• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3642 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۱۴ مهر

توجيهات آقاي زيباكلام!

علي شكوهي

اخيرا فصل آخر كتاب ممنوع‌الانتشار «تولد اسراييل» نوشته دكتر صادق زيباكلام را از طريق كانال تلگرامي ايشان دريافت و مطالعه كردم. فصل‌هاي قبلي اين كتاب را هم ديده بودم اما براي دريافت نتيجه‌گيري كتاب، مجبور شدم با تامل بيشتري آن را بخوانم تا تفاوت منظر زيباكلام با ديگران را در مقوله تشكيل دولت اسراييل در سرزمين فلسطين بهتر درك كنم. البته فعلا نمي‌خواهم به نقد نگاه كلي ايشان در اين زمينه بپردازم كه در جاي خود بايد پرداخته شود بلكه صرفا مي‌خواهم به يك موضوع خاص نقبي بزنم كه با رويكرد ليبرالي آقاي زيباكلام سازگار نيست و به گمانم او را دچار تناقض مي‌كند.
زيباكلام در قسمتي از نوشته‌اش اين پرسش را مطرح مي‌كند كه «چرا در غرب و دقيق‌تر گفته باشيم در بسياري از كشورهاي اروپايي اجازه تحقيق در مورد هولوكاست نمي‌دهند و چرا افرادي را كه در زمينه هولوكاست تحقيق كرده و منكر وقوع آن شده‌اند را مجازات كرده‌اند؟ مگر در غرب آزادي نيست؟ چرا در غرب و در نظام ليبرال دموكراسي كه تحقيق و نظريه‌پردازي در هر زمينه از انكار باريتعالي گرفته تا مقدس‌ترين اعتقادات ديني و اخلاقي اشكالي ندارد، در مورد هولوكاست نمي‌شود تحقيق كرد و منع قانوني براي آن وجود دارد؟». وي بلافاصله به اين سوال يك جواب اجمالي مي‌دهد به اين شكل: «ريشه قوانين و مقرراتي كه عليه بررسي در زمينه هولوكاست در شماري از كشورهاي اروپايي وضع شده در حقيقت ريشه در مساله آنتي‌سمتيسم يا در ضديهودي بودن و نژادپرست بودن منكرين هولوكاست دارد. به بيان ديگر علت مخالفت با انكار هولوكاست و مجرم شناختن آن در حقيقت به واسطه نژادپرست بودن و ضديهودي بودن منكرين هولوكاست است». زيباكلام بعد از اين پاسخ كلي تمامي ادله خود را در اتفاق افتادن قطعي هولوكاست بيان مي‌كند ولي مدعي مي‌شود كه نفرت اروپاييان از يهود به قدري بود كه حتي با افشاي جنايت هولوكاست باز هم آن كينه به دوستي و محبت تبديل نشد زيرا «بغض، كينه، نفرت و ضديت عليه يهودي‌ها آنقدر ريشه‌دار بود كه هولوكاست هم باعث نشد تا برخي از يهودي‌ستيزها به خود آيند». به نظر زيباكلام در خود اروپا «بعد از همدردي اوليه به تدريج هولوكاست يا درست‌تر گفته باشيم، تراژدي هولوكاست از خاطرها محو شد و همان احساسات هزارساله نفرت از يهودي‌ها مجددا براي بسياري از يهودي‌ستيزها ظاهر شد». به گفته وي يهودي‌ستيزها براي آنكه با اين كشتار بزرگ راحت‌تر كنار بيايند و با وجدان راحت به نفرت و دشمني با يهودي‌ها ادامه بدهند، به انكار هولوكاست روي آوردند.
زيباكلام سپس اين پرسش را مطرح مي‌كند كه چه درسي از آن بايد گرفت كه ديگر اينچنين جنايتي تكرار نشود و به نظر او پاسخ به اين سوال مستلزم پذيرش اين واقعيت بود كه هولوكاست اتفاق افتاده است. به نظر زيباكلام «اين خيلي تاسف‌آور بود كه به واسطه مشتي افكار و انديشه‌هاي مغرضانه، كوته‌بينانه، مريض، معيوب و نژادپرستانه ضديهودي، امكان درس گرفتن از آن تراژدي هولناك تاريخي از بين مي‌رفت». از نظر وي به همين دليل اين دست از قوانين در آلمان و ديگر كشورهاي اروپايي به تصويب رسيد تا «انكار هولوكاست يك عمل نژادپرستانه تلقي شود». زيباكلام از اين امر دفاع مي‌كند چون يك پيش‌فرض قطعي دارد مبني بر اينكه «منكرين هولوكاست در حقيقت ضديهودي‌هايي بودند كه به احساسات نژادپرستي و نفرت‌شان از يهوديت يك لباس فاخر، عوام‌فريب و غلط‌انداز «تحقيق علمي بي‌طرفانه» پوشانده بودند». روش توجيه و استدلال آقاي زيباكلام خيلي جالب و خلاف رويه‌اي است كه غالب ليبرال‌ها به آن متوسل مي‌شوند. يك ليبرال معمولا آزادي را مقدم بر حقيقت مي‌داند و هيچ حقيقتي را در جايگاهي قرار نمي‌دهد كه به نام دفاع از آن بشود آزادي كساني را محدود كرد. آنان آزادي را يك جريان يك‌طرفه مي‌دانند كه خودش نبايد خودش را نفي كند و بنابراين معنا ندارد كه يك ليبرال به اين دليل كه هولوكاست يك حقيقت قطعي است، نقد آن را ناشدني و حتي جرم بداند. از آن بدتر اين است كه زيباكلام همه مخالفان هولوكاست را «يهودي‌ستيزان عوام‌فريب و مغرض» قلمداد مي‌كند و هيچ شاني براي پژوهش و تحقيق مستقل قايل نمي‌شود. واقعا نمي‌شود تصور كرد كه كساني بدون داشتن نگرش نژادپرستانه و صرفا از موضع يك محقق بي‌طرف سراغ بررسي ماجراي هولوكاست بروند و به نتايج متفاوتي برسند؟  نكته ديگر اين است كه آيا آقاي زيباكلام اجازه مي‌دهد با همين منطق در كشورهاي اسلامي از جمله ايران، يك دسته از مسائل تاريخي رنگ تقدس بگيرد و هرگونه تحقيق و بررسي علمي را با دلايل مشابه ممنوع كنند و نويسندگان در آن باره را از قبل مجرم بنامند؟ با منطق آقاي زيباكلام اشكالي دارد كه جنايتكار بودن امريكا و اسراييل، خائن بودن رضاشاه، خط قرمز بودن انرژي هسته‌اي و مواردي از اين دست به مثابه حقايقي قطعي تصور شوند كه هر كسي متعرض آنها شود، مجرم است و مستحق تعقيب قضايي؟ آيا همين استدلال آقاي زيباكلام را نمي‌شود براي اين مصاديق هم تراشيد و آنها را خارج از حيطه نقد و بررسي قرار داد؟ من شخصا منكر هولوكاست نيستم و معتقدم اروپا بايد آن را جبران كند چون عامل هولوكاست بوده است. اصلا هم قبول ندارم كه تاوان آن جنايات را مسلمانان در فلسطين بايد مي‌دادند و به هولوكاست ضدفلسطيني امروز اسراييل هم معترضم. درعين حال زيباكلام در اين قضيه به اصول ليبرال بودن خودش وفادار نمانده است و جالب اين است كه در ماجرايي به توجيه غرب و رفتار متناقض آنها روي آورده كه پاي صهيونيست‌ها در ميان است و نه لزوما يهوديان. نفوذ اسراييل و آژانس يهود و تشكل‌هاي مرتبط با آنان در اروپا به قدري قوي و قدرتمند است كه مي‌توانند قوانيني از اين دست را به تصويب برسانند و منتقدان خود را تحت تعقيب قرار دهند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون