پيوند آسماني
محمد كوكب
استاد دانشگاه
اول ذيالحجه سالروز پيوند آسماني دو روح عرشي بر روي زمين، حضرت فاطمه و امام علي(عليهما السلام) روز ازدواج نام گرفته است. به همين بهانه، در اين نوشتار با استفاده از آثار استاد شهيد آيتالله مطهري نگاهي خواهيم داشت به ديدگاه تعاليبخش اسلام در مورد نقش مرد و زن در خانواده و تفاوت ماهوي اين ديدگاه با نگرش ماديگراي غربي.
آنچه باعث شده تا تعريف «خانواده» در اين دو ديدگاه با هم تفاوت بنيادي داشته باشد و حقوق،حدود، وظايف و تكاليف زوجين در هر يك با ديگري متفاوت و گاه متضاد باشد، اين است كه در نگاه اسلامي، اجتماع خانوادگي يك اجتماع طبيعي و غريزي تلقي شده است و در نگاه غربي، يك اجتماع قراردادي و اعتباري نظير اجتماع مدني. در اجتماع مدني كه بر پايه اعتبار و قرارداد تاسيس شده، حقوق و وظايف اعضا را قوانين و مقررات معين ميكند. در چنين اجتماعي، آنچه مورد نياز افراد است همكاري و مشاركت قانوني آنهاست و از اينرو قانون و قرارداد، ضامن حفظ و تحكيم اين اجتماع اعتباري است. اما در اجتماع خانوادگي همچون هر اجتماع طبيعي ديگري، حقوق افراد و وظايف خاص آنان را خود طبيعت تعيين ميكند.
استاد مطهري در اين باره ميگويد: «فرق است بين افرادي كه به حكم اجبار، همزيستي را انتخاب ميكنند و ميان افرادي كه طبيعت، همزيستي را جزء سرشت آنها قرار داده است. در اجتماع طبيعي، خود افراد عين احتياج و مورد احتياج يكديگرند نه اينكه همكاري آنها با هم مورد احتياج باشد. اجتماع زن و مرد يك اجتماع طبيعي است نه قراردادي. خواسته طبيعي مرد، حكومت معنوي زن و خواسته طبيعي زن، حكومت ظاهري عادلانه مرد است. مرد آن حكومت و زن اين حكومت را طبيعتا و فطرتا تحمل ميكند.»1
اشتباه بزرگ غرب اين است كه خانواده را يك شركت سهامي فرض كرده با دو عضو كه داراي حقوق و تكاليف مشابهند. در اين فرض، اين دو عضو شركتكننده، براي تداوم همكاري و مشاركت جمعي صرفا به قانون تمسك ميجويند و هر كدام از آنها تلاش ميكند تا بهره بيشتري از شراكت خود ببرد و بنابراين عضو ديگر را رقيب خود قلمداد ميكند نه مونس و رفيق. حال آنكه در اجتماع خانوادگي مورد نظر اسلام، خود زن و شوهر مورد احتياج يكديگرند و در نتيجه به تعبير استاد مطهري «مرد و زن طبيعتا سعادتشان در وجود يكديگر است همچنان كه در وجود فرزندانشان هست، نه اينكه اجتماع زوجين يك همكاري قراردادي براي سود بيشتر از همكاري با يكديگر باشد.»2 اين نگاه فطري و انساني، يك نگاه وحدتگرا است...
يعني پيوند زن و شوهر در كانون خانواده يك پيوند اجباري با زور و فشار قانون نيست، بلكه گره خوردن و پيمان دو روح و سامان دادن يك كانون گرم و صميمي براي تربيت نسل آتي است. اينجاست كه براي حفظ اين پيوند از گزند هرگونه آسيب و آفتي، اسلام تدابيري انديشيده است كه مهمترين آنها محدود كردن عواطف جنسي به چارچوب خانواده است. استاد مطهري در اين خصوص ميگويد: «اگر بتوانيم تصور كنيم كه اتحاد زن و شوهر و عواطف صميمانهاي كه احيانا تا آخرين روزهاي پيري باقي است براي زندگي ارزش بيشتر و بالاتري دارد، كوچكترين ترديدي در اين جهت نخواهيم كرد كه به خاطر بهرهمند شدن از مسرت و آرامش بيشتر لازم است عواطف جنسي افراد را محدود به همسر قانوني كرده و اجتماع بزرگ را به كار و فعاليت اختصاص داد.»3
در نگاه غربي- كه متاسفانه برخي غربباوران وطني هم بدان مبتلايند- اين محدوديت مثبت و سازنده اقدامي برخلاف آزادي تلقي ميشود و تحريك عواطف جنسي در عرصه اجتماع به شيوههاي گوناگون از جمله خودآرايي و خودنمايي برخي بانوان در حريم عمومي نهتنها مورد نكوهش قرار نميگيرد بلكه به تصريح يا تلويح مورد تشويق واقع ميشود. نتيجه چنين رويكردي البته چيزي نخواهد بود جز تزلزل بنيان خانواده به عنوان مهد تربيت نسل آينده، افزايش آمار طلاق، بيرغبتي جوانان نسبت به ازدواج و تشكيل خانواده، شيوع بيماريهاي روحي رواني و ازدياد ناهنجاريها و آسيبهاي اجتماعي.
پينوشتها
1- يادداشتهاي استاد مطهري، ج 5/ ص148-147، 150
2- همان، ص 149
3- همان، ص 53- 52