گفتوگو با فيلمبردار «بازگشته از گور»
اين سالها شبيه يك سونامي است
بهار سرلك/ امانوئل لوبزكي، در آخرين فيلمي كه مدير فيلمبردارياش بود، اغلب يك بازيگر جلوي دوربينش كه زير نور طبيعي روز به كار ميافتاد، به ايفاي نقش ميپرداخت و گويي اغلب صحنهها را در يك برداشت گرفته است. سي سالي ميشود كه لوبزكي به حرفه فيلمبرداري مشغول است و در بيش از
6 فيلم با الفونسو كوآرون كه از ميان آنها ميتوان به «جاذبه» اشاره كرد، همكاري كرده است. همچنين همكاري لوبزكي با ترنس ماليك و آلخاندرو گونزالس ايناريتو، بهترين آثار اين كارگردانان را در تاريخ سينما ثبت كرده است. لوبزكي طي هشتادوهشتمين مراسم اسكار كه چندي پيش برگزار شد، سومين جايزه بهترين فيلمبرداري را براي سومين سال متوالي و براي فيلمبرداري «بازگشته از گور» به خانه برد. پيش از اين براي فيلمبرداري فيلمهاي «جاذبه»، «مرد پرندهاي» نيز برنده اين جايزه شده بود. در ادامه گزيدهاي از مصاحبهاي كه چارلي اشميدلين، خبرنگار وبسايت فيلم «اينديواير» با او انجام داده است را ميخوانيد.
تا به حال فرصت مرور كردن اين چند سال را داشتهاي؟ مثلا اسكارهاي پيدرپي و باقي اتفاقها؟
نه، فكر ميكنم شبيه به يك سونامي است كه با زندگي من برخورد كرده است. چهار سال پشت سر هم با آلخاندرو كار كردم و راستش تا به حال ننشستيم و درباره احساسي كه تمامي اين مسائل به ما ميدهند، حرف بزنيم. خيلي عجيب است چون هنوز اين فيلمها در سينماها نمايش داده ميشوند و كشورهاي ديگر نيز به تازگي آنها را اكران كردهاند. خوشحالم كه مخاطبان شانس ديدن اين فيلمها را به دست آوردهاند، اما هنوز موقعيت آن پيش نيامده كه فيلمها را با عيني بودنشان ببينيم. وقتي فيلمي كه اصلا نميتوانم داستانش را پيگيري كنم، ميبينم همه آن چيزهايي كه در آن فيلم به هم نميآيند را در نظر ميگيرم.
در فيلم «بازگشته از گور»، عنصر كوچك يا چيزي بود كه به پروژه فيلمبرداري اضافه شود و در نهايت وجود آن براي توليد فيلم ضروري باشد؟
بزرگترين شگفتي فيلم براي من اين بود كه من و آلخاندرو تصميم گرفتيم فيلمبرداري
بر عهده من باشد و زمان فيلمبرداري كه رسيد با خودم دوربينهاي ديجيتال بردم تا بخشهاي كوچكي از فيلم را كه اغلب صحنههاي غروب و شب بودند فيلمبرداري كنم. در كمال تعجب ما وقتي با اين دوربينها شروع به آزمايش محيط و بازيگرها شديم، از دوربينهاي ديجيتال خيلي راضي بوديم. اين دوربينها به ما اين امكان را ميدادند كه با نور خيلي كم، فيلمبرداري كنيم و داستان فيلم را جذاب جلوه دهيم؛ يعني به هدفمان نزديك بوديم. بنابراين طي آمادهسازي، تمام لوكيشنهاي فيلم را آزمايش كرديم. بيان اين جمله خيلي ساده است اما براي فيلمبردار ميانسالي مانند من كه دههها است كارش فيلمبرداري است، شگفتي بزرگي بود كه بگويم: «فهميدي؟ دوربين ديجيتال براي فيلم ما بهتر است.»
چطور شما و آلخاندرو درونمايهها و زواياي ديد متفاوت را در اين فيلم شكل داديد؟
قبل از مرحله توليد هيچ استوريبردي نداشتيم چون آلخاندرو از استوريبرد خوشش نميآيد. او متدلوژي تمرين را ترجيح ميدهد. استوديو فيلمسازي هم به آلخاندرو اجازه داد اين روش را در فيلم بازگشته... پيش بگيرد چون تمرين فيلم با بازيگران اصلي معمولا خرجي براي استوديو ندارد. بنابراين طي تمرينها صحنههاي پيچيده مثل ورودي فيلم را با همه بازيگران گرفتيم. صحنههايي كه شخصيت لئوناردو ديكاپريو دنبال پسرش ميگشت، شكارچيان پوست حيوانات سعي در راندن قايق داشتند، شخصيت تام هاردي سعي داشت پوستهايي كه به دست آورده بود را نجات دهد چون اين پوستها تبديل به پول ميشدند. سپس وقتي داستان پيش ميرفت متوجه ميشدي جنگجويان بومي امريكا دنبال دختر رييسشان ميگشتند.
اخيرا با جان فيسك (مدير صحنه فيلم بازگشته از گور) مصاحبه كردم و به نظرم او كسي است كه فارغ از عنوان شغلياش سعي در كمك به ديگران براي حل مشكلاتشان در طول فيلمبرداري دارد. چطور با او همكاري كرديد؟
وقتي سر صحنه فيلمبرداري هستيد فكر ميكنم بهترين اتفاق همكاري تمام و كمال از سوي همه عوامل فيلم است. اما ميزان همكاري كه از ديگران دريافت ميكنيد به اين بستگي دارد كه چقدر به دنبال همكاري هستيد. آلخاندرو واقعا دنبال همكاري بود: او كسي را مثل جك ميخواست كه نه تنها درباره طراحي صحنه نظر بدهد بلكه نگاه جهاني جامعي به فيلم داشته باشد. جك فيسك درباره فيلمبرداري، نورپردازي، بازي و تاريخ صحبت ميكرد. من تا به حال نديدم طراح صحنهاي مثل او كار كند؛ مثلا او با دوربينش
به همه جا سفر ميكرد و وقتي لوكيشني را ميديد آن مكان را با نورهاي مختلف و در ساعات مختلف روز به من نشان ميداد. انگار داشت فيلمبرداري فيلم را انجام ميداد.