• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3803 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت

گفتاري اندر توهم تحريم

شروين وكيلي

تقارن، مفهومي مهم، بنيادين، كليدي، تعيين‌كننده، فراگير و چندوجهي است كه وجود عيني ندارد! بسياري از نظم‌ها و الگوهاي حركتي و رفتاري به همراه ساختاري و انبوهي از ريخت‌ها و ساختارها از تقارن برآمده و به آن ارجاع مي‌دهند. وقتي به دايره سياست و ميدان اخلاق گام مي‌نهيم، اين ماجرا نمودي چشمگيرتر و برجسته‌تر پيدا مي‌كند. بسا كسان كه گمان مي‌كنند تقارن امري عيني و تحقق‌پذير و بيروني است، بي‌آنكه مفهوم تقارن را بدانند، يا بازي‌هاي پيچيده طبيعت با آن را مطالعه كرده باشند. اين افراد به نمودي مبهم و مه‌آلود از اين مفهوم وفادارند كه آن را با كلماتي مانند بي‌طرفي، كناره‌گيري، تحريم و مشابه اينها رمزگذاري مي‌كنند. واژگاني كه به ويژه در ميدان سياست و اخلاق به كلي بي‌معنا هستند و تنها همچون پوششي براي پنهان كردن سوگيري‌اي پنهاني يا انفعالي كتمان شده عمل مي‌كنند. حقيقت آن است كه در هيچ كشمكشي هيچكس هرگز بي‌طرف نبوده است چرا كه در دنياي سياست بي‌‌طرفي‌ در كار نيست. هر انتخابي ياري‌ به كسي است و هر كرداري لطمه‌اي به كسي و آن‌كس كه انتخاب يا كردارش را نادانسته انجام مي‌دهد يا منفعل نمودن‌اش را دليلي براي سلب مسووليت از خويش مي‌پندارد، درباره ماهيت انتخاب و سرشت كردار هيچ نمي‌داند. حقيقت آن است كه تقارني در كار نيست. آن نقطه امن معلق و شناوري كه در ميانه‌ هياهوي هستي پرتكاپو فرض شده و بي‌طرف‌ها و كناره‌گيران مدعي اقامت در آن هستند، جز سرابي نظري نيست كه تنها براي مرزبندي جبهه‌بندي‌هاي واقعي و عيني كاربرد دارد. مرزبندي‌هايي كه هركس را خواه ناخواه در جايي همسو با كسي و مقابل با كسي ديگر قرار خواهد داد. تنها شيوه دستيابي به تقارن و تنها نقطه بي‌طرفي و بي‌كنشي راستين، مرگ است كه آن هم با غياب مطلق و برگشت‌ناپذير كنشگران همتاست و نه با غياب كنش. كنشِ بي‌طرفانه، مثل حضور غايب و مثل انتخاب «نكردن» نوعي ناسازه منطقي است. هر كنشي شكست تقارن است و هر رفتاري انتخاب است و پرغوغاترين تحريم‌ها و پرسروصدا‌ترين شانه خالي كردن‌ها هم به همين منوال نوعي كردار و شكلي از سوگيري و جبهه‌بندي و هواداري است كه پنهانكاري شده است. اين مقدمه كوتاه بر ناممكن بودن بي‌طرفي را مي‌توان به موهوم بودن كناره‌گزيني و در نتيجه ناممكن بودن تحريم هم تعميم داد. در شرايط امروزين ما، اين تصور كه در هر زمينه‌اي- از جمله انتخابات- مي‌توان بي‌طرف بود، يا موضعي نگرفت، يا مداخله‌اي نكرد از بيخ و بن آغشته به خطاست. هر شهروند ايراني در روزگار ما به صرف وجود داشتن‌اش يك كنشگر مدني است كه در محاسبه مدارهاي قدرت همچون چرخ دنده‌اي به حساب مي‌آيد. اين چرخ‌دنده مي‌تواند از انتخاب آگاهانه و كنش خودمختار صرف‌نظر كند و همچون بخشي از يك ماشين بزرگ در گرداب جامعه بچرخد، يا آنكه جبهه‌اي برگزيند و انتخابي كند و بر مبناي آن كنش بورزد. در هر دو حال او عاملي اثرگذار و نيرويي تعيين‌كننده و بخشي از سيستمي اجتماعي است. خطاست اگر گمان كند به صرف چشم‌پوشي از انتخاب فعال و كنش خودمدار، ماهيت چرخ دنده‌وارش تغييري خواهد كرد يا خارج از آن ماشين فراگير جايي براي خود خواهد يافت. تاريخ ايران زمين به شكلي شگفت‌انگيز تاريخ «من»هاست و نه نهادها. بر خلاف چين و روم باستان، تاريخ ايران باستان را نمي‌توان تنها با ارجاع به قبيله‌ها و ايل‌ها و ساخت‌هاي اجتماعي روايت كرد. در تاريخ هيچ جاي دنيا به قدر ايران چرخش‌هاي بزرگ نمي‌بينيم كه به دست من‌هايي يكتا و منفرد تحقق يافته باشند و هيچ جايي به قدر ايران اين من‌ها طيفي همگاني و فراگير و عمومي را تشكيل نمي‌دهند. دودمان‌هاي سياسي، سلسله‌هاي صوفيانه، اديان نوظهور، جريان‌هاي اجتماعي و نظم‌هاي نهادين در ايران زمين بيش و پيش از همه تمدن‌هاي ديگر، به دست من‌هايي منفرد شكل گرفته و آفريده شده است. من‌هايي كه دريافته بودند كناره‌گزيني از بازي بزرگ هستي داشتن ناممكن است و مي‌دانستند اين چوگاني است كه هر شهسواري چون به ميدان آمد، بايد گويي بزند. از اين روست كه تاريخ ما شماري چنين چشمگير و شگفت‌انگيز از من‌هاي نيرومند و بزرگ و تعيين‌كننده را در خود جاي داده است و هيچ برشي و مقطعي از تاريخ نيست كه تراكمي چشمگير از اين «من‌هاي دگرگون‌ سازنده زيست-جهان‌شان» را نداشته باشيم. از اين روست كه دودمان‌هاي بزرگ و دولت‌هاي عظيم و مكتب‌هاي فكري و سازمان‌هاي پيچيده و بزرگ قلمرو ايران زمين را مردماني به ظاهر عادي اما در باطن بسيار پيچيده و بسيار تاثيرگذار بنياد كرده‌اند كه مهم‌ترين برگ برنده‌شان نسبت به ديگران آگاهي‌شان درباره موقعيت تاريخي‌شان بوده است. امروز نيز كه در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري ايستاده‌ايم، تداومي از همان تاريخ را داريم و امتدادي از همان تجربه‌ها و قواعد عمومي تقارن و شكست تقارن را. باز ميل به انجام نوع خاصي از رفتار است كه از سر ناآگاهي يا گاه فريب همچون «ميل به هيچ كاري نكردن» جلوه‌گر مي‌شود و دوباره جبهه‌گيري آغشته به انفعال و سود رساندن به كسي و ضرر رساندن به ديگري است كه در قباي پرهيز اخلاقي و زهدِ سياسي و گاه غرغر كردن عاميانه مي‌خزد تا مسووليت من‌ها در برساختن آينده‌شان و گناه‌شان در آسيب‌هاي احتمالي پيشاروي‌شان را كتمان كند. اينكه كسي آگاهانه و صريح تصميم بگيرد تا در رود تاريخ همراه با جرياني برده شود و دست و پا نزند، يا اينكه بپذيرد كه با انفعال خويش به جبهه‌اي سياسي و طيفي عقيدتي پرتاب شود و انتخاب‌هاي رفتاري يا بي‌انتخابي‌هاي رفتاري‌‌اش برگ برنده آن جريان به حساب آيد، يكسره محترم و پذيرفتني است. آنچه نادرست و ناپسند و ناپذيرفتني مي‌نمايد، اين شعار است كه انفعال و بي‌حسي و رخوت ذره‌اي از مسووليت و تاثير من‌ها در آنچه خلق مي‌كنند، خواهد كاست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون