آموزش و پرورش به تنهايي كاري از پيش نميبرد
غالب ما مردم وقتي مشكلات اخلاقي و رفتاري خودمان يا ديگران را مورد بررسي قرار ميدهيم فوري متوجه آموزش و پرورش ميشويم و ميگوييم اگر آموزش و پرورش درست شود بسياري از مشكلات جامعه حل خواهد شد. اما آيا واقعا حل همه مشكلات رفتاري ما فقط به آموزش و پرورش مربوط ميشود؟بنده گاهي متذكر شدهام كه آموزش و پرورش بايد علاوه بر تربيت ديني روي تربيت اخلاقي و انساني در مدارس تمركز كند تا در حد خود به حل مشكلات جامعه بپردازد. يعني با روشهاي درست و تجربه شده علمي، بينش و منش و كنش نسل جوان را به سوي هدفهاي مطلوب با آگاهي و اراده و خواست آنها هدايت كرده و تغيير دهد. اما با اين همه آموزش و پرورش هر قدر هم عالمانه و درست عمل كند به تنهايي موفق نخواهد شد، مگر اينكه نظام اجتماعي، سياسي و اقتصادي و اداري هم اين نهاد را همراهي كنند. وقتي من در كلاس درس به دانشجويان ميگويم كه بايد راستگويي را مد نظر قرار دهند پاسخ ميشنوم كه در وضعيت كنوني جامعه ما راستگويي باعث ايجاد هزينه و ضرر و زيان ميشود. اين تضاد بدي است كه با آن روبهرو هستيم چون از سويي نميشود ارزش راستي را زير سوال برد و از سوي ديگر ميدانيم كه در واقع حق با آنهاست، راستگويي و صداقت در اين زمانه هزينه دارد و در اين شرايط اقتصادي چگونه ميتوان از آدمها انتظار داشت به گونهاي رفتار كنند كه برخلاف منافع آنهاست؟ اين يكي از اصلهايي است كه بايد براي آن چارهجويي شود، اصلي كه بخشي از آن به سيستم آموزش و پرورش برميگردد اما اين نهاد نميتواند تنها با آموزش در مدارس اين مشكل را حل كند. يكي از مسائل ديگري كه مطرح ميشود اين است كه چرا آموزش دروس گوناگون به گونهاي است كه دانشآموزان بايد مدام به حفظ طوطيوار مطالب بپردازند و پس از حدود يكي دو ماه بيشتر مطالب را فراموش كنند و آموزشها تغييري در رفتار آنها ندهد؟ اينجا هم باز بايد گفت كه تنها پاي آموزش و پرورش در ميان نيست، آموختن طوطيوار يك سرش ميرسد به آموزش عالي، به جايي كه با كنكورش دانشآموزان را وادار ميكند به حفظ كردن براي شركت در آزمونهاي تستي كنكور كه منافعش ميرود به جيب موسسات آمادگي كنكور. اگر در همين بخش آموزش عالي بتواند مشكل را به نحوي حل كند كه يادگيري دانشآموزان عميق شده و رفتار آنها را تغيير دهد، آموزش و پرورش هم ميتواند براي اصلاح وضعيت آموزش دانشآموزان گام جديتري بردارد. در هر صورت چه در عرصه تربيت و چه آموزش بايد به ياد داشته باشيم كه تنها با آموزش و پرورش طرف نيستيم، اينها موضوعاتي هستند كه به حوزههاي مختلفي مربوط ميشوند و براي حل آنها بايد يك برنامه همگاني وجود داشته باشد. در سند آموزش و پرورش ذكر شده كه هدف از آموزش و پروش رسيدن به حيات طيبه است، اين جمله معناي بزرگي دارد، معنايي كه اگر بخواهيم در كلاسهاي درس به آن جامه عمل بپوشانيم به عنصر مهمي ميرسيم به نام معلم. معلمي كه بتواند دانشآموزاني تربيت كند كه حيات طيبه در رفتار آنها تا حد زيادي محقق شود بايد كاري جز تعليم و تربيت نداشته باشد. بايد عشق و علاقهاش تربيت نسل جوان باشد و اين وقتي انجام ميشود كه از زندگياش راضي باشد. اما اكنون با همه تلاشي كه وزير محترم آموزش و پرورش كرده و دولت محترم همراهي بسياري در بالا بردن حقوق معلمان داشته است؛ وقتي معلمان حقوق خود را با ساير كارمندان مقايسه ميكنند و ميبينند در بعضي از وزارتخانهها كساني كه پايه تحصيلاتشان در حد كارشناسي يا كارشناسي ارشد است پاداشهاي گوناگوني ميگيرند كه تقريبا سه برابر حقوق معلمان ميشود چگونه ميتوانند با عشق و علاقه لازم به كار تربيت بپردازند؟ بنابراين نبايد حل همه مشكلات اخلاقي و رفتاري را كه از مردم در جامعه ميبينيم از آموزش و پرورش بخواهيم. اگر قرار باشد سند تحول آموزش و پرورش هرچه بيشتر تحقق پيدا كند بايد كل نظام اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي جامعه آموزش و پرورش را ياري كنند.