• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3797 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت

مردم مي‌دانند؛ بعضي بيشتر و بعضي كمتر!

سيد محمد بهشتي

روزگاري بود كه مردم نمي‌دانستند؛ برخي بيشتر و برخي كمتر. سياستمداران نيز به‌ناگزير به فضاي تاريك ندانستنِ جامعه خو كرده بودند و اي‌بسا سرمايه‌شان همين نادانستن بود. با وجود توقعمان، حتي خيرخواه‌ترين فعالان عالم سياست، با رعايت «ندانستنِ» جامعه، از آن بهره مي‌بردند؛ طبيعتا آنها كه در اردوگاه شر بودند، مهم‌ترين تكيه‌گاهشان همين ندانستن جامعه بود؛ برخي بيشتر و برخي كمتر.
در طول يكي دو دهه اخير، رفته‌رفته از ندانستن كاسته و بر دانستن افزوده شد. اكنون مردم مي‌دانند؛ بعضي بيشتر و بعضي كمتر. آن زمان كه مردم نمي‌دانستند، راه‌هاي دانستن محدود و قابل مديريت بود و كساني‌كه نياز به پشتيباني مردم داشتند، مي‌توانستند مجاري دانستن را به نحوي مديريت كنند كه اي‌بسا بر ندانستن بيفزايند؛ گاهي بيشتر و گاهي كمتر. ليكن آن دوران سپري شده است، امروز دروازه‌هايي كه مي‌توان از طريق آن دانست، فراخ‌تر و غيرقابل مديريت‌تر شده و اصلا همگان در معرضِ دانستن قرار گرفته‌اند، حتي وقتي اراده‌اي نكرده‌اند كه بدانند؛ برخي بيشتر و برخي كمتر.
حال كه دانستن بر نادانستن غلبه يافته، هنوز هستند سياستمداراني كه قصد دارند بر امواجِ نادانستنِ جامعه سواري كنند و به اوج بروند، ولي طبيعي است اگر مغلوب امواج دانستن جامعه شوند و زمين بخورند؛ برخي سخت‌تر و برخي نرم‌تر! امروز كساني موفق خواهند شد كه بتوانند نماينده دانايي جامعه باشند و نه جهل‌شان. كساني‌كه از دانستن مردم خشنود باشند و هرقدر مردم بيشتر بدانند آنان احساس قدرت و آرامش بيشتري كنند. هرقدر خشنودتر، موفق‌تر!
در اين ميان هستند مردمي كه در عين قرار داشتن در معرضِ دانستن، خود اراده به ندانستن كرده‌اند؛ برخي بيشتر و برخي كمتر. گروهي كه وانمود مي‌كنند دست‌هايي در پشت پرده همه‌چيز را از قبل مديريت كرده و آنان را در حاشيه تاريك ندانستن نگه‌داشته است. آنان باور ندارند كه مي‌دانند و بر اين ندانستن پاي مي‌فشرند و سلاح دفاعي خود را عدم مشاركت در اين نمايش مي‌دانند تا مسووليتي به گردن‌شان نيفتد. در فضاي انتشار دانايي، چنين كساني همچون موانعي كدر عمل مي‌كنند كه روشنايي را از خود عبور نمي‌دهند و برعكس بر انكسار و ترديد دامن مي‌زنند. براي همين خواسته يا ناخواسته، با بي‌عملي خود، پشتيبان سياستمداراني مي‌شوند كه سرمايه‌شان جهل جامعه است و در حالي كه مصرانه خود را از مشاركت در شوربختي جامعه مبرا مي‌دانند، ازقضا بيشترين سهم متوجه ايشان است.
در اين يك دهه‌اي كه رسانه‌هاي ديجيتال و فضاي مجازي، همه را مبتلاي به دانستن كرده، بيش از پيش روشن شده است كه همه اهل يك سرزمين و اساسا همه ساكنين جهان تا چه اندازه بر سرنوشت يكديگر موثرند. بي‌علت نيست كه با وسواس انتخابات رياست‌جمهوري امريكا را دنبال مي‌كنيم، و چشم‌به‌راه نتايج آن هستيم؛ يا آرزو مي‌كنيم كه كاش ما هم مي‌توانستيم در رفراندوم قانون اساسي تركيه شركت يا در انتخابات جاري فرانسه ايفاي نقش كنيم. آيا اين اندازه از جديت در تعقيب اين رويدادها، محضِ ارضاي حس كنجكاوي و هيجان است، مثل وقتي كه بازي بارسلونا و رئال مادريد را دنبال مي‌كنيم؛ مسلما پاسخ منفي است. اين نتايج برايمان مهم است و اوقاتمان را تلخ يا كام‌مان را شيرين مي‌كند؛ گاهي بيشتر و گاهي كمتر. آرزو مي‌كنيم كه كاش در نظرخواهي‌ها و انتخابات در هر جاي ديگري، ما نيز سهمي داشتيم چراكه احتمالا به نتايج عقلايي‌تري دست مي‌يافتيم و منافعمان بيشتر حفظ مي‌شد. ما درحالي دستمان از اين رويدادها كوتاه است، كه تك‌تك آنها در سرنوشت ما موثر است. عدم مشاركت ما، نتايج آرا در امريكا را به نفع ترامپ و در تركيه به نفع اردوغان تمام كرد. يعني محروميت مردم جهان از شركت در انتخابات امريكا سرمايه ترامپ شد؛ هرقدر كه ما نقشي در به قدرت رسيدن او نداشته باشيم، در نهايت اثرات منفي به قدرت رسيدن او شامل حال ما نيز مي‌شود؛ براي بعضي بيشتر و براي بعضي كمتر. وقتي فضاي دانستن، برايمان آشكار مي‌سازد كه حتي ايفاي نقش در انتخاباتِ سرزمين‌هاي دور تا چه اندازه تمناي موجهي است، چگونه است كه تمناي ايفاي نقش در خانه خودمان در ما شعله نمي‌كشد.
حاكميت و چيرگي دانستن است كه سبب مي‌شود انتخابات را يك «بازي» بدانيم و نه يك «نتيجه». قرار نيست پس از انتخابات برنده و بازنده معين شوند كه ما خود را از پيش‌باخته تصور كنيم و به اين بهانه از مشاركت سرباز بزنيم. در وضعيت موجود كه البته منحصر به كشور ما نيز نيست، بازي كردن يگانه راه بهبود بخشيدن اوضاع است؛ گاهي بيشتر و گاهي كمتر. در فضاي چيرگي نادانستن، حضور در انتخابات بيشتر به انجام تكليفي شرعي شبيه بود و نه كنشي سياسي و فعالانه. با چيرگي دانستن است كه ديگر بر همگان روشن شده كه تغيير و تحول به‌تدريج رخ مي‌دهد همان‌قدر كه جريان دانستن نيز تدريجي است. كساني‌كه كه از انتخابات و از رييس‌جمهور انتظار معجزه دارند به نظر مي‌آيد كه مقيم تاريكي ندانستن شده‌اند. و اگر حضرت حافظ در اين روزگار بود احتمالا در حق‌شان مي‌گفت:
پايشان لنگ است و منزل بس دراز/ دست‌شان كوتاه و خرما بر نخيل
درست است كه انتخابات سياه و سفيد نيست و درست است كه برخي كمتر مي‌دانند و برخي بيشتر؛ يا برخي كمتر نمي‌دانند و برخي بيشتر، ولي مهم است كه ما جزو آن دسته‌اي باشيم كه «بيشتر مي‌دانند» و «كمتر نمي‌دانند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون