آيا بمب اتم بيخاصيت شده؟
روزي كه نخستين بمب اتمي روي ژاپن منفجر شد و دهها هزار نفر را به كام مرگ فرستاد و با دومين بمب نيز دستهاي ژاپنيها به علامت تسليم بالا رفت، جهان متوجه شد كه وارد عصر جديدي از قدرت نظامي شده است و هركس كه بمب اتم داشته باشد، حرف اول و آخر را در موازنه نظامي خواهد زد. استالين هم متوجه ماجرا شد و لذا طولي نكشيد كه خود را مجهز به سلاح اتمي كرد، امريكاييها آنقدر عصباني شدند كه متهمان به جاسوسي اتمي براي روسها را اعدام كردند. از اين مرحله به بعد جهان وارد عصر وحشت شد. مسابقه تسليحاتي اتمي چنان با سرعت انجام شد كه يك دهه بعد، بمبهاي اتمي ريخته شده بر ناكازاكي و هيروشيما، در برابر بمبهايي كه امريكاييها و روسها در اختيار داشتند، چيزي در حد اسباببازي بود. ميگويند كندي ادعا كرد كه بمبهاي اتمي ما ميتواند دوباره اتحاد جماهير شوري را نابود كند؛ خروشچف جواب داد بمبهاي ما ميتواند فقط يك بار ايالات متحده را نابود كند و البته همين يك بار كافي است، ما ملت خونخواري نيستيم! شيوههاي پرتاب بمب نيز پيشرفت كرد و ديگر نيازي به بمبافكن نبود، موشكهاي بالستيك از روي زمين و زير دريا هر آن آماده پرتاب بودند. تعداد موشكهاي آماده براي شليك دو كشور به اندازهيي شده بود كه ميتوانست چند بار جهان را بهطور كامل نابود كند. هزينههاي اين مسابقه تسليحاتي به اندازهيي بود كه شوروي را به خاك سياه نشاند. طولي نكشيد كه فرانسه، انگليس و چين هم به باشگاه اتمي پيوستند. مگر ميشود كشوري عضو شوراي امنيت باشد ولي بمب اتم نداشته باشد؟! در اين ميان اسراييل هم بيسروصدا كار خود را انجام ميداد و غربيها و حتي روسها ساكت ماندند. هند و پاكستان هم وارد اين مسابقه شدند؛ دو كشوري كه طي چند دهه پس از استقلال سه جنگ خانمانبرانداز انجام داده بودند، براي تكميل ابزارهاي جنگي خود، بمب اتم ساختند تا در صورت نياز حساب طرف را برسند ولي اين بمب فقط وحشت طرفين را زياد كرد و مجبور شدند در ورود به جنگ محتاطتر شوند. در اين ميان جهان چندبار تا آستانه جنگ اتمي هم پيش رفت. يك بار در جريان كوبا كه كندي تهديد به جنگ اتمي و خروشچف عقبنشيني كرد. يك بار هم بر اثر خطاي ابزارهاي روسي كه نشان داده بودند موشكهاي امريكايي به سوي شوروي شليك شدهاند و خوشبختانه افسر روسي مسوول ماجرا كه بايد با شليك موشك پاسخ ميداد، به دادههاي مذكور شك و از شليك اجتناب ميكند و معلوم ميشود كه آن دادهها واقعا هم اشتباه بوده است. همه اين تحولات موجب شد كه سلاح اتمي تبديل به ابزاري دفاعي شود و ارزش تهاجمي خود را از دست بدهد ولي مسابقه تسليحات اتمي چاه ويلي بود كه دو كشور امريكا و شوروي را در خود فرو ميبرد، لذا قراردادهاي سالت را امضا كردند تا از ادامه اين مسابقه جلوگيري شود. با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، مساله بمبهاي اتمي در اوكراين و قزاقستان يك موضوع بسيار مهمي بود كه البته حل شد و بمبهاي باقيمانده از شوروي در روسيه مستقر شدند.
با داشتن اين بمبها، روسيه كماكان ابرقدرت محسوب ميشد ولي بحرانهاي سياسي داخلي آن كشور را بهشدت تضعيف كرد تا اينكه پوتين عهدهدار امور شد و ميخواست روسيه را به جايگاه قبلي خود برساند. طبيعي است كه بمب اتم در روسيه جديد همچنان قدرت بازدارندگي داشت ولي اتفاق مهمي كه در سالهاي اخير رخ داده، بلاموضوع شدن قدرت دفاعي بمب اتم، پس از خنثي شدن قدرت تهاجمي آن در گذشته است. چاشنيهاي بمب اتم با ابزار تحريم خنثي شده است. وضعيت پيش آمده براي روسيه كه در مدت كوتاهي ارزش روبل آنها به ميزان قابل توجهي سقوط كرده مصداق اين وضع و متاثر از چند عامل است. وابستگي به نفت و از آن مهمتر ادغام در بازار اقتصاد جهاني و وجود بخش خصوصي و قدرت اقتصادي مستقل از دولت روسيه كه موجب ميشود در شرايط بحران اقتصادي ثبات و بقاي حكومت دچار چالش جدي شود. اين اقدام غربيها در تحريم روسيه در عرف سياسي به منزله اقدام نظامي و براندازانه عليه دولت روسيه است. هيچ فرقي با محاصرههاي دريايي كه در قرن 18 و 19 و اوايل قرن بيستم ميشد ندارد. بنابراين كشور روسيه در عمل مواجه با يك حمله غيرنظامي همهجانبه شده ولي حملهيي است كه روسيه نميتواند حتي بمبهاي اتمي خود را كه براي چند بار تخريب اروپاي غربي و امريكاي شمالي كافي است براي نمايش هم نشان دهد، چه رسد به اينكه تهديد استفاده از آنها را بكند. چنين اقداماتي در اوج جنگ سرد منتج به يك بحران عميق جهاني و رودررويي دو قدرت ميشد و ارتشهاي خود را به حالت آمادهباش درميآوردند، هر چند برخي معتقدند ممكن است كه به سوي درگيري اتمي برويم ولي امروز حداقل تاكنون در چارچوب يك تنش سياست باقي مانده است و به نظر ميرسد كه شرايط براي ارتقاي تنش سياسي به تنش نظامي فراهم نيست. در واقع اين پرسش را ميتوان طرح كرد كه صدها و هزاران موشك اتمي روسيه كه هزينههاي فراواني براي توليد و نگهداري آنها صرف شده است و همچنان صرف ميشود، كجا و كي ميخواهد استفاده شود؟ مگر قرار است امريكا و غربيها به آنجا حمله كنند؟ اگر آنان ميتوانند از طريق اقتصاد و تحريم رفتار روسيه را تغيير دهند، تهديد نظامي سالب به انتفاء موضوع است و اگر كشوري كه هزاران موشك و بمب اتم دارد، نتواند در برابر تهديدات اقتصادي كه اساس آن را نشانه گرفته، از بمب اتم استفاده كند، پس اين بمبها به چه كار ميآيد؟ آيا اصولا ساختار كنوني قدرت در كرملين، مشابه ساختار قدرت كرملين در سالهاي 1960 تا 1980 است كه قادر به استفاده از اين ابزار باشد؟ آيا فضاي سياسي داخلي روسيه اجازه چنين كاري را ميدهد؟ آيا همين انتخابات پر حرف و حديث موجود در روسيه مانع از شكلگيري فضاي گذشته نيست؟ براي دريافت پاسخ دقيق به اين پرسشها بايد مدتي ديگر به انتظار نشست.