آگاهي مردم اصيلتر از شبكههاي مجازي
جعفر گلابي
هنوز امواج رويداد بزرگ انتخابات 7 اسفند جريان دارد و همچنان پيرامونش گفتوگو ميشود و نياز است كه نكات نغز آن را بازشناخت و در اطرافش به جستوجو پرداخت. هفتم اسفند از آنجا نيازمند بررسيهاي مداوم است كه برخلاف تحليلهاي معمول و پيشبينيها و خصوصا در ميداني نابرابرتر نتايجي خيرهكننده به وجود آورد و نشان داد كه مردم ميتوانند مستقل از فضاي حاكم فكر كنند، به قضاوت برسند و تمايلات خود را عملي سازند. يك نظر و تحليل، اين رويكرد هويتدار را به گسترش شبكههاي اجتماعي مجازي نسبت ميدهد و گاهي اين جريان قوي اجتماعي را به وجود «تلگرام» و امثال آن متنزل ميكند! اگرچه گسترش شبكههاي اجتماعي در تسهيل و تسريع ارتباطها و اطلاعات موثرند ولي دلايل متقني وجود دارد كه نشان ميدهد آگاهي موجود در بين ايرانيان اصيلتر، ريشهايتر و گستردهتر از آن است كه در يك عامل ابزاري خلاصه شود و وجود و عدم وجودش به آن بسته شود. اولين و بزرگترين آسيب چنين تحليلي آن است كه اگر اصلاحطلبان با امثال تلگرام پيروز ميشوند با قطع يا فيلتر آن شكست ميخورند، يا آسيب جدي خواهند ديد.
اما اصل ماجرا واقعا اين نيست كما اينكه در دوم خرداد و مقاطع متعدد ديگر چنين ابزاري وجود نداشت و فضاي رسانهاي هم مثل امروز كاملا نابرابر و يكسويه بود ولي آگاهي و سرعت انتقال مردم كارستان خود را كرد و در ميان بهت ناظران سياسي حماسههاي بزرگي از دانستن از خود بروز داد.
اشتباهات بزرگ اصولگرايان، سادهانگاري، ميدان دادن به افراطيون، روشهاي قيممآبانه، و از همه مهمتر سخنان كليشهاي و ناهمگون با زمانه و تحولات جامعه در مقابل مظلوميت، صداقت، درستي پيامها، پايبندي اخلاقي و از همه مهمتر در دست داشتن نبض جامعه و به رسميت شناختن تمايلات شهروندان از سوي اصلاحطلبان مردم را به نتيجه قطعي كشاند و اين همه چيزي نبود و نيست كه نياز به بلندگو داشته باشد يا ذرهبينهاي تلگرامي بخواهد. يك حادثه حمله به سفارت عربستان و نوع برخوردها با آن هر جامعهاي را به آگاهي ميرساند كه كدام جناح سياسي بيمسووليتي به خرج ميدهد و كدام جريان سياسي متوجه هزينههاي بزرگ چنين اقدامات غيرقانوني هست؟ در بعد اثباتي توافق اتمي با شش قدرت جهاني و پشتيباني صريح و موكد اصلاحطلبان و تبعات مثبت آن چيزي نيست كه مردم كوچه و بازار متوجه انبوه مسائل مربوط به آن نباشند. مسائل متعدد و ريز و درشت ديگر و صفبنديهاي آشكار اصولگرايان و اصلاحطلبان پيرامون آنها جلوي چشم مردم اتفاق ميافتند و وضوحشان آنقدر زياد است كه نياز به تحليلهاي پيچيده و تبليغات انبوه مجازي باشد. به واقع روح جامعه مسائل و پيامها و تواضعها و غرورها و هدفها و عملكردها را ميفهمد و اگر لازم باشد به كساني كه نميشناسد راي ميدهد تا نشان دهد كه چه ميخواهد و از چه گريزان است. مردم حتي اگر نيم نگاهي به آنها بيندازند اجمالا متوجه اساس و اصول مسائل هستند. وقتي اين زمينه اصلي هست فيسبوك و تلگرام و حتي اينترنت و تلويزيون و ماهواره تنها جنبه ابزاري دارند و تعيينكننده نيستند. براي مثال اگر اصولگرايان بر شعار معيشت مردم و محرومنوازي به درستي پايبند بودند و لوازم روشنش را گردن مينهادند و عملشان با سخنشان يكي بود قطعا در انتخابات دست برندهاي داشتند و هيچ تلگرامي توان قلب اين معنا را نداشت. پيام بلند و نافذ و عميق و پرانرژي مردم در انتخابات اين بود كه از تعارف و شعار و شلوغكاري و آسمان و ريسمان دست برداريد و به صداقت و عمل و رجحان منافع ملي روي آوريد.