مرصادِ سياسي
روزنامه اعتماد
شوراي نويسندگان
ديدار محمود عباس، رييس تشكيلات خودگردان فلسطين با مريم رجوي سركرده گروه منافقين را چگونه ميتوان فهميد؟ براي درك اين رويداد بايد قدري به عقب برگشت. پس از بهار عربي و روي كار آمدن اخوانالمسلمين در مصر و قدرت گرفتن حزب النهضه در تونس، چنين به نظر ميرسد كه جايگاه و حاميان مساله فلسطين در جهان عرب تقويت ميشود، به ويژه آنكه برخي از رژيمهاي مرتجع عربي مثل عربستان نيز با چالشهاي سياسي مواجه شدند و انتظار ميرفت كه تحولات مثبتي در اين كشورها به نفع موضوع فلسطين رخ دهد، ولي آنها فوري دست به كار شدند و اجازه ندادند به سرنوشت جمهوريهاي پادشاهي! در مصر و تونس و ليبي گرفتار شوند. به همين دليل پادشاه سعودي براي مقابله با اعتراضات مردم ميلياردها دلار پول را به جامعه تزريق كرد، تا اين موج را از سر خود عبور دهد. بيش از چند ماه زمان لازم نبود تا نشان داده شود كه مساله فلسطين نميتواند در دستور كار دولتهاي برآمده از بهار عربي قرار گيرد، زيرا اين دولتها خودشان ناپايدار و بيثبات بودند و فرصتي براي پرداختن به فلسطين و دعوا با اسراييل را نداشتند، به همين دليل نيز اتفاق مهمي براي غزه محاصره شده رخ نداد و مردم غزه حتي در زمان حضور دولت اخوانالمسلمين در مصر نيز همچنان تحت فشار و ضرب بودند و از همه بدتر اينكه خطمشي دولت مبارك در برابر اسراييل كمابيش ادامه داشت و حتي بيشتر از گذشته در برابر اسراييل مماشات شد. اين پايان ماجرا نبود، آن بهار به سرعت به خزان گراييد و با شكلگيري بحران سوريه و يمن، اسراييل به كلي مورد فراموشي واقع شد و حتي ايالات متحده نيز طرح صلح خود براي منطقه را فراموش كرد و كنار گذاشت، زيرا دو ارتش مهم سوريه و مصر در عمل از بازي مقابله با اسراييل خارج شده بودند و شكاف دروني فلسطينيها نيز عميقتر از آن بود كه بتوانند جبههاي را همچون انتفاضه عليه اسراييل باز كنند.
در چنين فضايي رهبري اعراب از مصر و دمشق به رياض منتقل شد و دغدغههاي رياض نيز ربطي به فلسطين نداشت. از سوي ديگر رياض و حكومت سعودي بخوبي ميدانستند كه توانايي اين رهبري را ندارند ولي با مرگ ملك عبدالله، جواناني بر سرير قدرت رسيدند و گمان كردند كه اكنون نوبت سعودي است و لذا با شل كردن در كيسه دلارهاي نفتي، اقدام به خريد حكومتها كردند. يك نمونه آن نخست وزير مالزي بود كه به او نزديك به 700 ميليون دلار هديه يا همان رشوه دادند! طبيعي است خريدن ساير رهبران و كشورها هركدام به تناسب جايگاهشان هزينه داشت، در اين ميان محمود عباس و تشكيلات خودگردان، بيش از ديگران نيازمند اين كمكهاي بيدريغ بودند. آنان چارهاي نداشتند، جز اينكه با سياستهاي منطقهاي سعوديها همراهي كنند، زيرا توقف حمايتهاي مالي سعودي از دولت خودگردان به منزله مرگ اين دولت است، ضمن اينكه با به حاشيه رفتن مساله فلسطين در جهان عرب، فلسطينيها بيش از هر زمان ديگر تنها و بدون حامي يا حتي بلاموضوع شدهاند.
رفتن محمود عباس به رياض و سپس سفر به پاريس براي ديدار با سركرده گروه رجوي، يك پيام آشكار دارد، فروش سياست و حيثيت به قيمت كسب پول. ولي مشكل اين است كه اين كار جز در خدمت دپيلماسي عربستان سعودي و اسراييل نميتواند باشد. فراموش نكنيم كه چندي پيش هياتي از عربستان سعودي به اسراييل سفر كرد و در آنجا ديدارهايي را ترتيب دادند. معناي آن سفر بسيار روشن بود، و معناي اين ديدار اخير نيز روشن است و هر دو در امتداد يكديگرند. ولي مساله اين ديدار فقط به محمود عباس محدود نميشود، بلكه گروه رجوي نيز در اين راه به عنوان دنباله سياست كلان سعوديها عمل ميكند، همچنان كه در طول جنگ و پس از آن، به عنوان زايده سياست حزب بعث و صدام حسين عمل ميكرد.
آن زمان كه آنان قدرتي داشتند، سرنوشتشان چنين شد كه حتي خبر مرگ رهبرشان را بايد سياستمداران سعودي اعلام كنند، اكنون كه اعضاي آنان سرگردان در اين كشور و آن كشور هستند، چه خدمتي ميتوانند به آلسعود كنند؟ البته فراموش نبايد كرد كه رابطه سعوديها و گروه رجوي مسبوق به سابقه است و سعوديها از گذشته منبع مهم مالي آنان بودهاند. اگر قرار بود دو دشمن براي تمدن و مردم ايران برشمرد حتما شامل صدام و سعودي ميشد و اين گروه چارهاي ندارد جز آنكه با اصليترين دشمنان اين ملت همسو شود و تابع آنان شود.
اين ديدار ربطي به مسائل داخلي ايران ندارد، بلكه بيشتر با هدف تخريب فلسطينيها و بياعتبار كردن آنان بود.
اين ديدار چيزي مشابه عمليات مرصاد ولي در حوزه سياسي است. سعوديها دير آمدهاند و زود ميخواهند بروند. اگر آنان تاريخ روابط ايران با همسايگانش از جمله عراق را مرور كنند، متوجه ميشوند كه وضعيت صدام و بعث عراق در گذشته چگونه بود و امروز چگونه است و در برابر وضعيت ايران چگونه شده است.
با وجود اين بايد ارزيابي دقيقي از تحولات منطقهاي داشت و اجازه نداد كه برخي اشتباهات انجام يا تكرار شود. سعوديها در پي عصباني كردن ايران هستند. مساله اصلي آنان برهم زدن نقشه منطقه و كشاندن ايران به ميداني هستند كه خودشان در آن درگير شدهاند. بايد مواظب بود و عصباني نشد اينها دير يا زود پشيمان خواهند شد اگر درست عمل كنيم.