حديث روشني
ايالاتمتحده هفته جاري معافيت 6 ماههاي را براي هند درخصوص بهرهبرداري از بندر چابهار ايران صادر كرد؛ اقدامي كه به ادعاي ناظران اگرچه در ظاهر اقدامي اداري به نظر ميرسد، اما به واقع بيانگر بازنگري واشنگتن در محاسبات ژئوپليتيك خود نسبت به دهلينو است. وزارت امور خارجه هند روز پنجشنبه اعلام كرد اين تصميم تسكين بزرگي براي برنامههاي اتصال منطقهاي اين كشور محسوب ميشود و همزمان با پيشبرد مذاكرات احتمالي توافق تجاري ميان دوطرف اتخاذ شده است. به گفته راندير جيسوال، سخنگوي وزارت امور خارجه هند، ايالاتمتحده به هند معافيت 6 ماهه اعطا كرده و دو طرف همچنان در حال مذاكره براي نهايي كردن توافق تجاري هستند. گفتني است بندر چابهار، واقع در استان سيستان و بلوچستان ايران، به دليل دسترسي مستقيم به خليج عمان و دور زدن مسيرهاي پاكستان، از ديرباز به عنوان «دروازه طلايي» هند به آسياي مركزي شناخته شده است. هند در سال ۲۰۱۸ و دوباره در مه ۲۰۲۴ قراردادهاي بلندمدتي با ايران براي بهرهبرداري و توسعه اين بندر امضا كرد تا ضمن تقويت مسير حمل و نقل شمال-جنوب (INSTC)، نفوذ چين از طريق بندر گوادر پاكستان را مهار كند. اين بندر علاوه بر مسيرهاي تجاري و حمل كمكهاي بشردوستانه به افغانستان، پل لجستيكي حياتي به آسياي مركزي و روسيه ايجاد ميكند و اهميت ژئوپليتيك آن به دليل علاقهمندي روسيه و ازبكستان به استفاده از اين مسيرها دوچندان شده است. حال اما در شرايطي كه دولت دوم ترامپ در سپتامبر ۲۰۲۵ معافيتهاي ۲۰۱۸ را لغو و فعاليت هند را محدود كرده بود، مذاكرات ديپلماتيك فشرده باعث شد تا واشنگتن اين محدوديت را لغو و معافيت 6 ماهه جديدي صادر كند. اين زمانبندي دقيق همراستا با مذاكرات تجاري دو كشور است؛ مذاكراتي كه ميتواند تعرفهها و جريانهاي اقتصادي ميان امريكا و هند را دستخوش تغيير كند. در عين حال اما به نظر ميرسد تمديد معافيتهاي تحريمي دهلينو نشاندهنده آمادگي واشنگتن براي انعطافپذيري در سياستها به نفع منافع راهبردي دهلينو است. در همين راستا گروهي از تحليلگران بر اين باورند براي هند، چابهار بيش از يك پروژه اقتصادي است؛ اين بندر حكم بيمه ژئوپليتيك را دارد كه نفوذ رو به گسترش چين در بندر گوادر پاكستان و اقيانوس هند را مهار ميكند. بنابراين در كوتاهمدت، اين معافيتهاي جديد فرصت ميدهد تا هند شبكه لجستيكي و تجاري خود را گسترش دهد و نفوذ راهبردي خود را تحكيم كند. به گواه اين گروه در بلندمدت اما، اين اقدام موقعيت دهلينو را به عنوان بازيگر كليدي اتصال اوراسيا تثبيت كرده و نشان ميدهد پرونده چابهار فراتر از يك تصميم منفرد تحريمي است؛ اين درحالي است كه گروهي ديگر معتقدند اين معافيت اما بخشي از بازتنظيم گسترده سياست امريكا است كه هند را نه فقط به عنوان شريك معاملاتي، بلكه به عنوان ستون استراتژيك در نظم جهاني چندقطبي ميبيند. از اين رو روزنامه اعتماد با هدف واكاوي و بررسي ابعاد مختلف اقدام اخير واشنگتن در راستاي تمديد معافيتهاي تحريمي هند با مصطفي زنديه، تحليلگر ارشد مسائل آسياي جنوبي و مركزي گفتوگو كرده است. زنديه در گفتوگوي اختصاصي خود با «اعتماد» ضمن اشاره به اينكه تصميم امريكا براي معافيت
6 ماهه هند، همزمان با مذاكرات تجاري و رقابت با چين، زمينه ادامه فعاليت هند در چابهار را فراهم كرده و نشاندهنده تعامل راهبردي واشنگتن با دهلينو است، همزمان بر اين باور است كه هند از اين معافيت براي مديريت ريسك تحريمي و پيشبرد پروژه چابهار به صورت مرحلهاي و محتاطانه استفاده ميكند، همزمان كه تلاش ميكند رابطه خود با امريكا و بازيگران منطقهاي را حفظ كند.
مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
به عنوان سوال نخست، اخيرا دولت امريكا اعلام كرده كه هند قادر است از معافيت از تحريمها به مدت 6 ماه در ارتباط با بندر چابهار برخوردار شود؛ پيش از آنكه به چرايي معافيت موقت از تحريمها اشاره كنيم، تحليل شما از موقعيت استراتژيك و ژئواستراتژيك چابهار بالاخص دو پايانه شهيد رجايي و شهيد كلانتري براي كشورمان چيست؟
چابهار براي ايران «يك بندر اقيانوسي راهبردي» است كه همزمان ارزش اقتصادي، دسترسي استراتژيك به اقيانوس هند و نقش ژئواقتصادي- امنيتي در ارتباط با افغانستان و آسياي مركزي را دارد. درخصوص ابعاد و اهميت بندرچابهار چند نكته كليدي قابل توجه است:
اول دسترسي اقيانوسي و تنوع مسيرها: چابهار تنها بندر ايران با دسترسي مستقيم اقيانوسي آزاد در مكران است؛ لذا از منظر دورزدن تنگه هرمز و كاهش وابستگي به بنادر خليجفارس اهميت دارد. اين ويژگي هم براي تجارت بينالمللي و هم براي كاهش آسيبپذيري راهبردي ايران مهم است.
دوم توسعه منطقهاي و ظرفيتهاي عملياتي: پايانههاي شهيد كلانتري و شهيد بهشتي (دو بخش اصلي چابهار) ظرفيت پهلوگيري، بارانداز و جابهجايي انواع كالا (كانتينر، بار عمومي، مواد فله) را دارند و توسعه آنها ميتواند نقش ايران را در شبكه حمل و نقل و ترانزيتي منطقه افزايش دهد.
سوم داراي اهميت ويژه در سياست توسعه شرق و اتصال به آسياي مركزي: چابهار ميتواند به عنوان قطب (يا هابِ) بار و محمولههاي ترانزيتي براي جريانهاي تجاري به افغانستان و از آنجا به آسياي مركزي و فراتر تبديل شود؛ اين امر در صورت فراهم شدن زيرساختها، منافع سرشار اقتصادي (ترانزيت، درآمد بندري، صنايع مرتبط) نفوذ و تاثير راهبردي به ويژه از منظر نفوذ ژئوپليتيك براي ايران به همراه خواهد داشت.
چهارم ارزش ژئواستراتژيك نظامي-لجستيكي: كنترل و توسعه يك بندر اقيانوسي به ايران، گزينههاي لجستيكي و مانور منطقهاي بيشتري ميدهد؛ حتي وقتي ماهيت اصلي استفاده تجاري است، زيرساخت ميتواند در زمان بحران يا رقابتهاي منطقهاي اهميت نظامي هم پيدا كند.
اساسا چرا چابهار براي هند از اهميت بالايي برخوردار است، آيا ميتوان گفت كه اين بندر دروازهاي براي دهلينو به سوي آسياي مركزي و بخش مهمي از كريدور حمل و نقل بينالمللي شمال-جنوب (INSTC) قلمداد ميشود؟
براي هند، چابهار يك نقطه كليدي دسترسي جايگزين به افغانستان و آسياي ميانه است و از اين نظر جزيي از معماري وسيعترِ كريدور بينالمللي شمال-جنوب (INSTC) و اهداف اتصال منطقهاي دهلينو به شمار ميرود، اگرچه كريدور يادشده شامل مسيرها و گرههاي متعددي است و چابهار يكي از بنادر مهم بينالمللي (نه لزوما «تنها» يا «كاملترين») محسوب ميشود. دلايل آن هم روشن است:
اول دور زدن رقيب راهبردي خود يعني پاكستان: چابهار براي هند يك مسير محوري و جايگزين است تا كالاها و نفوذ اقتصادياش را به افغانستان و آسياي ميانه بدون عبور از خاك پاكستان برقرار كند. اين ويژگي از زمان آغاز مشاركت هند در توسعه چابهار يكي از انگيزههاي اصلي بوده است (شايان ذكر است در جريان برگزاري همايش بينالمللي اتصالات و حمل و نقل كه در شهر عشقآباد در ارديبهشت ماه 1402 برگزار شد، نماينده هند در تمام فرازهاي سخنراني خود از بندر چابهار به عنوان بندري كليدي و محوري در كل برنامه ترانزيتي آن كشور در مسيرهاي ترانزيتي به افغانستان، آسياي مركزي و شمال-جنوب تا روسيه يادكرد).
دوم تكميل شبكه مسير شمال-جنوب: شبكه يادشده مركب از مسيرهاي دريايي و زميني بين هند، ايران، آسياي مركزي و اروپا است، چابهار ميتواند به عنوان نقطه وصل دريايي بخش جنوبي اين شبكه عمل كند و با زيرساختهاي زميني و ترانزيتي (ريلي و جادهاي) اتصال به درون قاره را تسهيل كند. با اين حال بايد تاكيد كرد كه براي تبديل شدن به قطب كامل كريدور شمال-جنوب نياز به سرمايهگذاريهاي تكميلي مضاعف، هماهنگي ميان چند كشور و رفع موانع سياسي و تحريمي وجود دارد.
با اين همه از دوره اول رياستجمهوري دونالد ترامپ تا به امروز هند به واسطه تحريمهاي اعمالي ايالاتمتحده و اخيرا نيز به دليل مجموعهاي از عدم قطعيتها در ارتباط با چابهار روبهرو است؛ متغيري كه ميتواند كنشهاي تجاري واقتصادي اين بازيگر را متاثر كند؛ آيا اين انگاره قابل اعتنا است يا خير؟
بله؛ متغير تحريم در رويكرد امريكا نقش قابلتوجهي داشته و دارد؛ اما واقعيت اين است كه هند نيز رفتاري حساب شده و متغير پذيري در پيش گرفته است. در اين خصوص ميتوان به چندين مولفه اشاره كرد:
1- معافيتها: امريكا پيشتر و در سال 2018 به هند معافيتهايي براي مشاركت در چابهار داده بود. سپس در دورههاي بعدي سياستهاي تحريمي و تغيير رويكرد واشنگتن (و نيز تغيير دولتها در امريكا) باعث بروز عدمقطعيت براي سرمايهگذاري و عمليات هند شد. اخيرا هم اخبار مربوط به لغو يا اعطا يا تمديد معافيتها (ازجمله معافيت 6 ماهه اخير) نشان ميدهد كه وضعيت تابع تصميمات واشنگتن است. اين نوسانهاي سياستي طبيعتا رفتار بازيگران هندي را تحتتاثير قرار ميدهد.
2- واكنش هند: هند معمولا از انعطاف راهبردي در رويكردهاي خود برخورداراست: از يكطرف به تامين انرژي و منافع ترانزيتي نياز دارد و از سوي ديگر به نزديكي و منافع راهبردي با امريكا هم اهميت ميدهد؛ بنابراين سياستهاي دهلينو اغلب توازنجويانه بوده و تلاش ميكند همزمان با ادامه همكاري در قالبهايي كه كمترين ريسك تحريمي داشته باشند، با استفاده از معافيتها، بهكارگيري سرمايهگذاريهاي مرحلهاي و به كار گرفتن نهادهاي غيردولتي يا شركتهاي خصوصي به منظور كاهش خطرپذيري اقدام نمايد. اين شيوه نشان ميدهد كه «عدم قطعيتِ امريكايي» واقعا متغيري اثرگذار است، اما نه لزوما تعيينكننده كاملِ توقف يا خروج هند از پروژه.
بازگرديم به اصل چرايي موافقت امريكا با معافيت تحريمي چابهار، در اين ميان دو فرضيه مطرح شده، گروهي مدعياند كه از منظر رييسجمهوري امريكا چابهار راهي است براي احياي ثبات در افغانستان و بازسازي اين كشور و گروهي ديگر تاكيد دارند كه ايالاتمتحده با اين اقدام به دنبال آن است تا مانع از فرصتسازي چين و برجسته شدن طرح كمربندو جاده اين بازيگر شود، تحليل شما در اين باره چيست؟
احتمالا هر دو عامل در سطحي نقش دارند، اما وزندهي ميان آنها تابع منافع فوري واشنگتن، مذاكرات دوجانبه با دهلينو و رقابت با پكن است. دراين خصوص ميتوان به اين موارد اشاره كرد:
1- ثبات و حمايت از افغانستان: يكي از ملاحظات رسمي كه در گذشته هم براي معافيتهاي مرتبط با چابهار مطرح شده، كمك به ورود كمكهاي بشردوستانه و كالا به افغانستان و حمايت از بازسازي و ثبات اقتصادي آن بوده است. از ديدي كه واشنگتن و برخي بازيگران منطقهاي دارند، فعاليت هند در چابهار ميتواند كانال معتبري براي رساندن كالا و ايجاد مشاغل در افغانستان فراهم كند و لذا در راستاي هدف «ثباتزايي» پذيرفتني تلقي شود.
2- مقابله با نفوذ چين در موضوع ابتكار يك كمربند و يك جاده: از منظر منافع ژئوپليتيك امريكا، كاهش فرصتهاي پكن براي گسترش نفوذ ترانزيتي و اقتصادي در منطقه (بهويژه در همسايگي پاكستان و افغانستان كه پروژههايي مثل گوادر و سي پك در آنجا مطرحاند) يك انگيزه قوي است. حمايت واشنگتن از فعال شدن بازيگران رقيب پكن (مانند هند) در گرههاي ترانزيتي ميتواند به عنوان ابزاري براي محدود كردن نفوذ چين تعبير شود.
در يك جمعبندي ميتوان گفت در سطح سياست خارجي معمول است كه تصميمات بزرگ يكعلت واحد نداشته باشند؛ در مورد معافيت چابهار هم ميتوان گفت كه هم انگيزههاي «ثبات در افغانستان، انسداد مسيرهاي بحرانزايي و هم ملاحظه رقابت با چين » وجود دارد. بسته به تاكيد اعلاميههاي رسمي و لابيهاي دوجانبه، وزن هر كدام تغيير ميكند؛ اما از زاويه تحليلي، تركيب اين دو توضيح معقول و سازگار با شواهد است.
در ميانه تحريمها و احتمال افزايش تنشها، هند در ارتباط با چابهار از چه استراتژي پيروي خواهد كرد، بالاخص آنكه هند از يك طرف رابطه خود با اسراييل را بازتعريف كرده واز منظري ديگر به انرژي ونفت ايران نياز دارد، علاوه بر اينكه چابهار به هند فرصت ميدهد تا در كريدور شمال و جنوب و فراتر از آن كريدور پيشنهادي «آيمك» نقش برجستهاي ايفا كند؟
هند احتمالا «سياست توازن عملي» را از طريق فعال نگه داشتن پروژه چابهار اما با احتياط، مديريت ريسك تحريمي از طريق معافيتها-گام به گام، تنوعسازي انرژي و ادامه تعاملات امنيتي-راهبردي با بازيگران ديگر (ازجمله اسراييل و امريكا) ادامه خواهد داد. به نظر ميرسد اجزاي راهبردي اين رويكرد در بهرهگيري از اهرمهاي زير باشد:
1- استفاده از معافيتها و ابزارهاي حقوقي-تجاري: تا وقتي معافيتهاي زماني (مثل همين 6 ماه) وجود دارد، دهلينو از فرصت استفاده ميكند و تلاش ميكند در مذاكرات با واشنگتن شرايط دايميتر يا مسيرهاي تضمين شدهتري بگيرد؛ از طرف ديگر شركتهاي هندي ميتوانند ساختار قراردادي را طوري طراحي كنند كه حداقل مواجهه مستقيم با تحريم را داشته باشند.
2- تنوع منابع انرژي و باز كردن مسيرهاي سياسي: هند همزمان از منابع مختلف انرژي (روسيه، غرب آسيا، خريد از بازارهاي جهاني) بهره ميبرد و تلاش ميكند وابستگي شديد به يك منبع را كاهش دهد؛ اين به دهلينو امكان ميدهد تا همكاري با ايران را (كه در بخش انرژي برايش اهميت دارد) حفظ كند بدون اينكه بهطور كامل از نزديكي با واشنگتن چشمپوشي كند.
3- عملياتيسازي با احتياط كريدورها: هند ممكن است به جاي سرمايهگذاريهاي يك باره و بزرگ، پروژهها را مرحلهاي پيش ببرد، ظرفيتهاي لجستيكي و ترانزيتي را كمكم افزايش دهد و در عين حال با نهادهاي چندجانبه سرمايهگذاران خصوصي براي كاهش ريسك كار كند. اين شيوه هم با منافع تجاري و هم با ملاحظات امنيتي سازگار است.
4- تعامل منطقهاي و رقابت راهبردي: دهلينو احتمالا تلاش ميكند از چابهار به عنوان اهرم نفوذ نرم و اقتصادي (مثلا پروژههاي توسعهاي در افغانستان) استفاده كند كه هم امنيت منطقهاي را ارتقا دهد و هم حضور چين را توازن بدهد. البته همه اينها مشروط به ثبات سياسي-حقوقي و امكان ادامه فعاليت زير سايه تصميمات واشنگتن است.
در اين ميان و باتوجه به اين حقيقت كه چين تلاش دارد تا نفوذ خود را در افغانستان و پاكستان احيا كند، چابهار و نقشش به عنوان اهرمي براي نفوذ هند در افغانستان تا چه اندازه قابل اعتنا است و به چه شكلي ميتواند معادلات بازيگران فعال در ميدان را تحتتاثيرقرار دهد؟
سوال بسيار مهمي است. براي پاسخ دقيقتر، ميتوان موضوع را در چند محور بررسي كرد:
۱-جايگاه چابهار در استراتژي هند: همانگونه كه در ابتداي بحث گفته شد چابهار براي هند تنها يك بندر تجاري نيست، بلكه يك مسير راهبردي براي دور زدن پاكستان و دسترسي مستقيم به افغانستان و آسياي مركزي است. پس از آنكه پاكستان با حمايت چين «كريدور اقتصادي چين-پاكستان» (CPEC) را توسعه داد و بندر گوادر را به محور اين پروژه تبديل كرد، هند تلاش كرد با سرمايهگذاري در چابهار (در ايران) موازنهاي در برابر نفوذ چين ايجاد كند.چابهار براي دهلينو به معناي دسترسي زميني و دريايي به افغانستان بدون نياز به عبور از خاك پاكستان است؛ مسالهاي كه از منظر ژئوپليتيك براي هند حياتي است.
۲- تاثير چابهار بر افغانستان: چابهار به عنوان دروازه تنفس اقتصادي براي افغانستان ميتواند جايگزيني براي وابستگي كامل اين كشور به بنادر كراچي و گوادر پاكستان باشد. همچنين از طريق مسير چابهار-زرنج-دلارام، افغانستان ميتواند كالاهاي خود را مستقيما از طريق ايران به آبهاي آزاد صادر كند. در صورت تثبيت امنيت و سرمايهگذاري در اين مسير، افغانستان از وابستگي سياسي-اقتصادي به پاكستان رهايي نسبي مييابد و به هند نزديكتر ميشود.
۳-رقابت هند و چين در بستر چابهار-گوادر: چابهار و گوادر را ميتوان دو قطب متقارن در رقابت ژئواكونوميك چين و هند دانست:
گوادر بخشي از طرح «يك كمربند-يك راه» چين (BRI) است و هدف آن اتصال چين به خليجفارس از طريق پاكستان است. چابهار در مقابل، در همكاري هند-ايران
-افغانستان شكل گرفته و ميتواند مسيري جايگزين براي تجارت منطقهاي باشد كه در عين حال نفوذ چين را در جنوب آسيا محدود كند. اگرچه چين با طالبان و پاكستان در حال گسترش روابط است، ولي چابهار ظرفيت ايجاد توازن ژئوپليتيكي را دارد، بهويژه اگر همكاري ايران، هند و حتي روسيه در چارچوب شمال- جنوب تقويت شود.
۴- موانع و محدوديتها: با وجود اين ظرفيتها، چند عامل مانع از تحقق كامل نقش چابهار شدهاند:
تحريمهاي امريكا عليه ايران باعث كندي سرمايهگذاري هند و حضور شركتهاي بينالمللي در اين بندر شده است. در مقابل، چين با رويكردي عملگرايانهتر، روابط خود را با طالبان و پاكستان تقويت كرده و در حال پر كردن خلأ اقتصادي در افغانستان است. اما به عنوان جمعبندي و ترسيم چشماندازي براي اين اقدام بايد تاكيد كنم كه چابهار همچنان اهرم قابل اعتنايي براي نفوذ هند در افغانستان و براي ايجاد توازن در برابر محور چين-پاكستان است، اما ميزان اثرگذاري آن بستگي مستقيم به چند عامل كليدي دارد:
-رفع يا تخفيف تحريمهاي ايران و بازگشت سرمايهگذاران بين المللي
-ثبات سياسي در افغانستان براي تضمين امنيت مسير ترانزيتي
-پايداري تعهد هند در سرمايهگذاري و همكاري با ايران
-تعامل ايران با قدرتهاي منطقهاي (بهويژه روسيه و كشورهاي آسياي مركزي) براي تقويت شبكه ترانزيتي شمال- جنوب
در صورت تحقق اين شرايط، چابهار ميتواند نه تنها موازنهاي در برابر نفوذ چين و پاكستان ايجاد كند، بلكه به يكي از محورهاي اصلي اتصال جنوب و مركز آسيا بدل شود. اما در شرايط فعلي، نقش آن بيشتر ظرفيتي بالقوه است تا نفوذ بالفعل.
در هر صورت چابهار براي ايران يك بندر اقيانوسي استراتژيك با ظرفيت اقتصادي و ژئواستراتژيك بالا است. متقابلا براي هند نيز، چابهار يك «گلوگاه» حياتي براي دسترسي به افغانستان و آسياي ميانه و بخشي از راهبرد اتصالش به شمار ميآيد و نقش مكملي در مسير ترانزيتي شمال-جنوب دارد، اما تكميل ظرفيتهاي مسير يادشده نيازمند سرمايهگذاري و كاستن از ريسكهاي سياسي و تحريمي است. همچنين تحريمهاي ايالاتمتحده بر تصميمات هند اثرگذار بودهاند؛ با اين حال نوع مواجهه و پاسخ دهلينو با موضوع چابهار همواره راهبردي مبتني بر «توازن و گامهاي مرحلهاي» بوده است. ضمن اينكه علت معافيت 6 ماهه اخير را ميتوان تركيبي از خواست واشنگتن مبتني بر محاسبات مربوط به رقابت با نفوذ چين تفسير كرد. در مجموع روند آينده هند در چابهار مبتني بر «عملگرايي محتاطانه» خواهد بود: استمرار فعاليتها تحت معافيتها، مرحلهاي كردن سرمايهگذاريها، مديريت ريسك تحريمي و ادامه بازيگري در شبكههاي ترانزيتي منطقهاي.