شغل كارشناسي و تحليل
سيد علي ميرفتاح
اين روزها سر رفتار رسانهها دعواست. خيلي از آدمهاي منصف و آزاده حساب كار دستشان آمده كه شبكههاي خبري بر خلاف ادعايشان فاقد استقلال و حريتند. رسانهها به ظاهر طوري وانمود ميكنند كه وابستگي حزبي و جناحي ندارند و به قدرت هم متمايل نيستند، اما نيك كه بنگري دم خروس همهشان را ميتواني ببيني.
قديم ظاهر و باطن اخبار اين بود كه يك نفر مينشست جلوي دوربين و از خلاصه تا مشروح خبرها را به سمع و نظر بينندگان ميرساند. قديمها خانم رياضي يا مسعود معيني مينشستند جلوي دوربين و يك تيك همه خبرها را ميخواندند. كمكم مستندات تصويري هم به خبرها ضميمه شد و اگر خبر ديداري يا جنگي يا انفجاري را اخبارگوها ميگفتند، عوامل فني تصويري هم به ضميمه ميرفتند. اما تحول خبري از وقتي اتفاق افتاد كه بابت هر خبر يك كارشناس را هم دعوت كردند تا بنشيند و در دو، سه دقيقه اظهارنظر كند و تحليلش را ارايه دهد. كارشناسان خبري معمولا همان تحليلگران مطبوعاتند كه چون از همهجا خبر دارند ميتوانند عقيده و راي خود را به مشتريهاي تلويزيون بفروشند.
حالا شبكههاي خبري از اين طرف بام افتادهاند و اصل كارشان را روي همين كارشناسان بنا كردهاند. قبلا اصل، خبر بود و كارشناسان در حاشيه بودند حالا اصل با كارشناسان و تحليلگران است و خبرها و تصويرها در حاشيهاند. خيلي هم غيرمنطقي نيست. از آنجايي كه انحصار تصوير از دست شبكههاي تلويزيوني در رفته و مردم تا قبل از ساعت خبر روي گوشيهاي موبايلشان اصل و فرع خبرها و تصاوير را ميبينند، پس براي شبكهها چيزي نميماند جز دعوت از كارشناسان.
در واقع تنها وجه مميزه شبكهها حضور همين كارشناسان و خبرگان است و از همينجاست كه تحليل خبر تبديل به يك شغل مستقل شده و خيلي از روزنامهنگاران بر همين مسند نشستهاند و بابت تحليلي كه ميكنند مزد ميگيرند. شبكههاي ماهوارهاي كه جاي خود دارند حتي شبكههاي خبري خودمان هم امروز بيحضور كارشناسان كارشان پيش نميرود...
اجازه بدهيد فعلا به شبكههاي داخلي كار نداشته باشيم. همهمان بر سر اينكه اينها عيب و ايراد زياد دارند و مشتري را به سمت رقباي خود پر ميدهند و گاهي غيرحرفهاي هستند و خيلي سطحي و رو ميخواهند پيامشان را به ذهن و ضمير بيننده منتقل كنند، موافقت داريم. بحث ما شبكهها و كارشناسان خارجي هستند كه بر خلاف ادعا و حرفهشان، متمايل به چپ و راست ميشوند و فرمانشان به اينطرف و آنطرف ميكشد. حقيقت اين است كه شبكههاي انگليسيزبان يك مشكل دارند و شبكههاي فارسيزبان يك مشكل ديگر.
در يك سري مشكلات البته هر دو شريكند اما در يك سري، فارسيزبانها ممتازند. اول عرض كنم كه در چه چيزي شريكند: قديم روشنفكر به كسي ميگفتند كه مستقل باشد، به همهچيز جهان كار داشته باشد و از همهچيز سردربياورد. اسم نميآورم اما اكثر روشنفكران دهه 60 ميلادي روشنفكراني بودند كه پز استقلالشان را ميدادند و به راحتي به خدمت جايي و نهادي در نميآمدند. لااقل اين طور نمايش ميدادند كه مستقلند و از كسي مزد نميگيرند. اما روشنفكران امروز تغيير روش و منش دادهاند و به كارمندان موسسات پژوهشي بدل شدهاند. امروز ديگر استقلال، سالبه به انتفاء موضوع شده و هركسي مجبور است به استخدام ادارهاي و سازماني دربيايد.
از اين حيث كارمندان هر ادارهاي خواسته و ناخواسته تابع اداره متبوع خود هستند و به طوع يا به اكراه دست به خواب قالي روساي خود ميكشند. مشكلي كه در قضيه حلب و يمن در رسانههاي معتبر پيش آمده بخشياش به همين ادارات و سازمانهايي برميگردد كه حق و حقوق كارشناسان خود را تامين ميكنند. من مثل فلان روزنامه و بهمان مجله نيستم كه سررشته همه امور را به صهيونيستها و امپرياليسم مربوط كنم. نه. اما منكر اين واقعيت هم نميتوانم بشوم كه كارشناسان هرچقدر هم كه بخواهند مستقل و آزاده باشند اما روزيشان دست قوزي است. بندگان خدا چه كنند كه گرفتارند و زندگيشان خرج دارد و نميتوانند بيگدار به آب بزنند.
براي همين هم هست كه شما اگر آمار بگيريد ميبينيد كه كارشناسان عموما بر يك منهاجند و -انگار كه تابع يك سياست كلي باشند و از يكجا خط بگيرند- معمولا يك حرف را ميزنند.
خيلي شاذ و نادر است كه يك نفر خلاف جمع نظر بدهد و مخالف بقيه اظهارنظر كند. اما جداي از اين، شبكههاي فارسيزبان يك مشكل عليحده هم دارند كه به علت تنگي جا بعدا به عرضتان ميرسانم. تنگي جا هم البته از معضلات و مشكلات ما فارسيزبانهاست.