ورزشيها در ستاد انتخاباتي
ورزشيها از شوراي اسلامي چهارم در تهران به بعد، به سخره گرفته نشدند. روزهايي كه اسطورههاي باشگاه پرسپوليس و استقلال، صبح در ستاد انتخاباتي يكي از كانديداها حضور مييافتند و اعلام حمايت ميكردند و بعدازظهر در ستاد رقيب، خبر از راي خود به او ميدادند، تبديل به چهرههايي پولكي در روزهاي انتخابات شدند. مثل ليدر يكي از باشگاهها كه روزگاري در ستاد روحاني در كارزار انتخابات بود و امروز هم در ستاد آيتالله رييسي، كانديداي مقابل روحاني، عكس يادگاري ميگيرد. ورزشيها گويي به جايي رسيدهاند كه به همه ثابت كنند هر روز ميتوان عقيدهاي تازه داشت؛ يك روز ژست روشنفكري گرفت و اصلاحطلب شد و روز ديگر اصولگرا ماند و به تشويق كانديداي موردنظر پرداخت. آيا اخبار ويژهاي به آنها ميرسد كه ما بيخبريم؟ در روزهايي كه بازيكنان پرسپوليس به شكل عجيبي اعتصاب كردهاند، هواداران روي سكوها به شكل عجيبتري چند تكه شدهاند. رييس كانون هواداران باشگاه، در ستاد رقيب دولت روحاني ديده ميشود. شايد توجيهشان اين باشد كه ناچارند بهخاطر شغلشان، جايي كه بوي قدرت به مشام ميرسد، ارتباط مستقيم داشته باشند؛ مگر ديگران نميتوانند؟ مگر از بقيه برنميآيد؟ پاك كردن حافظه «ما» درست از همينجا و همين عكسها آغاز شد. عادت كنيم به اين تصاوير. عادت كنيم به اين حجم از تغيير رنگ. گذشته را تبديل كنيم به تكهپارههايي كه نه ربطي به هم دارند و نه منطقي براي آن وجود دارد؛ تكهپارههايي كه در واقع اهميتي ندارند! اما «ما» از ياد نميبريم گذشته را. فراموش نميكنيم چه بر سرمان آمده است. اگر بخواهيم از گذشته، هر قدر هم كه وحشتناك باشد تجربهاي بيندوزيم، سخت نيازمند آن خواهيم بود كه اين خاطرات را به ياد داشته باشيم و فراموش نكنيم. ما به گذشته برنميگرديم ورزشكاران عزيز.