مار و قورباغه
محمد زينالي اُناري
پژوهشگر فرهنگ عامه
زماني را يادم ميآيد كه كودك بودم و نقاشي ميكردم. سطحهاي دمبيل مانند ميكشيدم و جديدها را به آنها وصل ميكردم. بعد از آن حتي نقاشي آبرنگ و طرح چهره و... هم نقاشي كردم. حتي يادم ميآيد كه بعضي از دانشآموزها و دانشجوها عكس معلم را ميكشيدند و يكي هم از سه حرف انگليسي زياد خوشش ميآمد و مدام اين وروآنور مينوشت. اما آن خطها هميشه به يادم هستند كه نخستين طرحهاي عجيبي بود كه ميكشيدم. روانشناسان براي خطخطيها و طرحهاي عصبي آدمها موقع تلفن زدن يا گفتوگو هم اهميت قايل هستند. يادم ميآيد زماني بهتر نوشتن حرف «ي» به نستعليق براي من و پسرداييام يك مشغوليت شده بود. پروسه طولاني را انسانهاي اوليه طي كردند تا از نقاشي علايم اوليه به نوشتن واژهها برسند. اينكه انسان توانسته از خطخطي كردن به ابداع واژه و نمادين كردن خواستههاي خود توسط واژهها و جملهها برسد، خود برههاي از تاريخ پيدايش انسان نوين است. از آن گذشته، آدمي توانسته است فرهنگ خود را از ديالوگ به نوشتار هم تغيير دهد. آدمها از خطخطيهاي عجيب و نقاشيهاي ساده و نمادهاي ابداعي به نوشتن رسيدهاند و اين نوشتن، بعدي از انسانيت آدمي شده است. امروزه هم نقاشي و خطاطي جزو هنرهاي ايراني محسوب ميشوند. داشتن خط زيبا، يك هنر ارزشمند براي انسانها است. نظم ذهني و آرامش خلقي كه نگارش خط داشت، موجب شكل گرفتن ذاتي از احساس زيبايي در فرهنگ نوشتاري ما ايرانيان شده بود. اما يك بيهنري اساسي هم در ميان ما ديده شده است و آن هم از مهمترين نقاشيهاي ما از معرفي خود در طول عمرمان است كه گاه زندگي ما را نجات و گاه خراب ميكند. نوشتن نام در زير نامه در جوامعي كه بيشتر در اين قضيه سهم داشتند، به معناي درج نام نويسنده و تاييدش با خط خودش است. از اين رو نوشتن نام توسط هر كسي در زير نامهاش، به صورت دستي معرف نويسنده نامه است. عمده نامههاي رسمي هم به خصوص در بخشهاي رسمي به صورت حقوقي است و نوشتن نام، هم مشخصكننده متصدي اين جايگاه حقوقي و هم مشروعيت آن است. اما در كشور ما، شايد از زماني كه نامهاي انگليسي را ديدهاند كه به صورت ميرزابنويسي خاص آنها در زير نامهها درج ميشود، نوعي از ميرزا بنويسي خودماني ايجاد شده كه آن را امضا مينامند. امضاهاي ما شايد سوءتفاهمي بيش نبوده است، از آنچه كه به صورت خط خطي ميپنداشتيم، تقليد كردهايم، غافل از اينكه آن خطخطي آنها نوشتن نام بوده است. اما كسي كه معناي زبان و نوشتار ديگري را نميداند، آن را تشبيه به خطخطي ميكند، تقليد هم ميكند. اين عمل، در اوج خود نشاندهنده اين است كه ما به جاي نام خود در زير نامههايمان، شكل خط خطي تاسيس كرده و آن را هويت خود كردهايم. امضا، نمادي از هويت ما است كه به صورت خطخطي ترسيم ميكنيم. چه دليلي بوده بر اصرار ما كه در محل ذكر نام خود، يك خطخطي به جاي بگذاريم. نوشتن خطخطي به جاي اسم خودمان، اوج بارگذاري رفتار پنهانگر از خودمان است. ما خود را پشت خطهاي عجيب و غريب و به اصطلاح زبان محلي ساكنان يك شهر «مار و قورباغه» مخفي ميكنيم و چه بسا زندگي خود را با امضاهاي در هم پيچيدهمان تفسير ميكنيم. البته يك روانشناس ميتواند از امضاي ما پي به وضعيت روحي و رواني ما هم ببرد.