گروه فرهنگ و هنر
از سينما، علاوه بر وجه هنري و سرگرمي، انتظاراتي از قبيل آگاهيبخشي درباره موضوعات مورد نياز جامعه و البته فرهنگسازي هم ميرود. در ايران امروز و حتي در سطح جهان، حوزه سلامت از جمله حوزههايي است كه آثار ماندگاري با محوريت آن ساخته شده كه البته در دل درام قصه روايت شده است. با توجه به نزديك شدن دومين جشنواره فيلم سلامت، با هانيه توسلي درباره تاثيرگذاري سينما در اين حوزه به گفتوگو نشستيم.
حوزه سلامت جامعه، از اصليترين دغدغههاي اين روزهاي متوليان و حتي مردم محسوب ميشود. ابزار سينما به اندازه ظرفيتهاي آن براي آگاهيرساني در اين بخش به كار گرفته شده است؟
از دو جنبه بايد به اين موضوع نگاه كرد؛ اول اينكه فيلم مرتبط با اين نوع موضوعات چگونه و كجا اكران ميشود؟ و نكته بعدي محتواي فيلم است؛ اينكه حاوي چه پيامي براي مخاطبان است. به نظر من سينما، هنري است كه به شكل هنر- صنعت درآمده اما همچنان وجه هنري آن برجسته است. اگر اين وجه از سينما گرفته شود، تاثيرگذار نخواهد بود زيرا رسالت هنر در ضمير آن نهفته شده است. اين يعني كه نميتوان توقع داشت سينما حوزه سلامت و هر حوزه مورد بحث ديگري را براي مخاطب به تصوير بكشد اما وجه هنري خود را حفظ نكرده باشد.
منظور شما اين است كه در قالب درام داستان، موضوعي به شكل غيرمستقيم در زمينه سلامت يا موضوعات ديگر مطرح شود؟
بله. اين امكان وجود دارد كه سينما به صورت غيرمستقيم پيامي را به مخاطب انتقال دهد كه در اين حوزه تاثيرگذار باشد. قدرت و جذابيت هنر همين جا معنا پيدا ميكند، اينكه يك پيام به صورت پنهان و غيرمستقيم از طريق تكنيكهاي هنري و سينمايي به مخاطب انتقال داده شود كه نه عظمت سينما زير سوال برود و نه اهميت طرح مباحث مهم براي مخاطب ناديده گرفته شود. قطعا نميتوان منكر تاثيرات سينما در فرهنگسازي شد. البته بايد در نظر داشت اين اتفاق تنها از طريق توليد يك فيلم خوب رخ خواهد داد؛ به اين معني كه مخاطب اساسا با فيلم بد ارتباطي برقرار نميكند كه قرار باشد از آن تاثيرات فرهنگي يا آگاهيبخشي دريافت كند.
ورود سينما به حوزه سلامت، نسبت به گذشته بيشتر شده است؟
در سالهاي اخير شاهد توليد فيلمهايي با موضوع سلامت رواني در سينماي ايران بودهايم. قطعا نياز به طرح اين مباحث در جامعه احساس شده كه نويسنده و كارگردان را به سمت نوشتن اين فيلمنامهها سوق داده است بنابراين قطعا سينما در زمينه تلنگر به مخاطب موثر عمل ميكند. اصولا وقتي سينما از علم روانشناسي بهره ميگيرد تاثيرگذاري آن دو چندان ميشود. امروزه تركيب هنر و علم روانشناسي را در سينماي جهان زياد ميبينيم. فيلمهايي كه روابط و قصهها را با تكيه بر بحرانهاي اجتماعي، روحي و رواني امروز جوامع به تصوير ميكشند و بر همين اساس مخاطب امروز را تحت تاثير قرار ميدهند. به نظر ميرسد علم روانكاوي به سينما كمك ميكند كه عنصر درام را در خود جذابتر و تاثيرگذارتر كند.
سينما تا امروز چقدر در حوزه سلامت به مردم اطلاعرساني كرده است؟
پاسخ به اين سوال نيازمند يك پژوهش آماري است اما اگر نظر شخصي من را بخواهيد فكر ميكنم ادبيات و كتاب بيش از سينما در زمينه فرهنگسازي و توجه به حوزههاي اجتماعي مثل سلامت موفق عمل كرده است. كاري كه كتاب با مخاطب ميكند اين است كه او را از سطح به عمق ميبرد، در هر شرايطي اين تغيير نگرش در مخاطب اتفاق بيفتد، احساس همذاتپنداري با انسانهاي موفق در خواننده تقويت ميشود. كتاب تلاش براي بهتر بودن يا زيست بهتر داشتن را براي انسانها موجب ميشود. اين نوع نگرش قطعا در رعايت مباحث اجتماعي و حوزه سلامت موثر است؛ نگرشي كه هنوز در جامعه به واسطه كتاب ايجاد ميشود و شايد سينما در اين زمينه در پله دوم قرار داشته باشد. البته بايد در نظر داشت اين نوع تاثيرگذاري قاعدتا از طريق هنر اتفاق ميافتد. سينما، تئاتر، موسيقي، نقاشي، عكس و همه آثاري كه با روح و روان انسان سر و كار دارد به نوعي در اين جهت گام برميدارند. اما اين تاثيرگذاري بسته به نوع هنري كه با آن سروكار داريم، افزايش و كاهش پيدا ميكند.
كدام گونه فيلمسازي بيشتر ميتواند در حوزه سلامت، موثر باشد؟
به نظر من سينماي كودك در اين زمينه بيشترين تاثير را دارد و حتي علاوه بر كودكان، خانوادهها را نيز متوجه رعايت نكاتي ميكند كه در جامعه ناديده گرفته ميشود. تماشاي يك فيلم خوب قطعا ذهن هر بينندهاي را به خود درگير ميكند، حالا اگر در اين ميان نكاتي هم مطرح شود كه براي مخاطب جايگاه تجربه را داشته باشد، اتفاق خوبي است. اما قطعا اين تجربه يا آموزش را بايد در لايههاي پنهان فيلم قرار داد كه به درام و هنر ضربه وارد نكند. در غير اين صورت ما با سينما طرف نيستيم با يك برنامه آموزشي طرف هستيم كه هدفش القاي يك نكته به مخاطب است و معمولا تاثير لازم را ندارد. تلويزيون بسيار بيشتر از سينما ميتواند در اين زمينه اثرگذار عمل كند چرا كه در همه خانهها تلويزيون وجود دارد، اما شايد يك روستا و محله دورافتاده سالن سينما نداشته باشد. بنابراين اگر بخواهيم فرهنگسازي را صرفا به دوش سينما بگذاريم، شايد چندان موفق نباشيم. در حالي كه توليد برنامه با اين موضوعات در تلويزيون بسيار تاثيرگذار است. سينما يك هنر است و مخاطب را با ابزار هنر، درگير يك قصه و رويداد ميكند، البته اين قصه ميتواند يك بيمار مبتلا به بيماري سخت را روايت كند و اتفاقاتي كه حين بيماري براي او رخ داده است. يا يك بيمار مبتلا به آلزايمر يا بيماريهاي روحي و رواني كه منجر به يك اتفاق در فيلم ميشود. اما همه اين موارد نميتواند مخاطب را تاحدي تحت تاثير قرار دهد كه مثلا به چكاب برود يا مراقب ابتلا به سرطان باشد. در حالي كه يك برنامه يا سريال تلويزيوني به راحتي ميتواند اين نقش را ايفا كند. در نهايت آگاهيبخشي از طريق هر ابزاري مفيد و موثر است و ميتواند بخشي از جامعه را درگير كند.
درباره برگزاري دومين دوره جشنواره سلامت چه نظري داريد، دوره اول اين جشنواره كه سال گذشته برگزار شد، چقدر توانست به ارايه نكات سلامت به مردم موفق عمل كند؟
قطعا برگزاري يك جشنواره با موضوع سلامت ميتواند مخاطب را با گستره اين مباحث آشنا كند و اطلاعاتي كه مخاطبان نياز دارند را هم در اختيار آنها قرار دهد. از سوي ديگر يك جشنواره ميتواند به كارگردان و فيلمنامهنويسان ايده بدهد كه چگونه فيلمهايي را توليد كنند تا مخاطب را بيشتر متوجه مباحثي كند كه دغدغه جهان امروز است. هنرمندان از طريق حضور در اين برنامههاي جمعي قطعا ديدگاه مخاطبان خود را دريافت ميكنند. شايد در جامعه امروز چندان مباحث عاطفي دغدغه نباشد اما يك رويداد اجتماعي و آسيبهاي جامعه دغدغه اكثر جوامع شده كه سينماگران را هم به سمت خود كشانده است. جشنواره سلامت و همه جشنوارههايي كه براي آگاهي به مردم برگزار ميشود قطعا ميتواند جامعه را يك گام بيشتر به آگاهي نزديك كند.