ديوار فروريخته چين
ديبا داودي
آنها در همهچيز مقام ميآورند؛ در داشتن طويلترين ديوار ساخت بشر، در ساخت طولانيترين سريال تلويزيوني، در توليد كم مصرفترين لامپهاي كم حجم، در پرتاب نيزه، در توليد هندوانههاي عظيمالجثه، در المپيك ورزشي و در المپياد رياضي. در هرچه كه فكرش را ميكنيم و نميكنيم، مقام دارند و البته اين دستاوردها را لزوما به مدد بهرهمندي از جمعيتي فوقالعاده دارا نيستند. چينيها به پشتكار بسيار شهرهاند و به تحمل شرايط دشوار. آنها به طرز رشك برانگيزي در عرصههاي گوناگون ميدرخشند و اجازه نميدهند در هيچ فهرستي نامشان در رتبههاي نخستين قرار نگيرد، به جز مطالعه. چينيها برعكس ديگر موارد در مطالعه كتب عمومي افت داشتهاند. اگرچه توانستند در كاهش جمعيت بيسواد و كم سواد عملكردي درخشان داشته باشند و طي كمتر از سه دهه شمار شهروندان بيسواد را از 230 ميليون در سال 1985 به 50ميليون در سال 2011 برسانند اما در افزايش رغبت به مطالعه كتابهاي غير آموزشي موفق نبودهاند. نرخ مطالعه در سال 2000 بين چينيها حدود 61 درصد بوده است كه در سال 2012 به 54 درصد رسيد. اتفاقي بسيار غريب در چين!
در آخرين دهه از قرن بيستم، تعداد كتابفروشيهاي مستقل در شهرهاي بزرگ چين بالغ بر 1500 تخمين زده ميشد و در صدر فهرست علاقهمنديهاي چينيها كتابهايي در ژانر علوم سياسي، اجتماعي و تاريخي قرار ميگرفت. اما رفته رفته با آغاز قرن بيست و يكم تعداد اين كتابفروشيها رو به كاستي گذاشت و جامعه به سمت انتخاب كتابفروشيهاي زنجيرهاي بزرگ براي گشت و گذار فرهنگي رفت. اتفاقي شايد آشنا براي ما!
تعداد كتابفروشيهاي كوچك و بزرگ مستقل كم شده است. سرانه مطالعه پايين آمده است. علاقهمندي مردمان سرزمين افسانهها ديگر كمتر نشاني از تاريخ و سياست دارد و حال اين اتوبيوگرافيها و كتابهاي ماركتينگ هستند كه بيشتر در سبد خريد فرهنگي جا ميگيرند. اتفاقاتي كه گويي به روندي قابل پيشبيني در بين اقوام گوناگون بدل شده است. ليو سولي در مصاحبهاي ميگويد گويا يكي از اصليترين قربانيهاي جوامع در حال پيشرفت كتاب و كتابفروشي است. كتاب خوانده نميشود چون تمركز قشر متوسط روي افزايش درآمد است و افزايش درآمد يعني كار بيشتر و زمان فراغت كمتر. به نظر ميرسد كه اگر در هيچ چيز نتوانيم خودمان را با چينيها مقايسه كنيم، در عدم تمايلمان به مطالعه ميتوانيم بگوييم ما و چينيها تفاوت چنداني نداريم!