حق پژوهشهاي آموزشي در دانشگاههاي كشور و سپس اطلاعرساني به افكارعمومي ازطريق رسانههايجمعي و مطبوعات بسيار زياد كوتاهي كردهايم. خوشبختانه، امروز با انتشار اين اسناد تاريخي روسيه تزاري براي افكار عمومي، به نقل از كتاب «فرهنگ امثال سخن انوري» ميتوان در يك جمله معنايي و مفهومي گفت: «فرد چون گرديد باطل جلد دفتر ميشود» حكايت معنايي كشورهاي غربي است كه ديگر هيچ راه نجاتي براي اتخاذ تدابيري درجهت سياستگذاري آينده خود در جهاني كه به عصر آگاهي شناخته شده، ندارند و البته اميد است اين امر پايان سياستهاي استعماري نوين آنها در جهان حال باشد. در عين حال كه ما هرگز نبايد فراموش كنيم كه ديويد ايگلمن، دانشمند علوم اعصاب دانشگاه استنفورد امريكا در سال ۲۰۲۰م. در كتاب «مغز پويا ـ پشت پرده تغييرات پيوسته مغز» نوشته است: «با گذشت زمان، همانگونه كه تاريخدانان جابهجايي مرزهاي امپراتوري بريتانيا را پيگيري ميكردند، دانشمندان ياد ميگرفتند كه جابهجايي مرزها در مغز انسان را نيز رديابي کنند. با تكنيكهاي تصويربرداري مدرن، ميتوانيم ببينيم كه وقتيكه يك بازو قطع ميشود، ناحيه مربوط به آن در قشر مغز مورد دستاندازي نواحي مجاور قرارميگيرد... مستعمرهسازي يك كار تمام وقت است... اگر رقابتي [مثال انگلستان و فرانسه در كانادا] در كار نباشد، مستعمرهسازي كار آساني است، ولي در صورت وجود رقابت، حفظ قلمرو نيازمند كار مداوم است».
از همين روي، امروز در حالي به قسمت چهاردهم و آخرين شماره از انتشار سلسله گزارش ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف [احتمالا نام صحيح آن «ميخاييل اسكوبلف» باشد] سردار روسی در باب لشكركشي به هندوستان كه در بخش فهرستنويسي كتاب خطي «كرّاسهالمعي» غلامحسين افضلالملك المعي در مجلس (دوره ناصرالدين شاه) از اين مقاله باعنوان «رساله در بيان اقدامات دولت روس براي تملك و تصرفات آسياي مركزي» نام برده شده، ميپردازيم كه همزمان از جلد اول «سفرنامه جنرال آديوتان اسكوبلف» فاتح كوكتپه از سال ۱۸۸۰ – ۱۸۸۱ م. (۱۲۱۵ـ ۱۲۱۶ق. در عصر فتحعليشاه قاجار) كه به موضوع مملكت ماوراءالخزر يا تركستان ميپردازد، رونمايي ميكنيم. اين سفرنامه خطي ترجمه شده از زبان روسي به فارسي همراه با عكس سردار روسي و چندين نقشه تاريخي است كه در بخش خطي كتابخانه مجلس نگهداري ميشود و چندين سال پيش از گزارش آسياي مركزي به نگارش درآمده است. ضمن اينكه، روي نقشههاي موجود در اين كتاب خطي، تمامي اسامي مكانهاي ايران باستان به دو زبان روسي و فارسي نوشته شده است. متاسفانه ما هنوز نميدانيم آيا نگارش و ترجمه اين دو اسناد تاريخي متعلق به يك سردار نظامي روسيه تزاري است يا دو شخصيت كه در دو دوره تاريخي جداگانه آنها را نوشتهاند؟ براي رفع اين ابهام پژوهشي - روزنامهنگاري، ما در روزنامه «اعتماد» به ارتباطات فرهنگي، اسنادي و كتابخانهاي با روسيه نياز داريم كه متاسفانه براي ما امكانپذير نيست.
عساكر هندوستان عبارتست از شصت هزار نفر سرباز فرنگي و صدو بيست و پنجهزار نفر سپاهي يعني سرباز هندي و رياست اين قشون با صاحبمنصبان بسيار ماهر قابل است كه در رشادت و كفايت مشهور عالم گرديدهاند ژنرال ربرِت و ژنرال استوارت بقدري قابل و كاردان ميباشند كه ميتوانند با ژنرالهاي بزرگ روس همسري نمايند و مثل سرگردهاي روسي تمام عمر خود را در آسيا گذراندهاند و اگر گاهي از هندوستان خارج شده براي جنگ با افغانستان يا آفريقاي جنوبي يا سودان بوده است سربازهاي انگليسي نيز كمال امتياز را دارند اما سپاهيها آن تعريف را ندارند و چنين اسباب فراهم آمده كه سرباز فرنگي از جنس ديگر و از يكنوع عالي فرض ميشود مثلا سرباز هندي هرقدر كفايت و لياقت داشته باشد از درجه و رتبه سلطاني تجاوز نمينمايد [نمينمايد] و مراقبت سختي از آنها دارند و معلوم و وانمود ميكنند كه دولت انگليس اعتماد كمي بآنها دارد قشون هندي توپخانه ندارند فقط تفنگهاي معيوب به دست آنها دادهاند و نهايت عجيب و عجب قشوني است كه دولت جرات نميكند اسلحه به دست آنها بدهد تا مملكت خود را حفظ نمايد و از اين قسم افواج چه توقع بايد داشت سرباز تكليف خود را ميداند و ملتفت است كه بايد براي حفظ مملكت و شرافت بيرق خود جان عزيز خويش را فدا نمايد اما حقوق خود را هم ميداند كه چيست و متوقع است كه آن حقوق ادا شود وقتيكه حقوق لشكري ملحوظ و مرعي نشد شك نيست كه شوق بخدمت و دلگرمي ندارد بلكه بسياري از اوقات اسباب مفسده و خطر ميشود. بعد از اين تحقيقات سبب حقيقي شورش سال هزار و هشتصدوپنجاه را بسهولت ميتوان دريافت نمود سبب ظاهري آنشورش [آن شورش] جزئي و ناقابل يعني فشنگهاي چرب بود [حاشيهنويسي۷: كه از انگليس آورده بودند چنانچه مفصلا شرح حال خانم انگليسي ترجمه نموده بعرض رساندم] اما سبب حقيقي آن بدرفتاريهاي انلگيسها [انگلیسیها] را بايد دانست كه جان سربازهاي هنديرا [هندي را] بلب [به لب] آورده آنها را باينكار [به اين كار] وادار كردند و با اين وضع جاي تعجب نيست كه هر وقت روسها در باب هند خيال ميكنند بلواي اهالي را جزو مساله فرض كرده و مترقب آن ميباشند و آن را از امور بديهي ميشمارند و از قرار مذكور در ميان اهالي هند اين عقيده شايع است كه روزي بيايد كه عساكر روس داخل خاك هندوستان شوند و هنديها را از بيعدالتي و ظلم انگليسها فارغ نمايند.
روزنامههاي هند در باب سوانح و اتفاقاتي كه اين اواخر روي داده بعضي فصول نگاشتهاند و از آنها مطالبي استنباط ميشود از جمله روزنامه هندي موسوم به ملت در دويم [دوم] ماه فوريه فصلي نوشته ضمنا گويد بر دولت انگليس لازم است بقشون سپاهي اجازه جنگ دهد و آن را نيز مثل ساير عساكر خود پندارد ـ روزنامه تريبون منطبعه لاهور مورخه چهارم فوريه گويد دولت روس در زير دست خود طوايف وحشي بسيار دارد و همين فقره اسباب قدرت او گرديد پس لازم است در مقابل استعداد دولت روس يك قشون ملتي از هندوها تشكيل يابد چه قشون سپاهي جيرهخوار كه در ازاي ماهي پانزده فرانك خدمت ميكنند بهكار اينعمل نميخورند بعبارت اخري قشوني بايد از داوطلبان ملت تشكيل داد كه از روي قوانين ملتي جمع شود و همه طبقات اهالي از شاهزاده تا رعيت كه مستعد جنگ ميباشند در آن قشون حاضر باشند و واضح است كه قصد هنديها از مطالبه اسلحه و برقراري قشون ملتي چيست ـ روزنامه سند طيمس كراچي مورخه چهارم فوريه بدولت انگليس نصيحت كرده گويد دولت مشاراليها بايد از راجههاي هند شورايي تشكيل دهد كه در تحت رياست فرمانفرماي هند در كلكته منعقد شود و اين شورا چهارصد هزار نفر عساكر هندي را كه در تحت حكم راجههاست براي خدمت دولت انگليس حاضر و مستعد خواهد كرد ـ روزنامه هند و منطبعه مدرس مورخه چهارم فوريه گويد اگر جنگ مابين روس و انگليس درگيرد و ملت هند بمعاونت دولت انگليس نپردازد بقول مسيو وامبري (سياح) شير انگليسي يقينا مغلوب (خرس روسي) خواهد شد ـ روزنامه سودساناسان منطبعه نگاپاتام مورخه دويم فوريه مينويسد روسها كه توانستند مرو و سرخس را مسخر نمايند از جهه [جهت] اين است كه ميتوانند خود را محبوبالقلوب اهالي قرار دهند و ميل اهالي را بطرف خود جذب كنند و تفسير اين عبارت در روزنامه اندين ناسين منطبعه كلكلته مورخه ششم فوريه مسطور و از اينقرار است: قشون هند بعد از آنكه حق جنگ را مطالبه نمود يك روزي حقوق پلتيكي از روي عدل و انصاف را درخواست خواهد كرد و اقل امتيازاتي كه هنديها از دولت انگليس مطالبه مينمايند از اينقرار خواهد بود اصلاح وضع محاكمات حكومت مستقله محلي افتتاح پارلمنتي در كلكته و فرستادن مبعوثان هند بانگليس افتتاح ادارات بلديه تغيير وضع گمرك و باج موقوف گمرك نمك تغيير قوانين ملكيه كسر پولي كه هند هر سال بانگليس ميفرستد ايجاد يك بانك ملتي ترتيب جديد پليس اصلاح و جرح و تعديل عهدنامههاي انگليس (با راجهها و سلاطين هند) و اين مطلب آخري اهم و اصعب مسائل است چندي قبل اغتشاشي در امور هندوستان حاصل شد و از آنوقت كه مجلس پارلمنت يك قسمت خرج لشگركشي سودان را بر دخل هندوستان تحميل كرده در اين مملكت انقلابي پديدار آمد.
فرمانفرماي حاليه هند (لرد دوفرن) با دولت روس دشمن ميباشد و اين عداوت او ممد اشتغال نايره قتال فيمابين دولتين روس و انگليس است و از امور هندوستان نيز اطلاع كاملي ندارد و در زمان انقلاب حكومت چنين شخصي در چنين مملكتي مناسب نيست (انتهي). ژنرال اسكبلف و تمام سركردههاي روسی كه از مساله هندوستان گفتوگويي كردهاند معتقد بودهاند كه اگر دولت روس بطرف هندوستان حركت كند اهالي هند بر ضد انگليس شوريده بلوا خواهند نمود از خوبيهاي كار انگليس آنكه يك راهآهن بسيار خوبي براي حفظ سرحد شمال شرقي هندوستان ساخته شده كه از ميان مملكت مزبوره عبور مينمايد و انگليسها ميتوانند بواسطه آنخط راه [آن خط راه] از تمام نقاط هند افواج خود را بكته [به كته]كه در سرحد افغانستان واقع است برسانند و از كته تا قندهار مسافت زيادي نيست و راه آن نيز برقرار و از آنجا ممكن است عساكر انگليس به سرعت از راهآهن پيشاور بكابل [به کابل] برسد ولي معلوم نيست انگليسها كدام يك از اين دو نقطه را اختيار و تصرف مينمايند دولت انگليس عليالعجاله نميتواند بيشتر از سی هزار نفر در هند براي جنگ حاضر نمايد و باقي قشون اين مملكت بايد بحفظ و حراست قلعهجات مشغول شوند و اين قشون قليل را نيز ممكن نيست بدوقسمت [به دو قسمت] منقسم نمايند اما در باب عساكر امدادي كه دولت انگليس ميتواند از فرنگ بهند [به هند] آرد واضح است كه بايد اقلاً يكماه در راه باشند و اين در صورتي است كه سفاين جنگي روس در اثناي راه اسباب تاخير وصول آن افواج نشوند پس سی هزار قشون در مقابل افواج كثيرالعددي كه روسها ميتوانند بافغانستان بفرستند چه خواهد بود يك مطلب ديگر را نيز بايد دانست و فهميد كه آيا در صورت وقوع جنگ امير افغانستان در دوستي و اتحاد با دولت انگليس ثابت قدم خواهد بود يا خير و شصت هزار نفر عساكر خود را بهكار خدمت انگليس واخواهد داشت يا تقاعد خواهد نمود
از قرار نتايج ملاقات امير افغانستان با فرمانفرماي هند در راولپندي امير در دوستي انگليس ثبات قدمي خواهد داشت اما اين نكته را هم نبايد فراموش كرد كه اميرمشاراليه گفته است من ميترسم افاغنه نگذارند انگليسها داخل خاك افغانستان شوند [حاشيهنويسي: پس چندان باقوال اين وظيفهخوار دولت روس و سرهنگ سابق عساكر او كه عبدالرحمنخان باشد دولت انگليس نبايد اعتماد كرد] يك مساله ديگر نيز قابل اعتناست و آن اين است كه در صورت وقوع جنگ روس و انگليس آيا دولت عثماني چه خواهد كرد بيطرف خواهد ماند يا سفاين انگليس را اجازه خواهد داد كه داخل بحر اسوه [درياي سياه] شوند و به بنادر روس حمله برند درينصورت[ دراين صورت] دولت عثماني نيز با روس در كار جنگ خواهد بود و دولت روس در چنين وقتي حق خواهد داشت كه اسلامبول را تصرف كند يك شق ديگر هم ممكن است يعني در صورت وقوع جنگ روس و انگليس شايد دولت عثماني برحسب خواهش دول بوغار [شايد «بلغار» درست باشد] داردانل را مسدود كند و راه عبور و مرور سفاين جنگي انگليس را بهبندد باري وضع دولتين روس و انگليس را بر سبيل اختصار اظهارنموديم و تصادف اين دو دولت و جنگ آنها باهم بنظر ما قريبالوقوع است و باعتقاد [به اعتقاد] عقلا گريزي از اين جنگ نيست و اگر فوراً و در حال اعلان بجنگ نمينمايند [نمينمايند] از آن است كه دولت انگليس حالا مايل بجنگ نيست و مهياي كار نميباشد و طالب تاخير نزاع است قشون انگليس كليه از سودان خارج نشده و صاحبمنصبان و سربازان او كه در اين ناحيه آفريقا كشته شدهاند و عوض آنها را از قشون هند گرفته افواج را از نظم و ترتيب انداخته است از اينها گذشته دولت انگليس از نتايج جنگ خائف است و [ناخوانا] از آن احتراز مينمايد اما روسها دست نخواهند كشيد و به زودي حمله بر هرات خواهند برد و مقصود خود را حاصل خواهند كرد.
يك فقره ديگر را نيز توضيح نماييم و بگوييم مقصود روسها چيست مردم گمان ميكنند دولت روس خيال دارد بهندوستان حمله برده و انگليسها را از آنجا بيرون كند ولي اينفقره [اين فقره] محض وهم و خبط است روس اسلامبول را ميخواهد و قصد او اين است جنگي در آسيا برپا كرده بُسفُر را متصرف شود و كشتيراني خود را در بحر اسوه و بوغاز داردانل آزاد دارد خلاصه ميخواهد مساله شرقيه را در دشتهاي افغانستان و سرحد هندوستان حل نمايد درباب نتيجه و مال جنگ روس و انگليس دانشمندان عالم پيشبيني نمودهاند ما بالصراحه نميگوييم غالب كيست و مغلوب كدام وضعي را كه روسها اختيار كرده و اقداماتي را كه از سي سال قبل تاكنون در آسياي مركزي نموده در اين رساله شرح داديم نيز استعداد انگليسها را در هند تحقيق و معلوم نموديم اما قواي بحريه كامله انگليس را هم به خاطر داريم (كه با اين استعداد بحري كه انگليس دارد ممكن است صدمات كلي بروس [به روس] وارد آورد با وجود اين) وضع روس بنظر ما بهتر از حالت انگليس است ـ [حاشيه نويسي ميرزا محمدحسين ذكاءالملك: اگرچه انگليسها را اسلحهايست كه باصطلاح اطبا آخرالدوله [الكي] ميباشد و آن را بهكار ميبرند يعني شخص رييس دولتي را كه با آنها درصدد مخالفت است بدادن رشوه نابود مينمايند با پول زياد مردمان طماع را تطميع كرده به دست آنها او را بقتل ميرسانند و انقلابي در قلب و مركز خصم برپا مينمايند چنانچه پل امپراتور روس و ناپليون اول [ناپلئون] و اين اواخر عبدالعزيزخان و اسكندردويم امپراتور روس و شيرعليخان و سردار روس لاماكين را در دشت تركمان و محمد احمد سوداني را در سودان بهلاكت رساندند و چندي مقاصد خصم را عقب انداختند و مجالي براي اجراي تدابير خود به دست آوردند] معذالك فهم و درك عاقبت اين امرخطير را محول براي بيضا ضياي انور اقدس همايوني نموده و از آنجا كه عالم را حوادث غيرمترقبه بسيار است و فهم آن از پيش نهايت دشوار گوييم
كه داند به جز ذات پروردگار
كه فردا چه بازي كند روزگار
والسلام تمام شد در شب ۲۶ شهر ربيعالاول سنه ۱۳۰۳
همچنين، در پايان اين مقاله ترجمه شده، مهر و نام غلامحسين افضلالملك المعي مشاهده ميشود كه با خطي ديگر نوشته است: «حاشيهها بخط جناب ذكاءالملك رييس دارالترجمه است تصحيح و اضافه عبارت نموده و كتابچه شده اعتماد السلطنه بحضور ناصرالدين شاه برده است اصل مقاله از اُسكبلف سردار روسي ـ فاتح اسلامبول و دولت عثماني است در دارالترجمه بامر اعتماد السلطنه وزير دارالتاليف ترجمه شده غلامحسين افضل [ناخوانا] زحمت (جامع اين كراسه المعي) المعي تخلص خود من است - مهر افضل الملك. پايان
٭روزنامهنگار پژوهشگر
منبع: كتابخانه خطي مجلس