• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3642 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۱۴ مهر

كاروان زيركان و جاودانان

سيد علي ميرفتاح

ديشب خبر دادند كه دوست و استادم، يكي از بزرگواراني كه با مجله كرگدن همكاري مي‌كرد، آقاي قدرت‌الله مهتدي به رحمت خدا رفته. ناخوش‌احوال بود و مشكل كبدي داشت. نمي‌دانم به خودش هم گفته بودند يا نه، اما ظاهرا دكترها گفته بودند كه ديگر كاري از دست‌شان برنمي‌آيد. با اين همه خودش تا قبل از اينكه از حال برود مشغول خواندن و نوشتن بود. بالاي تختش توي بيمارستان پر بود از كتاب‌هاي انگليسي و فرانسوي و نسخه‌هايي از كرگدن. نگاه پنجشنبه هم كه بوديم با ما همكاري مي‌كرد اما كرگدن را يك‌جور ديگر تحويل مي‌گرفت. چه وقتي كه ضميمه روزنامه بوديم و چه وقتي كه مستقل شديم، آقاي مهتدي از سر لطف براي‌مان مي‌نوشت. يكي از قشنگ‌ترين مطالبش جواب اين سوال بود كه «چه شد كه در زمره اهل كتاب درآمديد؟» درباره سوپرمن و شب‌هاي بغداد و دموكراسي و شرلوك هلمز و... هم براي‌مان نوشت و ترجمه كرد. توي شماره يكي مانده به آخر كرگدن، همين كه ويژه مهر و مدرسه است، ديده باشيد، خودم با او گفت‌وگو كرده‌ام. چند روزي از بيمارستان مرخص شد و رفت خانه و همان موقع رفتم عيادتش و درباره چيزهايي كه خوانده و نوشته بود، مفصل گفت‌وگو كردم. مرد خوش‌مشربي بود و تمام زندگي‌اش پر بود از كتاب و فيلم و موسيقي. حتي عوامانه پرسيدم خانواده‌تان ايراد نمي‌گيرند كه چرا دارد از سر و كول‌تان كتاب بالا مي‌رود؟ گفت نه؛ كنار آمده‌اند. بازنشسته وزارت نفت بود و در كار حقوق بين‌الملل آن وزارتخانه جزو اعاظم آنجا بود اما كار اصلي‌اش، كاري كه دل به آن سپرده بود، همين بود كه بخواند و بخواند و بخواند و بنويسد. يكي از كتاب‌هاي خوبي كه ترجمه كرده (احتمالا آخرين ترجمه‌اش) سقراط، عيسي، بوداست؛ سه آموزگار زندگي. انتشارات فرزان‌روز آن را منتشر كرده. پيشنهاد ترجمه‌اش را خود دكتر شايگان داده. كتاب خوبي است و پاورقي‌هايش گواهي مي‌دهند كه مترجمش حسابي دانا و موسيقي‌شناس و اديب و زباندان است. به او قول داده بودم كه در مجله اين كتاب را معرفي كنم. يعني به قلم خودم درباره‌اش چيزكي بنويسم. متاسفانه دير شد و كارو‌بار مجله مجال نداد كه در حيات ظاهري‌اش بنويسم. اما از ازل تا به ابد فرصت درويشان است. حتما مي‌نويسم و مطمئنم كه او هم مي‌خواند. آدمي كه اين همه با ادبيات و هنر مانوس باشد كه نمي‌ميرد. من به عمق جان باور دارم اين فرموده حافظ را كه «هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جريده عالم دوام ما.» وقتي سرور ارجمندم، استاد بزرگوارم قاسم هاشمي‌نژاد- رحمه‌الله عليه- بعد از عيد امسال از اين دنياي خاكي كند و به جوار رحمت حق رسيد نوشتم كه به وجود شريف عاشقان مرگ راه ندارد. بزرگان ما رازي را دريافته بودند و به خاطر همين بود كه اين همه به عشق و عاشقي سفارش مي‌كردند. آنها فهميده بودند كه اولا درمان همه بيماري‌هاي رواني- لااقل درمان بيماري‌هاي مهلكي مثل خودستايي و خودبيني و عجب و تكبر و از اين قبيل- عشق است ثانيا عاشقان مي‌توانند جان‌شان را با جان جهان پيوند بزنند و خود را جاودانه بسازند. عشق مراتب دارد و شك نكنيد كه علاقه به ادبيات و هنر و موسيقي مرتبه‌اي از آن است. اصلا محال است كسي از عشق بويي نبرده باشد در عين حال از حافظ و سعدي هم خوشش بيايد. نمي‌شود كسي هيچ بهره‌اي از شيدايي نداشته باشد اما بنشيند و ساعت‌ها موسيقي گوش بدهد. اصلا خوب بخواهيم حسابش را بكنيم اين همه شعر و داستان و نقاشي و هنر حاصل پيوندهاي عاشقانه‌اي است كه تيزهوشان عالم آن را فهميده‌اند و هر طوري بوده خود را به آن ربط داده‌اند و نادانان و متكبران و خودراي‌ها از آن غفلت كرده و مي‌كنند و الي آخر از دستش مي‌دهند... منظور اينكه آقاي مهتدي هم مرد زيركي بود و خيلي زود فهميد كه بايد در حياتش عاشقي كند و از همين طريق كتاب و نوار و فيلم، جانش را به جان جهان پيوند بزند. اينها را به تعارف و تشريفات نمي‌گويم. ممكن است خودم هنوز به كاروان زيركان و عاشقان نپيوسته باشم اما اينقدرم عقل و كفايت هست كه بدانم اين عالم جز بر مدار عشق نمي‌چرخد. خداوند آقاي مهتدي ما را بيامرزد و در جوار رحمت خويش ماوا دهد و به خانواده گرامي‌اش نيز صبر دهد و سلامت‌شان بدارد. خدا ما را نيز ببخشد و بيامرزد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون