نبود فرهنگ مدارا
در صفحه حوادث روزنامه اعتماد پنجشنبه هفته گذشته سه خبر بود كه نقبي كوتاه و گذرا به آنها نشان از كمبود روحيه تحمل و مدارا در جامعه ايران دارد. حادثه اراك با «شش» كشته، رويدادي ديگردر ايرانشهر با «هشت» كشته و در فهرج كرمان نيز «ده» نفر بر اثر كينه و انتقام به قتل رسيدند. اين بيست و چهار نفري كه به كين و انتقام چند نفري از دنيا رفتند، خبر از آن ميدهند كه فرهنگ مدارا يا گفتوگو براي حل مساله، بين عدهاي از افراد در كشور وجود ندارد و كوتاهترين و بدويترين راه براي اين عده، نخستين و آخرين راهكار است. چنين مواردي هرازگاهي رخ ميدهند و مختص كشورمان هم نيست و در مدرنترين كشورهاي دنيا نيز شاهد قتل عام افراد بيگناه هستيم و نميتوان گفت كه اين خصيصه و كردار جاهليت، اختصاص به ما دارد و دنبال برخي بهرهبرداريهاي خاص باشيم و از اصل مطلب دور... كه همين روزهاي اخير در كشوري واقع در امريكاي جنوبي، از اينكه روزي بيقتل سپري شده، حيران و متعجب بودند. ولي نميتوان با توجه به بافت فرهنگي و اعتقادي مربوط به خودمان با بررسيهاي روانشناسانه از كنار اين موضوع خانمان برانداز، به راحتي عبور كرد. اينكه فردي به خود اجازه ميدهد اعضاي خانوادهاي را به رگبار ببندد، جز اينكه در اوان كودكي آموزش نديده تا براي حل مشكلي در آن دوره، به قوه قهريه متوسل نشود و ياد بگيرد در حد و اندازه خود با طرف مقابل به صحبت بنشيند تا حل مسائل صورت گيرد. هر چند اين نگره شايد در نگاه اول «آرماني» و رويايي قلمداد شود ولي در حد توان و مقدورات كه ميتوان به انجام آن مبادرت كرد. وقتي در خانوادهها بزرگ و پدر و مادر براي هر مورد كوچك داد و بيداد سر ميدهند و در مواقعي فراتر از آن به زد و خورد هم روي ميآورند؛ آيا انتظار بايد داشت از چنين خانوادهاي فرزندي پرورش يابد كه در برابر ظلم يا ناحقي صورت گرفته، حتي با ادله متقن، به گفتوگو روي آورد و تيغ و قمه و... نكشد؟! اگر باور شود كه ميتوانيم با تربيتي نوين و امروزي فرهنگ مدارا را با هم تمرين كنيم و از هم گذشتن و كمي بخشش و سعه صدر كه هم در تعاليم اسلاميمان سفارش شده و هم در آداب ايرانيمان زياد نمونه داريم، را پيش چشمان قرار دهيم؛ شايد اينگونه حوادث كمتر ديده شود...