آرايش يا آمايش، مساله اين است
كاوه فولادينسب
ايران در مصرف لوازم آرايشي جزو نخستين كشورهاي دنياست و در سرانه مطالعه جزو آخرينها؛ گزاره ساده و شفافي است، و البته دردناك. مساله اما به همينجا ختم نميشود. اين يك خبر است، يك نشانه، مشتي نمونه خروار. يك شاخص فرهنگي هم هست. امروزِ روز در اين حوالي مهم نيست چه چيزي در چنته داشته باشي، مهم اين است كه چگونه به نظر بيايي. اين، ديگر فقط دردناك نيست، ترسناك هم هست. از شاملو وام بگيرم: هراس من باري همه از زيستن در سرزميني است كه در آن ارزش صورتها، از بهاي سيرتها افزون باشد. وقتي ريش جاي ريشه را گرفت، وقتي آنها كه كار روبنايي ميكنند آمدند بالا و هركس كار زيربنايي كرد، خودش هم رفت زير، وقتي آمار مهم شد و محتوا بيارزش، همين ميشود كه شده. اما -آه- بازي به اينجا ختم نميشود. اين كيفيت ظاهرسازانه به همه امور و حوزهها سرايت ميكند؛ از صدر تا ذيل. مملكت پر ميشود از مديراني كه بيشتر از اينكه به فكر آمايش باشند، سوداي آرايش دارند. مدام روبان قرمز قيچي ميكنند و كاري هم ندارند كه بعدها چه خواهد شد. مهم اين است كه آنها با بيلان خوبي ميزشان را به سوي منصبهاي رفيعتر ترك كنند. رييس شوراي شهر تهران گفته خط 7 مترو، براي تجهيز 12000000000000 تومان بودجه لازم دارد. و اين خطي است كه هنوز 5 ماه هم از افتتاحش نگذشته. حالا كه آقاي قاليباف و اعضاي شوراهاي سوم و چهارم چهارگوشه تشك شهرداري و شورا را بوسيدهاند و رفتهاند، نقد عملكردشان چندان فايدهاي ندارد. هدف اين نوشته بيشتر يادآوري اين نكته است كه جامعه ايراني -مردم و مسوولان- با سرعت زيادي دارد به سمت سطحي شدن حركت ميكند؛ تركيبي از ظاهربيني و ظاهرسازي. ديالكتيك توقع ظاهربينانه مردم و مديريت تبليغاتي و ظاهرسازانه سياسيون هم مدام به اين امر دامن ميزند. نتيجه چنين ديالكتيك قناسي، مثلا در حوزه شهري، دوطبقه شدن كاريكاتوروار بزرگراه صدر و تولد خط مترويي ناقصالخلقه و احداث زيرگذري مجهولالهويه و ضدشهر در چهارراه وليعصر تهران است. (به بهانه تعطيلي خط 7 مترو، از مثالهاي شهري استفاده كردم، وگرنه -زبان آدم ميسوزد- اين رشته سر دراز دارد و به مديريت شهري محدود نميشود.) ما نياز به تامل بيشتري داريم. همه ما قبل از اينكه از در خانه برويم بيرون، نگاهي به سرووضعمان مياندازيم. بههرحال مهم است. كي ميتواند بگويد نيست؟ اما خب، لازم و حتي مرجح است كه توجهي هم به درون داشته باشيم: ذهنيات و خيالات و باورهايمان، نظام ارزشياي كه براي خودمان تعريف كردهايم. آرايش خوب است، قبول. انالله جميل و يحب الجمال. بد، اين است كه فقط به ظاهر توجه كنيم، فقط توسعه كالبدي را به رسميت بشناسيم، فقط آمار توليد كنيم و از كارهاي پايهاي، از آمايش و آمادهسازي بسترها، از بلندمدت فكر كردن و از توسعه ساختاري و زيربنايي فاصله بگيريم. همينهاست كه ايران را به جامعهاي كوتاهمدت تبديل كرده. بالاخره يك روزي، ما بايد تكليفمان را با اين مساله روشن كنيم. و كاش اين روز، وقتي از راه برسد كه زيادي دير نشده باشد.