درياي تبلي السرائر
سيد علي ميرفتاح
تلگرام را خدا ساخته تا «عرض» همهمان را ببرد و پته همهمان را روي آب بريزد. اوايل انقلاب از قول امام – روي ديوارهاي شهر – مينوشتند: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نكنيد» اين جمله را خود من هم كه در جواني خطم خوب بود، چند جا، از جمله روي ديوار مدرسهمان، نوشتم. اما اعتراف ميكنم كه متفطن معناي آن نبودم. يك بار كه معلممان – خدا رحمتش كند – منبر رفت و شمهاي از اين «محضر خدا» را توضيح داد، حسابي ترسيدم و به حد وسع و توان دست و پايم را جمع كردم. اما همچنان «غفلت فراگير» مانع است از اينكه محضر خدا را به خودم تذكر دهم يا بابت كردهها و گفتههايم شرمنده باشم. محضر خدا امروز به لقلقه لسان بدل شده و ديگر براي اهل سياست و كياست موضوعيت ندارد براي خيليها ندارد. غالبا همه كاري ميكنند و همه حرفي ميزنند، بيآنكه خود را در حضور پروردگار ببينند. اما هزاران پله پايينتر از معني «ماحضر» چشم خلق باز شده و همهچيز عيان شده در واقع زندگي ما به نمايشي عمومي بدل شده كه تمام مردم زمين به تماشايش نشستهاند. ما هم به تماشاي زندگي بقيه نشستهايم. امروز ما حتي در خصوصيترين بخشهاي زندگيمان در معرض ديد عمومي قرار داريم و دنيا با چشم و گوش باز دارد صدر تا ذيلمان را رصد ميكند همچنانكه ما با چشم باز صدر تا ذيل دنيا را رصد ميكنيم. تا چند سال پيش جزو نشدنيها بود كه بفهميم در شهرستانهاي دوردست چه ميگذرد و كارمندان جزء ادارات چه كاري انجام ميدهند و چگونه انجام ميدهند. اما امروز به لطف گوشيهاي هوشمند، يك ساعت بعد از اينكه فلان نهاد، در بهمان شهرستان، بنر تسليت به ديوار ميزند، خبرش به ما ميرسد كه برادران ما در آنجا معني تهنيت را نميدانند، يا ميدانند و به سهو در كنار تسليتش مينشانند. البته شايد هم از روي عادتي كه اول انقلاب داشتيم و به خانواده شهدا تبريك و تسليت توامان ميگفتيم، دوستانمان چنين بنري ساختهاند... در يكي از شهرهاي ديگر نوشتهاند «حجتالاسلام والمسلمين، آيتالله...» به قول رفيقي، به هواي اينكه هر دو طرف را با خود داشته باشند، محكمكاري كردهاند كه كار از محكمكاري عيب نميكند... تلگرام فقط غلطهاي املايي و انشايي را هايلايت نميكند، بلكه بعضي از فكرهاي نهاني ما را هم آشكار ميكند. پناه بر خدا نمي است از درياي «يوم تبليالسرائر». يعني چه بسيار اسراري كه از پرده برون ميافتند و بلافاصله در همه جا پخش ميشوند و تبديل به لطيفههايي ميشوند كه باعث خنده و مسخره ديگران است جالب اينجاست كه اينكه فضاي مجازي شاهد بيطرف نيست بلكه مغناطيس غلط و خطا و زشتي دارد. اگر هزار تا متن بيغلط بنويسيد و صدها سخنراني عالي و عالمانه بكنيد، حتي يكياش هم در فضاي مجازي پخش نميشود. اما همين كه يك بار اسب را با صاد بنويسيد، دنيا پر ميشود از اصب با كلههاي خندان و كپشنهاي خنده تا حد مرگ... با اين همه عجيب است كه ما از تلگرام نميترسيم و همچنان به گوشيهاي هوشمندمان اعتماد ميكنيم. با اينكه ميدانيم چه خبر است و ميدانيم چه چشمهايي به زندگيمان سرك كشيدهاند معذلك از قول و فعلمان مراقبت نميكنيم و سر سوزني بر خودمان مسلط نميشويم. عجيب است كه از اين بيرون افتادن اسرار نميترسيم و از اين برملا شدن درونمان نگران نيستيم. لو تكاشفتم، لن تدافنتم...
يك تكه از سخنراني امام خميني را مربوط به همان ابتداي انقلاب اخيرا تكثير كردهاند و براي همه فرستادهاند. احتمالا شما هم شنيدهايد و چه بسا در گوشيتان داشته باشيد. امام از موضع نصيحت، مسوولان كشور را هشدار ميدهند، كه واي به روزي كه ملت از درون شما آگاه شوند. اين سخنراني، سخنراني مهمي است و در آن امام به مفهوم «يومالله» اشاره ميكنند... شايد جز معدودي از مسوولان صافيدل بقيه همان موقع نفهميدند و نگرفتند كه امام چه ميگويد. اما حالا بعد از سي و چند سال با فراگيري دنياي مجازي بهتر ميشود فهميد كه چطور ممكن است رازهاي ما از پرده برون افتند و مردم جوهر مسوولان را دريابند. حالا كافي است در يك جايي كه نبايد، دستگاهها ريكورد كنند و در مواقعي كه نبايد بشنوند. گوشيها رازدار نيستند، سهل است دهن لق و دو به همزن و آتشبيار معركهاند. هر گوشي كه همراه داريم، در اصل خبرچيني است كه ميخواهد آبرويمان را ببرد و حرفهاي خصوصيمان را عمومي كند. اصلاً اين گوشيها را پخش كردهاند تا عرضمان را ببرند و بين خلقالله جار بزنند كه «فلاني نه همين چيزي است كه مينمايد بلكه...» خدا به داد برسد.