به دنبال وزير آموزش
و علوم كاردان و شايسته باشيد
سيد كاظم اكرمي
وزير اسبق آموزش و پرورش
يكي از عواملي كه در اين سالها چه در آموزش و پرورش و آموزش عالي و چه در ساير نهادها مشكلاتي براي ما ايجاد كرده، عدم توجه به شايستهسالاري است. متاسفانه اصولگرايان و اصلاحطلبان، هر كدام وقتي قدرت را به دست گرفتند، كمتر به شايستگي، كارداني، كارشناسي، مديريت، اخلاق و رابطه خوب افراد با مردم توجه كردند و بيشتر به اين عنايت داشتند كه مسوول، فردي از گروه خودشان باشد و در نتيجه، بسياري افراد شايسته در اين انتخاب گروهي كنار گذاشته شدند.
متاسفانه در هيچ يك از اين گروهها هم، چه اصولگرا و چه اصلاحطلب، اين ديدگاه تبليغ نميشود كه بايد كشور را از مشكلات نجات دهيم و مشكلات را بايد كمتر كنيم و دنبال دسته و دوست نباشيم و دوستي و رفاقت و هم حزب بودن و همگروه بودن، نبايد نخستين معيار ما در انتخاب مديران باشد. البته اصلاحطلبان كه زحمت زيادي براي اين دولت كشيدند، توقع و درخواستهايي دارند اما اگر بخواهند همچنان در آينده مورد توجه مردم باشند بايد سعي كنند شايستهسالاري و مديريت و توانمندي را ملاك و ميزان انتخاب مديران، در تمام نهادها و به ويژه، آموزش عالي و آموزش و پرورش قرار دهند كه در اين صورت، مشكلات ما كمتر خواهد شد. بايد افرادي به مسووليت آموزش عالي و آموزش و پرورش گمارده شوند كه از مسائل درون اين دو وزارتخانه آگاه باشند. ممكن است فردي شايسته و توانمند و كاردان باشد اما سابقه كاري چنداني در اين وزارتخانهها نداشته باشد كه اين اتفاق هم مشكلساز است چون چنين فردي با وجود لياقت و شايستگي، تا از مسائل وزارتخانه مطلع شود و براي حل آنها قدمي بردارد، حداقل دو سال طول ميكشد چنان كه در گذشته هم يكي از وزراي اين دو وزارتخانه كه فرد شايستهاي هم بود، چون مدتها از امور اين وزارتخانه دور بود، ميگفت كه بعد از دو سال، تازه متوجه برخي مسائل و مشكلات شدهام. چنين فردي موفقيتي هم در كارها نخواهد داشت. ممكن است فردي در اين دو وزارتخانه و ساير نهادها، مسووليتي به عهده بگيرد و شايسته و توانمند هم باشد و از مسائل وزارتخانه هم آگاه باشد اما شايستگي و كارآمدي و مديريت و توانمندي به چه معناست؟ اين مفاهيم بايد تحليل شود.
اين مفاهيم، شاخصها و معيارهايي دارد و وزير در اداره اين وزارتخانه، بايد اين معيارها را به كار گرفته و افرادي را به كار بگمارد كه بيش از هر چيز، دغدغه ملي داشته باشند. در مجله چشمانداز ايران دو مقاله از دو فرد ميخواندم كه ديدگاههايشان راجع به مسائل دانشگاهها و آموزش عالي كشور با هم متفاوت بود اما هر دو به يك نتيجه واحد رسيده بودند و آن، شايستهسالاري و توجه به وحدت و منافع ملي بود. خدا رحمت كند مرحوم مهندس سحابي را كه سالها قبل، شايد اوايل انقلاب، ايشان همواره بر اين فكر بود كه
بايد وحدت ملي و منافع ملي معيار در اداره كشور باشد كه متاسفانه در بسياري از دورهها، آنچنان كه ايشان فكر ميكرد اين معيار مورد توجه نبود و اكثرا، منافع گروهي و شخصي، محور بود.
آيندهنگري بسيار مهم است. كشور ما در معرض انواع مسائل و مشكلات قرار گرفته و شرايط ما در ارتباط با امريكا، شايد مشكلاتي بيش از گذشته براي ما ايجاد كند. جهان هم در حال تحول است و بنابراين، افرادي بايد زمام امور اين دو وزارتخانه را در دست بگيرند كه به تحولات جهاني و آينده آگاه باشند و سياستهايشان را با توجه به آيندهنگري پيش ببرند. نكتهاي هم در اين ميان مطرح است كه البته، چندان متوجه وزرا نيست؛ به تعبير بعضي از اساتيد، فرار مغزها و فرار استعدادها؛ مثال بارز هم خانم دكتر ميرزاخاني، كه براي دختر خانمي با چنين استعداد رياضي؛ چه موانعي در اين كشور باعث ميشود او اينجا را رها كرده و اين استعداد خداداد را در اختيار بيگانگان قرار دهد؟ من از قول آقاي دكتر گلشني كه از اعضاي محترم شوراي عالي انقلاب فرهنگي هستند نقل ميكنم كه در مجله چشمانداز ايران گفتهاند بيش از 80 درصد دانشجوياني كه از ايران به كشورهاي ديگر ميروند، برنميگردند و به آن كشورها خدمت ميكنند. سالي 50 ميليون دلار استعدادهاي ما به كشورهاي ديگر از جمله امريكا و كانادا ميروند و در خدمت آنها هستند. چه كار بايد بكنيم و چه راهحلي بايد پيش ببريم كه جوانان ما به اين كشور، به وطنشان علاقهمند شوند و سرمايههاي مغزي شان را در خدمت اين مردم قرار دهند؟ لازمه اين اتفاق، استفاده از نيروهاي دانشمند دانشگاهي دلسوز اين جامعه و اين ملت است.
افرادي كه فراجناحي كار ميكنند و به منافع ملي ميانديشند و داراي برنامه و برخوردار از شجاعت در تصميمگيريها هستند؛ چنين افرادي بايد به عنوان وزراي اين دو وزارتخانه منصوب شده و صرفا به افرادي كه تا امروز در مسند وزارت بودهاند، بسنده نشود. وزرا هم بايد براي تحليل مشكلات و يافتن راههاي برونرفت، از دانشگاهيان و استادان و افراد دلسوز و باتجربه استفاده كنند. امروز حدود 800 هزار بازنشسته در آموزش و پرورش داريم كه بسياري از اين افراد، واقعا دلسوز و علاقهمند به كشور هستند.
نبايد بازنشستگان را رها كرده و بگوييم خوش آمدند. در شهرستانها هم افراد متفكر و دانشمند و درسخوانده و مطلعي هستند كه وزير آموزش پرورش آينده ميتواند اين افراد را به كار گرفته و هر ماه، يك يا دو جلسه با حضور اينها داشته باشد تا راهحلهايي براي شهرهايشان بدهند كه هر شهري، مشكل خاص خودش را دارد و ساكنان همان مناطق، ميتوانند در خدمت آموزش پرورش باشند. وزير علوم بايد به طور جدي از روساي دانشگاهها بخواهد كه رسالههايي در زمينه علوم انساني و علوم اجتماعي و با محوريت و موضوع حل مسائل و مشكلات كشور نوشته شود. بسياري از رسالهها كه بنده هم تعداد قابل توجهي از آنها را راهنمايي كردهام، چندان در زمينه حل مسائل ما نيست و وزير علوم، بايد از روساي دانشگاهها بخواهد و بخشنامه كند كه موضوع پاياننامههاي دكترا، حل يك مساله كشور باشد والا مسائل كلي و عمومي دردي دوا نميكند. اميدواريم دولت آقاي روحاني، علاوه بر آنچه من گفتم و خيلي افراد ديگر قطعا بهتر از بنده هم گفتند، همه توصيهها را به دقت بنگرند و كساني را انتخاب كنند كه مردمي كه اين راي قوي را به آقاي روحاني دادند از انتخاب وزرا خوشحال باشند و مشكلات ما در اين چهار سال كمتر و كمتر بشود.