• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3138 -
  • ۱۳۹۳ پنج شنبه ۴ دي

سيستم توازن قواي اروپا و پايان آن

هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف

اروپا به كجا مي‌رود؟

زماني كه [جهان] يك سيستم جهاني را حفظ كرد اروپا يك مفهوم برتر از نظم جهاني را بازنمايي كرد. دولتمردان اروپا ساختار بين‌المللي را طراحي و آن را براي مابقي دنيا شرح دادند. امروزه طبيعت نظم جهاني بروز يافته، در درون خودش در جنگ و جدال است و مناطقي فراتر از اروپا در تعريف مناسبات آن نقش اصلي را بازي مي‌كنند. آيا دنيا به سمت بلوك‌هاي منطقه‌يي مي‌رود و [اين بلوك‌ها] همان نقشي را ايفا مي‌كنند كه دولت‌ها در سيستم وستفاليا اجرا مي‌كردند ؟ اگر چنين است، آيا توازن ادامه خواهد يافت يا آنكه تعداد بازيگران كليدي را آنقدر كم خواهد كرد كه تصلب يك امر بديهي خواهد شد و در اين ميان مخاطرات اوايل قرن بيستم با بلوك‌هايي بازمي‌گردد كه ساختار آنها آنقدر غيرقابل انعطاف است كه تلاش مي‌كنند يكي ديگري را پايين بكشند؟ در دنيايي كه ساختارهاي قاره‌يي مانند امريكا، چين و شايد هم هند و برزيل كه تقريبا به جمعيت حادي رسيده‌اند، اروپا چگونه مي‌تواند به يك واحد منطقه‌يي گذار كند؟ تاكنون فرآيند يكپارچگي اروپا اساسا با مشكل بوروكراتيكي سروكار داشته كه آن رقابت رو به فزاينده بدنه‌هاي مختلف اجرايي اروپايي بوده است، به بيان ديگر يك پيچيدگي خانوادگي. در اين صورت انگيزه‌هايي كه براي ترسيم نمودار تعهدات دروني اين اهداف به كار مي‌رود كجا خواهد بود؟ تاريخ اروپا نشان داده كه اتحاد هرگز از ابتدا با روش‌هاي اجرايي به دست نيامده است. آن نياز به يك متحد‌كننده دارد - مانند پروس در آلمان و پيمونت در ايتاليا – كه بدون آن رهبري اتحاد (و ميل به خلق يك عمل انجام شده) يك جنين مرده خواهد بود. چه كشور يا نهادي اين نقش را بازي خواهد كرد؟ يا آيا برخي نهادهاي جديد يا گروه‌هاي دروني براي ترسيم اين جاده درست خواهند شد؟
و اگر اروپا به وحدت دست يابد، با كدام مسير به اين وحدت دست يافته، چگونه نقش جهاني‌اش را تعريف خواهد كرد؟ اروپا حق سه انتخاب دارد: همكاري آتلانتيك را تقويت كند؛ يك وضعيت خيلي بيطرفانه كه تاكنون اتخاذ نكرده، بگيرد؛ يا به سمت يك پيمان ضمني با قدرت‌هاي فوق اروپايي يا گروه‌هايي از آنها برود. آيا اروپا به جابه‌جايي در ائتلاف نظر دارد يا آنكه خودش را عضوي از بلوك آتلانتيك شمالي كه در كل وضعيت‌هاي سازگاري را اتخاذ مي‌كند، مي‌بيند؟ اروپا خود را به كدام يك از پيشينه‌هايش مرتبط مي‌سازد: به گذشته نزديك خود كه پيوستن به آتلانتيك بود يا به تاريخ طولاني خود كه براي برتري حداكثري بر اساس منافع ملي مانور مي‌داد؟ كوتاه سخن آنكه، آيا جامعه آتلانتيكي وجود خواهد داشت، اگر چنين است كه من خيلي آرزو دارم، در اين صورت اين جامعه چگونه خود را تعريف مي‌كند؟
 

اين سوالي است كه هر دو جناح آتلانتيك بايد از خود بپرسند. جامعه آتلانتيك نمي‌تواند با يك تصوير بسيار ساده‌يي كه پيش رو مي‌گذارد، رابطه را پايدار نگه دارد. اعضاي اروپايي ائتلاف آتلانتيك كه در شكل‌دهي امور استراتژيك جهاني مشاركت داشتند، در بسياري از موارد سياست‌هاي خود را به مثابه آن دسته از هيات‌هاي اجرايي بي‌طرف در قوانين و توزيع‌كنندگان كمك، شرح مي‌دادند. اما زماني كه اين مدل رد مي‌شد يا اجراي آن به عقب مي‌افتاد آنها غالبا مطمئن نبودند كه چه بايد بكنند. نسل جديد كه با تجربيات غير از چالش جنگ سرد با شوروي شكل گرفته بايد معني مشخص‌تري را به آنچه كه غالبا به «همكاري آتلانتيك» استناد مي‌كنند، بدهد.
لازم است كه براي اروپايي‌ها تصميمي در خصوص تحول سياسي اروپا گرفته شود. اما شريكان آتلانتيكي آن يك وظيفه خطيرتري دارند. آيا اروپاي در حال ظهور شريك فعالي در ساخت يك نظم بين‌المللي جديد است يا آنكه خودش را در مسائل دروني خود غرق خواهد كرد؟ واقعيت‌هاي ژئوپولتيكي و استراتژيكي معاصر مانعي بر سر راه استراتژي محض سنتي توازن قواي قدرت‌هاي بزرگ اروپايي شده است. اما سازمان نحيف «قواعد و هنجارها»يي كه توسط نخبگان «پان اروپايي» ريخته شد ثابت كرد كه وسيله مطمئني براي پيشبرد استراتژي جهاني نيست مگر آنكه با برخي از محاسبات در خصوص واقعيت‌هاي ژئوپولتيكي همراه باشد.
ايالات متحده دلايل زيادي از تاريخ و ژئوپولتيك دارد تا اتحاديه اروپا را تقويت كند و مانع از آن شود كه به سمت خلأ ژئوپولتيكي بغلتد؛ اگر ايالات متحده در سياست، اقتصاد و دفاع از اروپا جدا شود، [ اروپا] از لحاظ ژئوپولتيكي يك جزيره دورافتاده در سواحل اروآسيا خواهد شد؛ ايالات متحده و اروپا مي‌توانند خودشان را براي رسيدن به آسيا و خاورميانه به يك يد واحده تبديل كنند.
اروپا كه در كمتر از يك قرن پيش تقريبا انحصار طراحي نظم جهاني را داشت، در خطر اين است كه خودش را با مشخص كردن ساختار دروني همراه با هدف غايي ژئوپولتيكي‌اش، از تلاش معاصر براي نظم جهاني جدا كند. براي بسياري، آنچه بيرون آمده است - يك قاره متحد از صلح و چشم‌پوشي قدرت‌ها از ستيزه‌ها – اوج بازتاب روياهاي نسل‌هاست. با اين حال در حالي كه در روند نرم قدرت اروپا، حمايت از ارزش‌ها الهام‌بخش [كارها] شده است، تعداد كمي از مناطق هستند كه براي اين سبك از سياست از خود چنين فداكاري‌هاي مهمي را نشان نداده‌اند كه سبب شده دورنماي عدم توازن برجسته شود. اروپا درست زماني در خود فرو رفته كه تلاش براي يك نظم جهاني به طور قابل توجهي پر از تلاقي‌هايي شده كه پيامد آن مي‌تواند هر منطقه‌يي را كه در كمك كردن به شكل‌دهي نظم جهاني قصور مي‌ورزد، غرق كند. بنابراين اروپا خودش را در ميان گذشته‌يي كه به دنبال غلبه بر آن است و آينده‌يي كه هنوز آن را تعريف نكرده، معلق يافته است. (پايان فصل دوم)

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون