• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3569 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۱۹ تير

سكانس زندگي در يك لانگ شات

جواد طوسي منتقد سينمايي و حقوقدان

 


1
در كل فيلم‌هاي كوتاه و بلند عباس كيارستمي يك سكانس درگيري فيزيكي پرهياهو وجود دارد كه ميان محمد فيروزكوهي مميز مالياتي اداره دارايي با همسرش اعظم در فيلم «گزارش» صورت مي‌گيرد. اما فيلمسازي كه اصلا اهل خشونت نيست، از نمايش عيني اين درگيري امتناع مي‌كند و از فيلمبردارش (عليرضا زرين‌دست) مي‌خواهد دوربين ثابتش را جلوي در اتاق دختربچه اين خانواده بكارد و ما از لاي در ناظر اين درگيري و عصيان دروني باشيم و صداي كشمكش آنها را بشنويم. اين نگاه رئاليستي خاص، آداب خودش را دارد و درست در نقطه مقابل نگاه بي‌واسطه و پرعصبيت اصغر فرهادي در «چهارشنبه‌سوري» و سكانسي از «درباره الي» كه به مجادله ميان زوج‌هاي طبقه متوسط جامعه شهري مي‌پردازد و همين طور خشونت و تنش همه جانبه جاري در فيلم «ابد و يك روز» سعيد روستايي قرار مي‌گيرد.

2
عباس كيارستمي عادت نداشت در دوره‌هاي مختلف فيلمسازي‌اش اخلاق، انسان‌گرايي، غريزه و عشق و آرمان را در چارچوب كليشه‌ها و مباني عرفي و خط‌كشي شده جامعه معنا كند. به همين خاطر در «تجربه» اين حق را براي نوجوان فيلمش (محمد) قايل مي‌شود كه عشق و تمنا را در آن دويدن بي‌تابانه و نيازمندانه پشت اتومبيلي كه دختر مورد علاقه‌اش در عقب آن نشسته، نشان دهد. اما نهايتا در مواجهه او با واقعيت تلخ (و نه شنيدن) وانمي‌دهد و همچنان در حركت است. زندگي ادامه دارد.
قاسم جولايي در فيلم «مسافر» چون با روش غلطي امكان برآورده شدن عقيم آرزوي كوچكش براي عزيمت به تهران و ديدن مسابقه فوتبال در امجديه پيدا كرده، بايد متنبه شود.
ولي خواب عميق او روي چمن استاديوم و محروم شدنش از ديدن بازي با اندوه و سكون و انفعال همراه نيست. او با حركت دوان دوانش در استاديوم خلوت و خالي از تماشاچي، از كادر خارج مي‌شود و با ما وداع مي‌كند.
كيارستمي در «قضيه شكل اول قضيه شكل دوم» را در تب و تاب جاري در جامعه‌اي مي‌سازد كه انقلاب و حضورانبوه اجتماعي را با نگاه و بضاعت خود تعريف كرده است. در اين چينش سياسي و فرهنگي نامنظم و ناهمگون، او هوشمندانه اخلاق، سياست و نمايش نهايي شعار زمانه‌اش (اتحاد، رمز پيروزي است) را به شيوه و شكل و شمايل خود در يك دنياي بي‌آلايش كودكانه‌ نشان مي‌دهد.
3
عباس كيارستمي، چه با نگاه حسي و غريزي اوليه و چه با عقلانيت و آگاهي دوران ميانسالگي‌اش، رويارويي با آدم‌هاي منتخب خود و سمت‌گيري و برخورد انساني و عاطفي  و فلسفي‌اش را در لانگ‌شات برگزار مي‌كند. به ياد بياوريم پايان «مسافر»، سكانس دويدن احمد در اواخر «خانه دوست كجاست» در آن جاده سرسبز پرپيچ و خمي كه تك‌درختي در عمق ميدان سربرافراشته است، نگاه آقاي روحي در «زندگي و ديگر هيچ» از داخل اتومبيلش به تلاش و حضور آدم‌ها در ميان ويرانه‌هاي زلزله، گم شدن حسين و طاهره در آن دشت سرسبز در فصل پاياني «زير درختان زيتون»، زمزمه اين بيت از رباعي معروف خيام از زبان آن مرد ترك‌نشين موتور در «باد ما  را خواهد برد»:
اين نقد بگير و دست از آن نسيه بدار
آواز دهل شنيدن از دور خوش است
اين گونه نشانه‌ها و مولفه‌ها كه به شماري از آنها به اجمال اشاره شد، ما را به اين اتفاق نظر مي‌رساند كه مي‌توان به درستي نام «سينماي كيارستمي» را در مورد او به كار برد. تا اين محمل‌ها و بهانه‌ها در يك دنياي هنرمندانه وجود دارد، عباس كيارستمي (با همه جفايي كه در دوران حياتش به او در سرزمينش شد) زنده و در ميان ما است.
البته او دلش مي‌خواست خودش باشد تا اثرش،  اما همه چيز به دلخواه آدم نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون