فلكلورهاي شهري
محمد زينالي اُناري
شنيدن موسيقيهاي امروزي از جمله اشعار عاشقانه و گاه حماسي، آدم را ياد آهنگهاي محلي و تصنيفهاي قديمي مياندازد كه بر پيوندهاي انساني تاكيد ميكردند. بسياري از آهنگهاي جديد و عامهپسند، تشابه عجيبي با آواهاي محلي دارند. آن زمان، هيچ كس خود را موسيقيدان نميدانست و اغلب مردم موقع مراسمها و كار ميخواندند. خواندن نوعي سخن گفتن همراه با وزن بود و گاه از طريق هنرمنداني در مراسمها اجرا ميشد. اما امروزه، خواندن، يك صنعت است و مراسمهاي ويژهاي دارد، با اينكه باز همان عناصر خاص شادماني و مبتني بر ارتباطات انساني و گاه اقتصادي در آن وجود دارد. موسيقي قومي تنها به عنصر موسيقي بسنده نميكند، ارتباط زيادي هم با امور روزمره زندگي اقوام و جوامع محلي دارد. لالايي و سوگواره مادران، زمزمه روي دار قالي، جار زدن در زير بازارچه و حتي بانگ دادن در بلنداي كوه، همه و همه از آهنگهاي ساده زندگي است كه با تعميم و ترميم تبديل به آهنگهاي محلي گشته است. موسيقي قومي، ادبيات شفاهي خاصي دارد كه يكي از كالبدهاي فلكلور و ذخيره موسيقي ملي است. فلكلور، اشعار، مثلها و عناصر ديگر محلي را هم شامل ميشود؛ گنجينه ادب محلي كه در سالهاي اخير بسيار هم مورد توجه قرار گرفته است. يكي از تازهترين برنامههاي جهاني نيز توجه به چنين ارزشهاي محلي است كه دوست دارد تنوعهاي فرهنگي و روحيه مردم مختلف را زنده نگه دارد. ارزش اين گنجينه، به تاريخي و در حال انزوا بودن اين هنر مربوط بوده، گذشته از اين، ذخيره اساسي براي زبان، فرهنگ و احساسهايي است كه زندگي محلي توانسته است بدون واسطه صنعت و پيچيدگيهاي امروزين از فضاي زندگي و روابط خود اكتساب و نمادين كند. همه ساله برنامههاي زيادي در جهت معرفي و ثبت اين فرهنگ ميشود تا اين گنجينه حفظ شود. گاهي هم در ميان برنامههاي رسمي، مراسمها و برنامههاي مربوط به آداب و سنن محلي و فلكلور هم ديده ميشود. آداب زندگي و فلكلورهاي محلي عمدتا در زندگي روستايي گذشته شالوده گرفته است. در شهرها هم هنري رايج بوده كه امروزه به صورت سلسله هنرهاي ايراني قابل توجه است. امروزه، خوانندههاي جوان و حتي ميانسال، موسيقي روز ديگري ميخوانند، صنعت شاعري هر روز حرفي تازه ميزند و جاي امثال و حكم محلي را خردورزي و گمانهزنيهاي فكري زندگي شهري گرفته است. آدابي جديد رونق گرفته كه برگرفته از وضعيت جديد زندگي شهري است. گاه آواها و اداهاي تازهاي از طريق تلويزيون در ميان مردم رواج مييابد و گاه كلمات و كنايات كليدي خاصي از فيلمهايي شبهاي برره و پايتخت ساخته ميشود كه محصول يك نوع بازنگري و تاكيد در فرهنگهاي بومي و محلي است. گذشته از اين اشعار و نواهاي جديدي نيز ساخته شده كه كاملا مبتني بر رنگ و بوي زندگي جديد شهري و سرشار از عنصر زمان و ريتم است. فرهنگ كلانشهري، توليدكننده نظم زندگي جديد و نمادهاي تازهاي است كه به كل زندگي حال حاضر رنگ و بو ميدهد. فلكلورهاي شهري چيزي جز آن نيستند كه فرهنگ شهري جديد با اداها و الحان خود آفريده است. الحان و آوازها از قالي بافتن و روابط عاطفي بومي به موضوعات تازهاي چون هديه دادن و ماه عسل رفتن و... تغيير شكل داده است و به توليد ترانهها و موسيقيهاي سبك جديدي انجاميده است كه عموم مردم قصد بازآفريني و شنيدن آن را دارند. در جامعه شهري ديگر اين جمعيت نيست كه الحان را ميآفريند و آدمهاي سر ذوق آن را تعميم ميدهند، بلكه سر ذوق بودن به يك صنعت مهيج و رقابتي تبديل شده و صورتهاي آرماني از احساسات و اعمال را براي مردم ميآفريند. در گذشته بيشترِ مادران، پدران و نمايندگان آنها آواز ميخواندند و حس و حال موسيقي روستايي، بيشتر ساده، عاطفي و نشاندهنده صنعتها و رفتارهاي آنها بود. امروز هم صنعتها و رفتارهاي زندگي شهري و نسل غالب آن خود را در موسيقي نشان ميدهند. زمان با ريتم، با هيجان جوانان مخلوط شده و انواع مختلفي از موسيقي سرشار از تكرار و طنين را شكل ميدهد. موسيقي در عصر حاضر بيشتر به سمت تپشهاي قلب و احساسات جواني ميرود، موسيقياي كه ميتوان آن را « فلكلورهاي شهري » دانست كه سرشار از احساسات و بازخوردهاي روابط اجتماعي نسل غالب جمعيتي هستند. در ربع قرن اخير، فرهنگ، احساسات و حتي تفريحهاي جواني بر فضاي عمومي جامعه غالب بوده و منجر به تغييرات عميقي در روابط فردي و اجتماعي شده است. اگر در ربع قرن پيش، آواز و ترانه ويژگي ميانسالتر و پختهتر داشت، اينك تفاوت يافته است. احساسات جديد تعميم يافته به شكل فرمهاي نمادينتر و هنريتري چون ادبيات و موسيقي شهري در شكل موسيقي عامهپسند ظاهر ميشوند. اينك شاهد روندي از آوا، آداب و الحاني هستيم كه به صورت آواها و نواهاي شهري درآمدهاند و اين ويژگي جامعه شهري جديدي است كه بيشتر از سوي فرهنگ كلانشهري ساماندهي ميشود.
بهترين نمونههاي فلكلورهاي شهري توسط خوانندهها و هنرمنداني شكل ميگيرد كه از اين راه ارتزاق ميكنند و نمايش بزرگي از بازآفريني صنعتي عواطف و آداب شهري به اجرا ميگذارند. فلكلورهاي شهري را عمدتا به صورت هنر و مصرف فرهنگي ميشناسيم و در ادبيات جديدمان توليدكنندگان آن را به عنوان قشر هنري و مكاتب موسيقيايي مردمپسند ميناميم. الحان جديدي در زندگي شهري شكل گرفته و بيشتر از احساسات و ادبيات مبتني بر اعمال و رفتار روزمره شهري نشأت ميگيرد. اينكه چرا ويژگيهاي خاصي چون جوان بودن، احساسي و گاه كمدي بودن دارد، ناشي از گستره جمعيتي و احساسات جوانان در زندگي شهري بوده است. امروزه، شهر و زندگي روزمره جواني آن، توليدكننده آواها و الحان آن بوده و كنايهها، رازها، احساسات و حتي نالههاي آنان را در نواهاي توليد شده بازآفريني ميكند كه به توليد فلكلور در زندگي روزمره شهري منجر ميشود.