نگاهي به سياست خارجي ايران1
علي شكوهي
نحوه عملكرد انقلابيون در حوزه سياست خارجي، دايما با دغدغه و نوسان همراه است. دغدغه دارد چون انقلابيون به آرمانهاي خود چشم دوختهاند و نگران كمرنگ شدن آن در عرصه روابط خارجي هستند و در عين حال از دست رفتن اقتدارشان در سرزمين اصلي انقلاب را هم برنميتابند. نوسان دارد چون مجبورند در بسياري از شرايط، به مقتضيات و نيازهاي ملموس درون مرزهاي جغرافيايي خود تن بدهند و از آرمانهايشان كوتاه بيايند و بعد از مدتي، دوباره به سراغ آرمانها بروند و براي نشان دادن پايبندي خود به اين آرمانها، حتي از منافع ملي كشورشان هم بگذرند. در انقلاب شوروي، تروتسكي به انقلاب دايمي معتقد شد تا از گرفتار آمدن انقلاب كمونيستي به مشكلات درون مرزهاي جغرافيايي شوروي سابق، جلوگيري كند و با صدور انقلاب و پيوند زدن سرنوشت خود به موجوديت انقلابها و جنبشهاي مردمي در ديگر نقاط جهان، يكباره سرمايهداري جهاني را از سطح كره زمين بردارد. در مقابل، استالين به سراغ سوسياليسم بالفعل موجود در سرزمين معين رفت و تثبيت و تقويت و برتري آن در مقابل سرمايهداري را بهترين تصميم انقلابيون شوروي تفسير كرد. در انقلاب اسلامي ايران هم دو رويه «صدور انقلاب» و «حفظ امالقري» مطرح شد كه بيشباهت به وضعيت ايجاد شده در انقلاب كمونيستي شوروي نبود. گروهي بر صدور فيزيكي انقلاب به سراسر دنيا اعتقاد پيدا كردند و نوعي انقلاب دايمي را پي گرفتند و گروهي ديگر، به حفظ اقتدار جمهوري اسلامي به عنوان مامن اوليه انقلاب اسلامي معتقد شدند و منافع آن را بر مفاهيم آرماني چون صدور انقلاب و كمك به پيروزي جنبشهاي انقلابي كشورهاي ديگر، برتري دادند. بعدها اين تعارض به شكلي تخفيف يافت و غالب نيروهاي انقلاب پذيرفتند كه بايد آرمانهاي ايدئولوژيك و ارزشهاي جهاني انقلاب اسلامي را پي بگيرند بدون آنكه از خير اصل انقلاب بگذرند و موجوديت نظام انقلابي بالفعل موجود در ايران را به خطر بيندازند. همچنين جملگي قبول كردند كه صدور انقلاب به معناي صدور فيزيكي انقلاب نيست بلكه به اشكال صدور ارزشهاي انقلاب و نيز حمايت سياسي از جريانهاي انقلابي و اسلامي بروز پيدا ميكند. كسب تجربه چند دهه و ناكارآمدي برخي روشها و واقعيتهاي جهان معاصر، به انقلابيون ايران آموخت كه با طراحي نوعي استراتژي مرحلهاي، اهداف جهاني انقلاب را پي بگيرند و در عين حال، قدرتمندي ايران اسلامي را هم براي هميشه در دستور كار خود داشته باشند. طرح سه اصل «عزت، حكمت، مصلحت» از سوي رهبري نظام در حوزه سياست خارجي نظام جمهوري اسلامي، چارچوب كلان اين استراتژي مرحلهاي را ارايه كرد و مبنايي براي تنظيم رفتار سياستمداران ما در عرصه جهاني و منطقهاي شد. براي شناخت دقيق استراتژي نظام و ترسيم نقاط قوت و ضعف آن و نيز تبيين دستاوردها و ناكاميهاي اين استراتژي، بايد كل حيات جمهوري اسلامي در حدود 40 سال گذشته را كاويد و حوزه سياست خارجي آن را شخم زد تا نتايج مورد نظر حاصل آيد اما در اين نوشته قصد داريم با بررسي سه دوره يعني دوره خاتمي و دوره احمدينژاد و دوره روحاني، نكاتي را براي ترسيم رفتار مطلوب در آينده عرصه سياست خارجي مطرح كنيم.
سياست تنشزدايي خاتمي
سيدمحمد خاتمي از ابتداي فعاليت انتخاباتي تا پايان كار دولتش در شهريور سال ۸۴ بر اساس سياست تنشزدايي در روابط خارجي عمل كرد و شخص ايشان هنوز هم همان سياستها را مورد حمايت قرار ميدهد. از نظر خاتمي، جمهوري اسلامي برخي فرصتها را در دوران دفاع مقدس و دوران سازندگي از دست داد و بر همين منطق، فرصتهاي خوبي براي دشمنان انقلاب اسلامي در سطح جهاني و منطقهاي ايجاد شد. به گمان خاتمي:
– نبايد هزينه دشمني با انقلاب اسلامي در سطح دولتها و ملتها كاهش يابد بلكه بايد به گونهاي عمل كنيم كه دشمني با ايران و انقلاب اسلامي هزينه سنگين مادي و معنوي برايشان به همراه آورد و به دليل همين هزينه بالا، كشورها از دشمني با انقلاب ايران بپرهيزند.
– جنگ و خشونت و رويارويي نظامي، مطلوب نيست و نبايد از خشونتورزي در داخل و خارج كشور دفاع كرد و بنابراين بايد از هر اقدامي كه تنش ميان دولتها و ملتها را افزايش ميدهد، پرهيز كرد.
– تمام تلاش دشمن در سطح جهاني بر اين نكته تمركز پيدا كرده كه تصويري مخدوش از انقلاب اسلامي و انقلابيون مسلمان به خصوص جمهوري اسلامي، نزد ملتها به ويژه ملتهاي غربي ايجاد كنند و متاسفانه تاحدي هم موفق شدهاند. به همين دليل يكي از رسالتهاي حوزه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و دستگاه ديپلماسي خارجي ما بايد اين باشد كه اين تصوير مخدوش، اصلاح شود و تصوير ذهني مردم جهان از انقلاب اسلامي با روح رافت و مدارا و انساندوستي و خيرخواهي ديني ما منطبق شود.
- در مسير اصلاح تصوير ذهني ساخته شده از انقلاب اسلامي و در مقابل خشونتطلبي غرب به خصوص امريكا در سرزمينهاي اسلامي و براي اينكه مرز جمهوري اسلامي و نگرش انقلابي ما با جريانهاي افراطي و تروريستي مانند القاعده روشن شود، جمهوري اسلامي بايد پيشتاز طرح برنامهها و ايدههاي عام و مشترك مانند گفتوگوي تمدنها در مقابل جنگ تمدنها شود. اين روش نه تنها از ايران اسلامي، اتهامزدايي ميكند بلكه موجب در موضع تهمت قرار گرفتن غرب و امريكا ميشود و آنان را وادار به عقبنشيني مي كند.
– اتخاذ اين استراتژي موجب ميشود كه دشمنان در موضع انفعال قرار گيرند و همراه كردن مردم و افكار عمومي كشورشان براي دشمني با انقلاب اسلامي، پرهزينه و حتي ناميسر شود. اين نتيجه، بزرگترين دستاورد «ديپلماسي عمومي» مورد نظر آقاي خاتمي براي جمهوري اسلامي محسوب ميشود.