• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3877 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۲۱ مرداد

بدآدابي كارگرفتن فناوري

اميرحسين كاميار

در سكوت غرق گوش دادن به موسيقي در سالن كنسرت هستي كه ناگهان صداي زنگ موبايل كسي را اطرافت مي‌شنوي و در اوج حيرت مي‌بيني آن آدم عزيز نه فقط معذب نيست كه آسوده به مكالمه هم مي‌پردازد. به آمار تصادفات جاده‌اي در كشور نگاه مي‌كني و مي‌فهمي هزاران نفر در سال به هنگام رانندگي جان‌شان را از دست مي‌دهند اما با وجود آن همه هشدار و انذار، از تعداد تلفات به طرز معناداري كاسته نمي‌شود. شب‌هنگام در خانه خلوت گزيده‌اي تا بار خستگي روزانه را بر زمين بگذاري كه ناگهان صداي تلويزيون همسايه مانند شاخك‌هاي هشت‌پايي هيولاوش وارد حريم تو مي‌شود و يكسره آن مجال استراحت را به تاراج مي‌برد.... اين فهرست را مي‌شود باز هم ادامه داد، فهرست مواردي كه فردي در آن با به كاربستن بدِ محصولات فناوري، حريم ديگران را نقض كرده و باعث آزار شده است.
طرفه اينكه هيچ كدام‌مان هم نمي‌توانيم ادعا كنيم كه دست و داماني پاكيزه داريم.گويي همه ما اسير اين رفتار آزارنده‌ايم، رفتاري كه ناشي از بي‌آدابي در مواجهه با فناوري است. در چنين شرايطي خلاصه كردن مساله در بي‌فرهنگي يا خودخواهي افراطي برخي كاربران اين امكانات تكنولوژيك، هرچند وسوسه‌اي قوي است اما باز به ما توضيح نمي‌دهد چگونه كهن‌فرهنگي مانند ايران كه در طول هزاران سال سابقه تمدن خويش، براي بسياري مشكلات ويرانگر راه‌حل‌هايي بديع يافته، اكنون در برابر اين نابساماني جمعي، از ساختن آداب متناسب، ناتوان است.
 در تمام طول تاريخ بشري به هنگام مواجهه آدمي با پديده‌اي نو، پس از پايان مرحله شگفتي، نوعي تطبيق ميان الگوهاي پيشينِ دروني فرد و اين اتفاق جديد بيروني در ظرف زمان و ساليان شكل مي‌گرفت كه باعث خلق آدابي تازه براي به كار بستن آن پديده نوين مي‌شد و به تدريج با ياري اين آداب، جامعه بشري آن اتفاق جديد را هضم مي‌كرد. به تاريخ زيسته بشر كه بنگريم چه در مواجهه با آتش يا روبه‌رو شدن با امكان شكار، چه در ساخت ابزار كشاورزي يا كشف شيوه‌هاي دريانوردي؛ پس از عبور از آن تحير نخستين، تخيل آدمي در عمق روانش دست به كار مي‌شد تا با خلق مناسك و آيين‌هاي درست، اين تجربه نو را از امري بيروني به فهمي دروني تبديل كرده و از آنِ خود كند چنان كه ديگر با به كار گرفتنش به خود يا ديگري صدمه وارد نسازد.
در غرب از نخستين ساليان شكل‌گيري انقلاب صنعتي تاكنون بيش از سه قرن زمان گذشته است. فزون‌تر از سه سده براي خودآگاهي انسان غربي فرصت مهيا بود تا در مواجهه با تمام اين امكانات نوين فناورانه، به كهن‌الگوهاي عمق ناخودآگاهي خويش رجوع كند و بدين‌سان به تدريج به موازات پيشرفت علم و فناوري، آداب و آيين به كاربستن صحيح اين توانايي‌هاي نو را نيز بسازد و پديد آورد. انسان غربي برابر فناوري غافلگير نشد و تكنولوژي به زندگي روزمره‌اش شبيخون نزد بلكه فاصله چند صد ساله موجود ميان انقلاب صنعتي و عصر حاضر، زمان لازم را براي آداب‌سازي صحيح در اختيارش نهاد. همچنين از خاطر نبريم كه اين انباشت تجربه‌هاي ذهني پس از دوران روشنگري در اروپا بود كه از اساس باعث انقلاب صنعتي شد. تمام آن فلسفه‌بافتن‌ها و اسطوره‌ساختن‌ها، جانِ انسان غربي را مهياي كاشته شدن بذر تحولي فناورانه كرد پس به هنگام بروز بيروني اين پديده، روان او برايش آماده بود.
اما تجربه ايراني از اصل و اساس با روند تدريجي غربي متفاوت است. كمي تاريخ خواندن نشان‌مان مي‌دهد كه حتي در آغاز قرن بيستم هم انسان ايراني نه‌تنها نقشي در توليد علم و فناوري نداشت كه حتي از مصرف‌كنندگان برجسته آن نيز به شمار نمي‌رفت. در واقع به سختي مي‌شود ميان زندگي مردمان اين سرزمين در قرن هفدهم با زندگي آنان در ابتداي قرن بيستم از منظر فناوري تفاوت معناداري جست. كشف نفت و شروع درآمدهاي نفتي اما امكان وارد كردن محصولات صنعتي و استفاده از آن را مهيا كرد. اين امكان نوين مالي باعث شد كه ما در زماني كمتر از نود سال مسيري را طي كنيم كه ديگراني بيرون از مرزهاي ما سه قرن برايش زمان داشته‌اند. گريزي از مواجهه با اين واقعيت نيست كه ذهن انسان ايراني توسط تهاجم فناوري غافلگير شد و با تحير به مصرف صرف اين محصولات پرداخت بدون آنكه فرصت لازم براي تطبيق رواني خويش با اين موج نوي قدرتمند را بيابد.
در برابر چنين تجربه‌اي از لحاظ روان‌شناختي ما به دو نيم شده‌ايم: خودآگاهي انسان ايراني خواهان به كار بستن فناوري بوده، در عصر انفجار اطلاعات ساكن است اما كهن‌انسانِ نشسته در عمق ناخودآگاه‌مان هنوز و همچنان به آداب و سنت‌هاي عصر كشاورزي باور دارد و با تمام اين تحولات فناورانه به مانند يك تهاجم خارجي رفتار مي‌كند. ناخوداگاه آدمي شبيه طبيعت است و با هر تغييري بسيار تدريجي و آهسته مواجه مي‌شود. زمان بسياري لازم است تا الگوها و آداب دروني هضم يك دگرگوني در جان انسان شكل بگيرد. سرعت واردات فناوري و فرآورده‌هايش در كنار فقدان زمينه‌هاي ذهني در روان انسان ايراني ابتداي اين سده باعث شد تا فرهنگ ما امكان الگو‌سازي را از دست بدهد پس ناگزير با بدآدابي و بي‌آدابي در اين حوزه مواجهيم و زمان بسياري لازم داريم تا بتوانيم آيين‌ها و سنت‌هاي متناسب با اين شرايط را با رجوع به كهن‌الگوهاي عمق روان خويش پديد آوريم. پس شايد بد نباشد شرايط دشوار زندگي در ابتداي قرن جاري شمسي را با خود مرور كنيم و به هنگام ملامت و گلايه از ياد نبريم كه به جبر زمانه چطور مجبور شده‌ايم بدويم؛ جوري كه جان ما هنوز فرصت تطبيق با تغييرات فناورانه روزگار را نيافته است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها