جاي خالي كتاب و روزنامه در موتورهاي جستوجوگر
ابراهيم عمران
كليد واژههايي كه در موتور جستوجوگر «پارسي جو» بيشتر مورد توجه بودهاند شامل عكس طبيعت، فروشگاه، بازيگران، عكس خنده دار، لباس المپيك ايران و... است كه در شش ماه گذشته توسط كاربران جستوجوگر مورد كنكاش قرار گرفته. گويا رسمي است در برخي شبكههاي خبري دنيا كه واژههاي پر جستوجو طي هفته را به مخاطبين اعلام ميكند كه هم توجهي را جلب كند و هم اينكه بگويد عموم مردم در پي چه علايق و سلايقي هستند. در ايران نيز گهگاهي اين گمانهزنيها از سوي برخي نهادهاي داخلي و خارجي اعلام ميشود كه محل اين نوشتار نيست؛ چه كه خارجنشينان با كمي چاشني زياده روي شخصي در اين مورد، به بيان مطلب ميپردازند. آنچه در اين كوتاه نوشته ميآيد توجه نكردن به برخي واژگان ديگري است كه اگر مورد جستوجوي بيشتري قرار ميگرفتند؛ بر فرض مثال، حاليه در صنعت چاپ و نشر كتاب و روزنامه، اوضاعمان چنين نبود! البته مراد دستوري برخورد كردن در اين مورد نيست، چه كه اگر عموم به مسالهاي مشتاق باشند به هر طريق، آن را در سايتهاي گوناگون مورد توجه قرار ميدهند، و نميتوان بر فرض مثال گفت چرا فلان كتاب نويسنده داخلي يا خارجي در اين ميان جايي ندارد. يا يادداشت و گزارش و مقاله روزنامه و خبرنگار ايراني چرا، جايگاهي شايسته در اين واكاويها ندارد كه بحث فراتر از اين «كاشكيها» است. صحبت بر سر آن است كه چه شده مثلا منظره فلان مكان داخلي يا خارجي مورد توجه است يا پرتره بازيگر دست چندم در كسري از ثانيه، به ميليونها جستوجو ميرسد يا جوك يا عكسي كميك و خندهدار نيز وضعيتي چنين دارند. به مصداق، هر آن چيز پرهيز دارند اشتها افزوده گردد، لاجرم اين موارد نيز چون در دايره برخي تنگ نظريها قرار ميگيرد، بايد از ارج و قرب بيشتري برخوردار باشد. حاليه كه وضعيت شمارگان كتاب به تعداد فروش تنقلات بيارزش غذايي هم نيست و اگر از هزار و پانصد جلد بالاتر رود بايد ناشر و نويسنده «اسفند» دود نمايند از براي چشم نخوردن! چه ميشد اگر شاهد آن ميبوديم كه در ردههاي اول جستوجو نام كتابي به چشم ميآمد كه دسترسي آن كمي مشكل مينمود و افستهاي آن هم ناموجود! اين فضاي عمومي و خواستههاي فراگير جامعه است كه متاسفانه كتاب و روزنامه در آن جايي ندارند و با توصيه و پادر مياني هم ره به جايي نخواهد برد و برايند همين موتورهاي جستوجوگر داخلي و خارجي خود، رصدكننده بسياري از آمارهاي نابسامانيهاي موجود است. وقتي در جامعهاي عكس فلان بازيگر و بهمان منطقه خوش آب و هوا در كانون توجه بيشتري قرار دارد، چه انتظاري ميرود كه در يافتنهاي اينترني مان، كتاب و روزنامه در ستونهاي نخست باشد؟! هر چند نبايد از انصاف خارج شد كه موارد مطروحه بالا نيز جزو جداييناپذير زندگيها شده و بيوجود آن لنگ ميزند كارها؛ ولي از جهتي هم نميتوان پنهان داشت كه اموري چون كتاب و روزنامه در موتورهاي جستوجوگر داخلي و خارجي، مقامي درخور ندارد و اين خود بحثي است تكراري و ملالآور، ولي در مقام خود تاسف برانگيز...