از تهران تا پاريس
با تاسف دولت از تامين و پرداخت يك ميليارد بودجهاي كه براي متروي تهران اختصاص يافته بود خودداري كرد. دولتي كه در كارنامه خود از سنگپاي قزوين تا بند تنبان را از خارج وارد كرد و براي واردات جورواجور از الاغ گرفته تا گرانترين اتومبيلها ارز لازم را داشت به بهانه نبود منبع لازم بهرغم فروش نفت 150 دلاري، به اين علت كه مديرعامل مترو مهندس محسن هاشمي فرزند آيتالله هاشمي رفسنجاني بود خودداري كرد. اگر در سالهاي اوليه دولت احمدينژاد بودجه گسترش مترو تامين ميشد امروزه ميتوانستيم با افزايش ساعات حمل و نقل مسافر به وسيله مترو كه در مناطق بيشتري گسترش يافته بود و مجاني كردن آن همانند پاريس، جمعيت را به درون واگنهاي مترو هدايت كنيم. تاكسيهاي فرسوده، اتوبوسهاي از رده خارج شده مترويي كه ميتوانست با سرعت مناطق مختلف شهر را به هم گره بزند و رفت و آمد را آسان كند زمينگير شده است.
تهران ميتواند همانند پاريس از هواي پاك استفاده كند به شرط آنكه مديران ارشد ادارهكننده كلانشهر تهران برنامه داشته باشند.
40 سال قبل از همين چهارراه وليعصر ميشد صداي سوت قطار را از ميدان راه آهن شنيد. صبحها با فرياد گنجشكهاي پارك دانشجو از خواب بيدار شد. ميشد دست و رويي در روانآبهايي كه از درههاي اوين و دركه در جويهاي شهر تهران جاري بودند شست.
درختان خيابان وليعصر اين چنارهاي شناسنامهدار، هويت شهر تهران بودند؛ شاداب و سربلند. امروزه درختان چنار تهران ايستاده در بيبرنامگي مديران شهري ايستاده ميميرند و ساكنين تهران. آناني كه همانند نگارنده پا به دوران كهنسالي گذاشتهاند در خلوت خاموش ابهام و در سكوت دلهرهاي كه آلودگي هواي تهران پيرامونمان را فرا گرفته به پيشواز مرگ خاموش ميرويم. كلانشهرهاي ايران يكي بعد از ديگري براي ساكنين خود به گورستاني تبديل شدهاند كه ذره ذره جان ساكنين خود را ميگيرد. قرار نيست دوباره چرخ اختراع بشود. ببينيد مديران ديگر كلانشهرها چه كردند. پاريس سالم شد، تهران چرا سالم نشد.