• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3803 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت

زيباترين ميراث‌ها، ربناي شجريان

كامبيز نوروزي

چندان دعا كن در نهان چندان بنال اندر شبان
كز گنبد هفت آسمان در گوش تو آيد صدا
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا... اين كلمات نوراني كه به زبان وحي برجان رسول ريخت، اين دعاي ژرف كه حضرت حق از زبان خود بر زبان ما مي‌نشاند، يكي از چند آيه‌اي است كه آن حنجره روح‌نواز به مناجاتي با زيباترين و اندازه‌ترين اصوات دوباره بر ما خواند. دور مي‌دانم كسي باشد از ميان ايرانيان كه مناجات محمدرضا شجريان را نشنيده باشد. دور مي‌دانم كسي باشد كه اين مناجات را شنيده باشد و دست كم براي لحظه‌هايي چند، جانش به لرزه نيفتاده باشد و دلش هواي آسمان‌ها نكرده باشد و در خود معنويت و روحانيتي تجربه نكرده باشد. آنچه محمدرضا شجريان خوانده است، در زبان عرف، همان مناجات است. اما اين آيه‌هاي شريف چنان بشكوه و متوازن و نافذ خوانده شده‌اند، كه به انتخاب عرف و به خلاف زبان و واژه‌هاي رايج، اسمي ديگر گرفته و ربنا ناميده شد. «مناجات» نامي عام است كه براي هر سخني كه انسان با خداي خويش مي‌گويد به كار مي‌رود و آنها كه عميق‌تر و زيباترند جايي ثبت مي‌شوند و دست به دست و سينه به سينه به ما مي‌رسند. در متون كهن ما مناجاتنامه خواجه عبدالله انصاري، شهرت بسيار دارد. اما مناجاتي كه با صداي شجريان خوانده شد و شنيديم، نامي خاص برخود گرفت و شد «ربنا»، «خداي ما». همان كلمه زيبا و دل‌انگيز و آرامبخشي كه به ذكر آن دل‌ها آرام مي‌گيرد و ابتداي نخستين آيه اين مناجات شريف است. اين نامگذاري عرفي را شايد بتوان اينگونه رمز گشايي كرد كه نوازش روحي اين صوت در خواندن اين آيه‌هاي پرنور وحياني، چنان در عمق جان رسوخ مي‌كند كه ندا كردن خداي تعالي را به ژرفاي وجودمان مي‌كشاند. زبان و دل يكي مي‌شود و اين صدا مي‌شود صداي درون ما كه خدا را مي‌خواند. واسطه كلام ميان من بنده و اوي آفريننده به اقل درجات مي‌رسد و از همان اول مي‌گويم ربنا، خداي ما. يعني كه در دعا و در نيايش نام، خودش مي‌شود دعا. نام خودش مي‌شود ذكر. طرفه آنكه نام شجريان هم به ربنا اضافه مي‌شود و اغلب مي‌گويند «ربناي شجريان». انگار كه شجريان از زبان ما و از طرف ما، مي‌گويد «خداي ما» كسي اين نام را براي مناجاتي كه محمدرضا شجريان خواند، وضع نكرد. اين نامگذاري، به تدريج و به انتخاب طبيعي مردمي است كه بيشتر از 30 سال اين صدا را شنيدند و آيه‌هاي كتاب خدا را به ياد آوردند و همراه با آن ايمان و لطافت روح خود را پروردند. حتي سال‌هاست وقتي كه به واسطه كج‌سليقگي از شنيدن اين مناجات، ربنا، از راديو و تلويزيوني كه خود مردم پولش را مي‌دهند، محروم شدند، باز هم فراموشش نكردند، آن را به هروسيله كه مي‌تواند صدا را پخش كند شنيدند و شنيدند و شنيدند و خواهند شنيد. وقتي چيزي به اين عمق و زيبايي در ريشه‌هاي يك فرهنگ نفوذ كند، جزيي گرانسنگ و ارزشمند از يك فرهنگ مي‌شود. مثل اذان مرحوم موذن‌زاده. اين هردو، چيزي در خود دارند، «آني» دارند كه اشباه و نظاير، متمايز مي‌كند و در جايي والاتر قرار مي‌دهد و مورد قبول عام مي‌افتند. اينجاست كه مي‌شود ميراث فرهنگ. ميراث كه فقط سنگ و آجر و پارچه نيست. ما امروزيان اگر از گذشتگان دورتر، «صدا» را به عنوان ميراث نزد خويش نداريم، فقط از آن روست كه قادر به حبس و ضبط صدا نبودند وگرنه چه بسا كه دركنار انبوه نوشته‌ها و بافته‌ها و ساخته‌ها كه در ميراث غني فرهنگي ما مي‌درخشد، انبوهي از خوانده‌ها و نواخته نيز مي‌درخشيد. اما امروز چه باك، كه ربناي شجريان، در زندگي امروز ما خلق مي‌شود و با آن گوشه‌اي از زندگي جان خود را صيقل مي‌دهيم و مي‌توانيم براي آيندگان خويش به يادگار ‌گذاريم؛ ميراثي كه دعاهايي از آيه‌هاي خداوندي است و از حنجره محمدرضا شجريان مي‌آيد. اگرچه زيبانشناسان مدعي، دوست نداشته باشند. ربنا افرغ علينا صبرا

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون