كتابدزدي قطبالدين شيرازي
مجتبي عبداللهنژاد
گاهي دنبال كتابي ميگردم و پيدا نميشود. تمام كتابخانه را ميگردم، پيدا نميشود. با اينكه كتابخانه من مرتب است و معمولا هر كتابي را چشمبسته برميدارم. ولي يكباره ميبينم كتابي كه به آن احتياج دارم، نيست. بعد ياد ملا قطبالدين شيرازي، صاحب كتاب مشهور « در\ التاج» و «شرح كشاف زمخشري» ميافتم كه به كتابدزدي معروف بود. به روح بزرگ ملا درود ميفرستم و با خودم ميگويم لابد كار ملا قطبالدين است. قطبالدين دانشمند بزرگي بود. بعضي منابع مثل «سُلّم السموات» و «روضات الجنات» او را دايي سعدي ميدانند. ولي ظاهرا نسبتي با سعدي نداشت و فقط همدوره بودند و جد بزرگ او با جد بزرگ سعدي همنام بود. اين مرد اصول اقليدس را ترجمه كرد. شرحي بر «قانون» ابنسينا نوشت. شرحي بر «مفتاح العلوم» سكاكي نوشت. شرحي بر «حكمهالاشراق» سهروردي نوشت. در فيزيك و رياضيات و هيات و نجوم و طب و مكانيك و زمينشناسي و فلسفه و كلام و تفسير كتابهاي متعددي تاليف كرد. اصلا تمام زندگياش كتاب بود. عاشق كتاب بود. ولي كتابدزد هم بود. هر كتاب خوبي كه ميديد يا خوشش ميآمد، ابايي نداشت كه آن را به اصرار از صاحبش بگيرد يا بدون اطلاع او تصاحب كند و به اين صفت در بين طلبه مشهور شده بود. مثلا در موقعي كه در قزوين پيش علاءالدين طاووسي درس ميخواند، استاد او نسخهاي از كتاب «وجيز» غزالي در علم فقه داشت كه در حاشيه آن مطالب مفيدي نوشته بود و از روي آن به شاگردان درس ميداد. قطبالدين عاشق اين كتاب شده بود و روزي كه ميخواست از قزوين سفر كند، كتاب را دزديد. روز بعد كه استاد دنبال كتاب گشت، پيدا نشد. شاگردان گفتند حتماً كار قطبالدين است. استاد باور نكرد. اما ملا قطبالدين بعدها به دزدي اين كتاب اعتراف كرد. قطبالدين بعدها مرد ثروتمندي شد. سالي 30 هزار درم فقط از غازان خان مقرري ميگرفت. آن موقع حقوق استادان نظاميه سالي هزار درهم بيشتر نبود. ولي قطبالدين مرد بلندنظري بود. همه ثروتش را وقف نيازمندان ميكرد و مخصوصا در كمك به علما و هنرمنداني كه نيازمند بودند، كوتاهي نميكرد. روزي دويست دينار نزدش آوردند و شنيد كه عبدالمومن ارموي، موسيقيدان و نوازنده مشهور از بغداد آمده و دستش تنگ است. تمام دويست دينار را به عبدالمومن ارموي داد.