نيازاريم اندرون كسي
ابراهيم عمران
وظيفه ذاتي انسانها نسبت به يكديگر در موارد عمومي چيست و آيا اصولا تعريفي از اين گزاره ميتوان ارايه داد؟ وقتي در عرصه زندگي روزانه عده زيادي بر حسب موقعيتهاي گوناگوني كه در آن قرار ميگيرند؛ اگر نسبت به هم همدلي و در واقع حس مسووليتي نداشته باشند چه پيش خواهد آمد در كوران زندگي روزمره؟ واگر در اين باب سخن از اخلاق و رفتار درست نسبت به هم آيد، گزارهاي درست است؟
اگر آدمي بر اساس منافع زود گذر مادي و جلو نوك بيني خود ديدن، رفتار كند و در پي پيامدهاي كردار خويش نباشد كه اين عمل و واكنشهاي رفتاري چه ميتواند بر سر ديگران وارد كند؛ آيا نبايد شاهد رخدادهايي از قسم فروريختن ساختماني با قدمت بالاي نيم قرن در تهران باشيم؟ در پي حادثه رقت برانگيز آتش گرفتن پلاسكو و متعاقب آن فرو ريختن آن در عرض چند ساعت و رفتارهاي آناني كه در محل وقوع حادثه بودند، طي اين چند روز، زياد در شبكههاي مجازي و راديو و تلويزيون گفته و نوشته شده و هر فرد از دريچه نگاه خود، نقبي به آن زده و از اين رهگذر خواسته پند و ارشاد و موعظهاي كرده باشد و در حالي كه آتشنشاناني در زير آوارها مدفون شدهاند، در پي گير و دار بازيهاي سياسي رفتن و انگشت اشاره به اين و آن نشانه رفتن، به حتم كردار درست و انساني، دستكم در اين موقعيت نيست ولي افسوس كه با فراگيري ناخواسته اين شبكهها ديگر كاري از دست كسي برنميآيد و همگان براي خود، شهروند خبرنگاراني شدهاند كه افسوسانه اصول كاري اين كار پر از موشكافي را به درستي نميدانند و بر طبل حادثه بيجهت مينوازند...
حال اگر از اين موارد تعجببرانگيز بگذريم كه چطور عدهاي در آتش ميسوزند و جانفشاناني در پي نجات، در سوي ديگر افرادي با سرخوشي در حال فيلم و عكس گرفتن!به موردي بايد اشاره كرد كه در اين مواقع كمتر مورد غور قرار ميگيرد و آن امري نيست جز «خود ديدن» و باري به هر جهت بودن خودمان در بيشتر امورات جاري زندگي. وقتي لختي با خود نميانديشيم كه چرا با سهلانگاري و ندانمكاري خويش، جان عده زيادي ميتواند به خطر افتد، جز معناي خودخواهي محض، چيز ديگري ميتواند باشد؟ وقتي آموزش نديدهايم كه مشكل ما به نحوي ميتواند مشكل ديگري هم باشد و تبديل به معضل آنان نيز شود، به راحتي ميتوانيم اخطارهاي مسوولان مربوطه در امر ايمنسازي ساختمانها را به هيچ انگاريم و باري بر دوش همگان ايجاد كنيم. به راستي اگر ارادهاي بر اجراي اصول ايمني درست از سوي مسوولان ساختمان پلاسكو، وجود داشت، شاهد آن بوديم كه آتشنشانان بيجيره و مواجب، اينچنين گرفتار و در بند آوار شوند؟ اگر قلم بخواهد در وادي احساس و مهر و عاطفه و انسان دوستي بچرخد در اين باب، هزاران واژه هم بنويسد باز هم دردي از همسر و فرزنداني نخواهد كاست كه بهتزده نظارهگر صفحه تلويزيون بودند كه توان آن را نداشتند تا ببينند چه بر سر نانآوران آنان آمده بر اثر مادي نگاه كردن عدهاي كه اين رنج بزرگ را تحميل كردند بر آنان...
اگر قرار بر پيدا كردن مقصرين اين حادثه فراموشناشدني است، بيملاحظه بايد گريبان كساني گرفت كه طي اين همه سال با هر ادله و دليل موجه و غيرموجه كسب و كار، با هر دستاندازي كه شايد در چنين ساختمانهايي به سبب اجرييات ميداشت، نخواستند چنين روزي را پيشبيني كنند و خود را دور از هرگونه خطري ميديدند و مرگ را براي همسايه ميپنداشتند و غافل از اينكه نگاه بيخيالانهشان چه ميتواند بر سر ديگراني بياورد كه در اين كسب و كارشان، ذينفع نبودهاند و در واقع آمدند تا بيمبالاتي آنان را با فدا كردن جان خويش، پوشش دهند.
مخلص كلام آنكه، اگر فرد و افرادي بايد جوابگو باشند با همه شواهد ممكن مشخص هستند چه كساني هستند و اگر ذرهاي انصاف و اخلاق و منش داشته باشند بايد جوابگوي نگاه منتظر خانوادههايي باشند كه از شنيدن نام پلاسكو، جز آهي از سر درد، ماوايي ديگر ندارند. اگر به اين گفته سعدي دقت ميكردند شايد نگاه منفعتطلبانهشان، كمي اصلاح ميشد كه گفته بود «توان آن دارم كه نيازارم اندرون كسي.»