• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3952 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۲۱ آبان

همي دانم كه رنج خود فزايم / كه چيزي آزموده آزمايم

سيد محمد بهشتي

اكثر ما با شنيدن نام قاجاريه، عصري تاريك و سياه را به ذهن مي‌آوريم كه مردان بي‌كفايت و مملكت‌بربادده، وقت‌گذراني در حرم‌سرا با دلقك‌ها و مليجك‌ها را به حكمروايي عادلانه ترجيح مي‌دادند؛ شاهان و رجالي يك‌سر آغشته به استبداد، بلاهت، خيانت، مسخرگي و عشرت.
اما اين تصوير آفريده دوره معاصر است كه به اغراق و بي‌انصافي آغشته شده. در سال‌هاي اخير كه توجه پژوهشگران به تصحيح و انتشار اسناد دست اول از آن دوران بيشتر شده، كم كم هزاران برگ از اسناد مغفول در مراكز دولتي و صندوقخانه‌هاي مردم از انزوا به ميانه ميدان مطالعه مي‌آيد، و ابعاد جديدي از آن گذشته نزديك آشكار مي‌شود كه تاييدي بر ضخامت حجاب اين شناخت موهوم دارد.
تاريخ‌نگاري‌هاي معروف معاصر، اغلب با اتكا بر خاطرات و سفرنامه‌ها نوشته شده و طبيعتا قضاوت شخصي چند تن از بازيگران صحنه كه بر همه ابعاد موضوع اشراف نداشته و معمولا براي خود و شبكه ارتباطي خود دفاعيه برجاي گذاشته‌اند، نمي‌تواند معيار موثقي براي قضاوت در باب عصري باشد كه از قضا برخي از بهترين يادگارهاي حوزه انديشه، هنر، شهرسازي، علم، و... را به ميراث گذاشته
است.
اما اسناد اداري، معاملات، محرمانه و... كه اصطلاحا اسناد دست اول گفته مي‌شود و به منظور حل و فصل مسائل خرد و كلان جاري پديد آمده، قصد تلقين غرض يا مرضي را ندارد. اين اسناد را كه مردمان يك عصر بدون آنكه متوجه باشند، از روي بي‌ارادگي برجاي گذاشته‌اند، براي يك مورخ نكته‌سنج كه همچون باستان‌شناسان قصد دارد اشياي مدفون در خاك را به زبان بياورد، حكم يافته‌هايي مسجل و قطعي را دارد كه شهادت بر كيستي گذشتگان مي‌دهد.
يكي از جمله اين اسناد كه چندي پيش كتابخانه مجلس به همت جناب بهمن بياني پژوهشگر تيزبين و پرحوصله منتشر كرد، «كتابچه جمع و خرج كل ممالك محروسه در سنة ۱۳۰۴» است كه جزييات بودجه دولت ايران در ۱۳۱ سال پيش (۱۲۶۵ شمسي) را در اختيار محققان قرار مي‌دهد. اين كتاب قطور، حاكي از محل‌هاي درآمدِ دولت، و مخارجي است كه براي اداره سرزمين ايران در دهه آخر سلطنت ناصرالدين شاه محاسبه
 مي‌شد.
بنابراين منبع موثقي براي فهم تقسيمات كشوري، درآمد ايالات و ولايات، ظرفيت‌ها و استعدادهاي هر بخش، ساختار دولت، و نسبت درصد درآمدها و مخارج است كه در حقيقت به ما مي‌گويد نظام اداره سرزمين‌مان در آستانه تولد دولت مدرن بر چه اساس بود.
شايد هرگز براي مايي كه تابع دولتي مدرن به دنيا آمده و از دنيا مي‌رويم، اين پرسش به وجود نيايد كه چرا بايد در باب تحول دولت انديشيد؟ يا چه نيازي به درك يك نظام قديمي است كه پيشينيان به عذر ناكارآمدي خود پيشگام نسخ آن و گذار به دولت مدرن شده‌اند.
اما اگر دقت كنيم، مي‌بينيم كه دولت مدرن در ايران پديد نيامده بلكه نازل شده است؛ يعني همچو صخره‌اي نيست كه در اثر فعل و انفعالات زمين و به مرور زمان تشكيل شده باشد بلكه بسان سنگ آسماني عظيمي به سرزمين ايران برخورد كرده و تكانه‌هاي شديدي را باعث شده است. دولت مدرن در اروپا دايم در حال تكوين است اما از وقتي به ايران وارد شده، آن را به مثابه وحي منزل پذيرفته‌ايم. شكل‌گيري دولت مدرن در اروپا محصول تكويني تاريخي و متناسب با بستر فرهنگي و طبيعي آن سرزمين است و
بي‌ترديد نمي‌تواند جهانشمول و مناسب براي «جا»هاي ديگر باشد. بنابراين وارسي دوباره اين پرونده بي‌حاصل نخواهد بود.
دولت مدرن در سراسر قرن بيستم، از ايران تا چين و از هند تا آفريقا، روسيه و امريكاي جنوبي به منزله يك محصول وارداتي بود كه زمينه فرهنگي براي پذيرش آن وجود نداشت و در مقابل، مقاومتي شديد به انحاي مختلف ظهور كرد كه يا تداوم دارد يا در نهايت از هاضمه فرهنگي ميزبان عبور كرد و به مدلي تازه دگرگون شد.
دولت‌هاي جديد، براي تثبيت خود، بخش اعظم توان‌شان را مصروف سركوب ناراضيان كردند. اما وقتي غالب آمدند، ديدند دولت مدرن در ميان سردمداران تحول يافته و كشورهاي متاثر از فكر مدرن بايد دوباره و چندباره صورت پذيرفته را دور انداخته و صورت جديد را اخذ كنند و اين دور مقلدانه نسخ و تكوين پايان ندارد؛ گويي ما گل‌هاي ريشه‌داده در گلدان‌مان را به هواي گلدان بلوريني دور انداخته‌ايم كه فقط در آن مي‌توان گل‌هاي بي‌ريشه قرار داد. همچنان كه براي حفظ طراوت گلدان مجبوريم مدام گل‌هاي چيده شده را از بازار بخريم، اغلب واردات ما از غرب نيز از اصل خود جدا شده و به ايران آمده‌اند؛ به عبارت درست بايد مستاصل شوند تا بتوانيم آنها را در كشور خود پياده‌سازي كنيم.
البته تمناي سرگرداني در اين مدار بيش از خواست دروني، متاثر از فشار چندجانبه و شديد بيروني است زيرا از يكسو ثروت و قدرت ناشي از انقلاب صنعتي و استعمار و... در چند سده اخير در برخي اروپاييان سيرتي جبروتي به وجود آورد كه كوشيدند انتظام حاكم بر دنيا را حول خواست و اراده خود بازآرايي كنند. مردمان بسياري براي خلاصي از گزند آنان ناچار به واكنش‌هاي قهري شدند و ناخودآگاه به همان ابزارهايي توسل جستند كه قصد مقابله به مثل با آن را داشتند.
از سوي ديگر آنان به واسطه بازتعريف همه‌چيز از جمله تاريخ و جغرافيا با محوريت خود، به صورتي جلالي مجهز شدند كه زمان و مكان را مصنوعا با مفاهيمي بي‌سابقه مثل كلاسيك و تاريك و رنسانس و مدرن يا شرق دور و خاورميانه و غرب... باردار مي‌كند. آنان ماهرانه دستگاهي تفسيري حول خود برساخته‌اند و هر آنكه به آن تشبث نجويد را تحقير مي‌كنند؛ و اغلب ناخودآگاه و واكنشي مقهور اين تحقيريم.
بسياري از مشكلات امروزه ما ناشي از بديهياتي است كه پذيرفته‌ايم؛ يعني متغيرهايي كه آن را ثابت درنظر گرفته‌ايم. تا وقتي ما در اين قفس بديهيات اسيريم همين وضع را خواهيم داشت.
اگر قصد شكستن قفس را داريم بايد در اين بديهيات ترديد كنيم و پرسشگر باشيم و به جاي اتكاي صرف به افواه، به اسناد نيز رجوع كنيم. آنگاه نبايد تعجب كنيم اگر اين فرآيند، ما را به نتايجي جديد رهنمون سازد و بنايي كه بر بديهيات ساخته بوديم فرو بريزد. اين فروپاشي امري مبارك است زيرا بر جاي آن بنايي ساخته خواهد شد كه بر واقعيات استوار است. بدين منظور در يادداشتي ديگر از اين منظر نگاهي به «كتابچه جمع و خرج»
مي‌اندازيم.
*‌ تيتر بيتي از اشعار فخرالدين‌اسعد گرگاني است

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون