اصليترين بازنده!
علي شكوهي
شايد عنوان اين نوشته درباره جناب قاليباف تند به نظر برسد اما به دلايلي نظرم همين است، يعني بر اين باورم كه در اين انتخابات فارغ از اينكه نتيجه آن چه باشد، قاليباف را بايد بازنده اصلي رقابت انتخاباتي رياستجمهوري تا اين مرحله دانست. دلايل خودم را عرض ميكنم.
اول- ملاك من در اين ارزيابي تنها دستيابي به قدرت نيست زيرا ممكن است كساني بازي رقابت را ببازند اما از جهاتي ديگر برنده باشند. حتي ممكن است كساني از ابتدا در بازي كسب قدرت شركت داده نشوند و از منظر مردم اساسا نامزد اصلي رقابت انتخابات رياستجمهوري هم نباشند اما بازنده نباشند. در همين انتخابات جناب هاشميطبا اساسا به عنوان نامزد اصلي تلقي نشد اما بسياري او را از برندگان رقابت انتخاباتي ميدانند زيرا به اصول اخلاقي پايبند ماند و حرفهاي شعاري به قصد فريب مردم نزد و از اصول مورد قبول خود هم عدول نكرد.
دوم- قاليباف چند بار در انتخابات رياستجمهوري نامزد شد اما هيچ بار نتوانست پيروز شود. او در سال 84 بلافاصله بعد از خارج شدن از نيروي نظامي و انتظامي وارد عرصه سياسي شد آن هم در حد كانديداتوري رياستجمهوري. در همان زمان در نامهاي سرگشاده به شوراي نگهبان نوشتم كه چنين فردي نميتواند مصداق رجل سياسي باشد اما آقايان در كمال ناباوري ايشان را تاييد صلاحيت كردند بدون آنكه جوابي درخور داشته باشند. در جريان آن انتخابات يكباره تنها گذاشته شد و برخي نهادهاي خاص سراغ احمدينژاد رفتند و قاليباف رييسجمهور نشد. در دوره بعد يعني سال88 اساسا نهي شد و در رقابت انتخاباتي شركت نكرد. در دوره قبل يعني سال 92 به يكي از نامزدهاي اصلي جريان اصولگرا تبديل شد اما حتي اگر تنها نامزد اصولگرايان ميبود باز هم قادر به رقابت با دكتر روحاني نبود چون روحاني در دور اول راي آورده بود. اينبار هم بعد از كلي تلاش و هزينه كردن، در صحنه نماند و كنار كشيد. بنابراين سه بار خيز برداشتن وي براي رييسجمهور شدن با ناكامي مواجه شد.
سوم- قاليباف در دور اول قرباني مصالحه كانونهاي قدرت شد كه به سمت احمدينژاد رفتند. در سال 92 قرباني رفتارها و مواضع سياسي خودش شد. او وقتي از ثبتنام آيتالله هاشمي مطلع شد، يقين كرد كه رييسجمهور نيست و به همين دليل حملات تندي را عليه او سامان داد تا به سبك احمدينژاد دوقطبي با هاشمي را ايجاد كند اما وقتي هاشمي ردصلاحيت شد، يكباره قاليباف نرم و نسبت به هاشمي مهربان شد زيرا به جذب راي هواداران او نياز داشت. در عمل معلوم شد كه او يك احمدينژاد در درونش پنهان دارد، اگر زمينه مساعد شود. آن وجه از شخصيت قاليباف در انتخابات امسال زمينه ظهور پيدا كرد يعني او از روشهاي تهاجمي و متهم كردن رقيب و ورود به حريم خصوصي افراد بهره برد تا خودش را به نامزد اصلي اصولگرايان تبديل كند اما در نهايت مجبور شد از صحنه كنار برود و بهرهاي از مواضع آنچناني خود نبرد.
چهارم- گفته ميشود كه قاليباف مجبور به كنارهگيري شد. برخي نيز معتقدند خودش كنار رفت تا شكست سوم را در كارنامه سياسي خود ثبت نكند. جمعي نيز معتقدند به اميد مشاركت در دولت احتمالي رييسي چنين تصميمي گرفت. هر چه باشد نميتوان انكار كرد كه قاليباف در اين انتخابات يك بازنده بود و بزرگترين دليل اين باختن، سنت بدي است كه در رقابت انتخاباتي امسال به نام او ثبت شد و در آن، اصول اخلاقي رقابت مد نظر قرار نگرفت. طبعا اگر تركيب شوراي شهر هم عوض شود و او شهردار تهران هم نماند، آن وقت شكست سياسي او تكميلتر هم خواهد شد.