در جاي خالي حكمت
سال گذشته و در همين روزها عباس كيارستمي به بيمارستان جم رفت تا يك عمل ساده انجام دهد؛ عملي كه بعد از آن بيماري پشت بيماري آورد و در نهايت تيرماه سال 95 را تاريخي براي از دست رفتن يكي از بزرگترين كارگردانان سينماي ايران در تقويم كرد. بحث درباره حاشيههاي پرونده پزشكي عباس كيارستمي، چه قبل از مرگ او و چه بعد از آن، يكي از مهمترين بحثهاي فرهنگي- اجتماعي امسال بود. بحثي كه روز سهشنبه و در دانشكده جامعهشناسي ايران، بار ديگر و توسط يوسف اباذري مورد بررسي قرار گرفت تا زواياي مختلفي از اين اتفاق تلخ، دردناك و پرحاشيه، بار ديگر مرور شود. اباذري در اين نشست درباره رابطه بيمار و پزشك صحبت كرد و قبل از هرچيز توضيح داد كه اگر مصداقي صحبت ميشود دليل بر اين نيست كه كل جامعه پزشكي زيرسوال برود و انتقادها در واقع انتقاد به ساختار نظامپزشكي است و نه به يك چوب راندن همه پزشكان. اين جامعهشناس درباره اين انتقادها توضيح داده: «گفته شده كادر درماني كيارستمي را نشناخته و به همين دليل توجهات لازم درمان صورت نگرفته است. يعني مثلا سيستم درماني ما به سلبريتيها توجه كامل دارد و به مردم عادي خير. نكته ديگري كه از اين توجيه ميتوان دريافت كرد و از قبلي هم وحشتناكتر است آنكه جامعه درماني و پزشكان ما مطلقا از فضاي فرهنگي جامعه به دور هستند. متاسفانه پزشكان ما در حيطه اطلاعات عمومي در سطوح پايين قرار دارند. حالا كيارستمي را به چهره نميشناختند، اما ندانستن نام او واقعا وحشتناك است. ما خودمان را به دست پزشكاني ميسپاريم كه كوچكترين اطلاعي از وضعيت فرهنگي و فلسفي ايران و جهان ندارند». اين جامعهشناس در بازخواني آنچه در اين پرونده اتفاق افتاد، انگشت اتهام را به سمت ساختاري تربيتي برده كه علم پزشكي را از يك «حكمت» به يك «زيبايي مصنوعي» تبديل كرده. ساختاري كه باعث شده در ميان جامعه پزشكان، پزشكاني دور و ناآشنا نسبت به جامعه، فرهنگ و فضايي كه در آن زندگي ميكنند ديده ميشود. صحبتهاي اباذري در عصر سهشنبه و سالگرد روزي كه كيارستمي به بيمارستان رفت، نخستين صحبتهايي است كه بدون تشنج، موضعگيري و درگيريهاي بعدي منتشر ميشود و فعلا از اهالي نظامپزشكي و وزارت بهداشت واكنشي نشان داده نشده است.